تجاوز، اخلاق و حقوق بشر / اعظم خاتم

میدان زنان» تصویردو پیکر بی جان،امروز وسی سال پیش را به هم مرتبط می کند. دو پیکر سوخته که اولی آغاز پروژه اخلاقی کردن جامعه را اعلام می کند و دومی پایان ادعای مجریان آنرا. اولی تصویر جسد روسپی سوخته ای است که در سال پنجاه وهفت به خشم انقلابی گروهی از مردم وبه نشانه تولد نظمی دینی سوزانده شده بود، ودومی عکس با مقنعه و پرسنلی دختر جوانی است که رها کردن پیکر اودر بیابان های اطراف کرج قرار بود آثار تجاوز وحشیانه افرادی راپاک کند که در سالهای اخیر مروجان پاکدامنی ومجریان پروژه پاک سازی اخلا قی جامعه بوده اند.

نمی دانم آنکه تصویر اول را در دوربین خود جای داد قصد داشت با آن چه کند، چون این تصویردرمطبوعات آن دوره به چاپ نرسید و تنها سالها بعد به عنوان عکس های منتشرنشده انقلاب به ایمیل های جمعی