به ناگاه چرخیزدن و بر کله خود ایستادن از ویژگیهای سیاستگذاری نظام جمهوری اسلامی است و نه تنها فرد احمدی نژاد. آمدن نام سه زن- هر چند سنتی و اصولگرا – در لیست وزرای پیشنهادی وی نیز تنها یکی دیگر از جلوههای تماشایی و متأخر آنست.
حضور زنان را در ورزشگاهها و استادیومهای مسابقات فوتبال یکباره بیمانع اعلام کردن، بوسیدن دست خانم آموزگار دورۀ دبستان “درملاء عام”، در دیدارهای رسمی خندان در کنار “زنان بیحجاب” ایستادن و عکس انداختن، هنگام “صرف افطار” در نیویورک کنار “زنی فمینیست” (از میزبانان سمیناری از بنیاد پژوهشهای زنان) لبخندزنان نشستن و عکس یادگاری گرفتن، همکاری “هنردوست” و “ضداخلاق” چون اسفندیار رحیممشایی داشتن که “مراسم حمل قرآن” را توسط “زنان دف زن” و “با حرکات موزون” آنان برگزار میکند و در ترکیه به “مجلس لهو و لعب” یا تماشای رقص مینشیند…
این جنجالها گرچه دیگر کهنه شده، اما آمادگی احمدینژاد را برای “تابوشکنی”های موضعی در درون نظام از پیش نشان داده است. پایش بیفتد، او هم یک عدد “رئیسجمهور برای تغییر” است که بهتر از هر کس دیگری معنای “مطالبات زنان” را برای کابینهاش درک میکند. اگر بدانیم که او “غیرقابل پیشبینی” است، قابل پیشبینی میشود. اگر بدانیم که او “غافلگیر” میکند، دیگر “غافلگیر” نمیکند. براستی احمدینژاد چیزی جز جمهوری اسلامی ایران نیست. معادلات متعارف را بهمریختن و همواره ورای گمانهزنیهای تحلیلگران و مفسران سیاسی “آگاه” مانور دادن راز بقای نظام و مهرههای آن است.
لیست او هنوز رسماً به مجلس اعلام نشده بود که “فریاد وا اسلاما” بالا گرفت. کار احمدی نژاد در جمهوری اسلامی بیسابقه است اما پوست انداختن جمهوری اسلامی سر بزنگاه بیسابقه نیست. این نظام میتواند مواقع خطر دم بیاندازد تا از مهلکه فرار کند، با اینهمه مانند مارمولک نیست که برای طبیعت مفید است و هماهنگ با آن. برعکس، یک ماشین سراپا مسلح مدرن است که از نفت تغذیه میکند و بر تلهای استخوانها، آیندۀ “هستهای”اش را دارد “مهندسی” میکند؛ ماشینی که در ساختار بیساختاریاش پیوسته تکههای تن خویش را میخورد و بازسازی میکند.
از این دستگاه وحشتانگیز هم نباید یک اسطوره ساخت. همۀ این هیبت چیزی جز کانونهای متعدد قدرت در هزارتوی تعارضهای روحانیت شیعه، ارگانهای نظامی- پلیسی چندگانه و هزارفامیل نوکیسۀ جمهوری اسلامی نیست. مقاومت و خیزشهای مردمی، افکار عمومی جهانی و سیاستهای بینالملی همیشه رژیم را به واکنشهای ناگهانی ونامتعارف (در منطق خودش) واداشته، سوی دیگر هم عارضههای بحرانزای آن است. “جمهوریت” رژیم در خوابیدن موقتی سروصداهای باندهای متعارض بر سر چگونگی تقسیم امتیازهای سیاسی و اقتصادی معنا مییابد و “اسلامیت” آن در گرو نیازهای بازار و درجه و شدت “تقیه”اش است.
حمله به بازگشایی فروشگاههای کمپانی ایتالیایی “بنتون” در ایران از سوی “اصولگرایان” در یکی دو سال پیش و جنجال امروزی رسانههای “سبز” و “اصلاحطلب” بر سر حراج شلوارهای جین زنانۀ چینی با منجقدوزی “بسم الله الرحمن الرحیم” و یک “بسم الله” وارونۀ تزیینی بر روی جیب، تنها یک نمونۀ دم دست است که نشان میدهد کل نظام برای “ساختارشکنی”های دورهای و موضعی همیشه انعطاف داشته و اینک هم دعوای”اسلامیت” آن بیش از همه بر سر بازار این تولیدات است و نه بر سر منع زنان ایرانی از آلامد بودن. حمله و عقبنشینی یا “رفرم و ساختارشکنی” تاکتیکی سیساله است و تابعی از مصالح نظام. نیازی نبود که شکافهای رژیم چنین به اوج خود برسد تا ما دستگیرمان شود که با فرمولبندی جناح سنتی- اصولگرا و لیبرال- اصلاح طلب دیگر نمیشود رویکردهای سیساله این نظام را قانونمند کرد. آیا باز هم روشن نیست که در برابر تنگناهای “بودن یا نبودن” در هر “اصلاح طلب” رژیم، “اصولگرایی” خفته و در هر “اصولگرا”ی آن یک “اصلاحطلب” سرکشی میکند؟ *
اگر صادق خلخالی حاکم شرع خمینی که به “جلاد و قصاب خلق” معروف بود و شمار حکم اعدامهایش برای مخالفان رژیم درست یادش نمیآمد و میگفت یک “پانصد و چند نفر”ی را تنها از وابستگان رژیم سابق (در ظرف چهل روز) اعدام کرده، در آخر عمرش “اصلاح طلب” شد، اگر هادی غفاری فرمانده حزبالهیهای قمهکش و عامل سرکوب و کشتار آزادیخواهان درسالهای به تثبیت رسیدن جمهوری اسلامی حالا میتواند “سبز” شود و به بیپردهترین شکل به “مقام ولایت فقیه” حمله کند، اگر هاشمی رفسنجانی محکوم پروندۀ ترور میکونوس در دادگاه برلین، اینک یکی از امیدهای بزرگ جوانان برای “تغییر” و “اصلاحات نظام” شده، چرا احمدی نژاد پرچم “ساختارشکنی” را در دست نگیرد و نشان از “روشنفکری و بیداراندیشی نسبت به جامعۀ زنان” نداشته باشد؟** فاصلۀ سال پنجاه و هفت تا سال هشتاد و هشت را میتوان با نسیانهای تاریخی پر کرد. مثلاً از آقای اکبر گنجی میشود پرسید چگونه میتوان در اسرع وقت آلزایمر گرفت تا دستکم نام “عالیجناب سرخپوش” قتلهای زنجیرهای ” در “کمپین جنایت علیه بشریت”اش مسکوت بماند؟
داستان “هالۀ نور” مگر چه تعارضی دارد با گفتار “اقتصاد مال خر است” و “مورچه هم یک کارگر است”؟ دست کم در این فاصله احمدینژاد دریافته که اقتصاد میتواند “خررنگ کن” باشد اما بهیچوجه مال خر نیست. معلوم نیست “اصلاحطلبان” و “نواندیشان” رژیم چرا از گفتارهای خمینی “آبرویشان” نمیرفت و نمیرود؟ شکنجۀ زهرا کاظمی، تجاوز به او و قتلش در زندان جمهوری اسلامی بنا به اظهارات و شواهدی آنچنان مستند شد که هر بهانهای را برای ناپیگیری “نمایندگان حقوق بشری ایران” رسوا میساخت و سکوت آنان را در برابر خواباندن پروندۀ این جنایت آشکار نابخشودنی میکرد. دادخواهی پسر شوریده و سوگوار زهرا، استفان کاظمی، گرچه به حاشیه رانده شد، اما هنوز جریان دارد. آن زمان خاتمی و موسوی و کروبی و… سر به کجا داشتند؟ به زیر برف یا “به زیر خاک”؟ زهرا رهنورد که به “میشل ایران” معروف شده، اگر دستی در ماجرای اشغال سفارت آمریکا نداشته، از فعالان و ستایندگان خط امام که بوده و هست… امامی که از همان سال پنجاه و هفت برای اجباری کردن “حجاب شرعی” میتاخت، زنهای بیحجاب را “زن لخت” مینامید و ورود آنها را به ادارات دولتی منع میکرد.
اپوزیسیونی که احمدینژاد را “احمقینژاد” خواند تنها به هوش خودش بهای زیادی داد. این سخن به معنای هوشمندی خارقالعادۀ احمدی نژاد نیست بلکه به معنای ناهوشمندی آشکار اپوزیسیونی است که عشقاش این بود و هست که کوتاهقدی و شکل و شمایل مادرزادی یک فرد را دستاویزی برای “ام الفساد” خواندن وی بکند و از مصالحی غافل بماند که مانورهای حاکمان را در نظام جمهوری اسلامی “عقلانی”، “قانونمند” و حتا کارساز میکند. ناگفته روشن است که در چنین ساختاری “ساختارشکنی”های فرمالیستی و لغو و تصویب نیمبند این یا آن قانون “به سود زنان” هرگز ضمانت اجرایی نخواهد یافت و پایدار نخواهد بود. آنچه قاعده است تهدید دائمی “حقوق زنان” و استراتژی کنترل جنسیتی زنان است که تا مرز فروپاشی نظام بیدگرگونی برجای خواهد ماند.
_______________________________________________________________________
* کمپانی ایتالیایی مد لباس، ” بنتون”، فعالیت خود را در زمان دولت محمد خاتمی در ایران آغاز کرد و با روی کار آمدن دولت احمدینژاد مورد تهدید و حمله بسیار قرار گرفت و حتا شعبه مرکزی آن دچار حریق شد. اینک با “حراج شلوارهای جین چینی””فریاد وا اسلاما” از رسانههای نزدیک به طیف “اصلاح طلبان” به گوش میرسد: نگا:
http://1mynotes.blogfa.com/8805.aspx
http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=81342
** عبارت آخری از سخنان مریم بهروزی دبیرکل جامعۀ زینب است. مریم بهروزی از” زنان اصولگرایی” بود که به ائتلاف ضد لایحۀ “حمایت از خانواده” پیوست. نگا:
http://www.nahalnews.com/f_display_news.php?id=1310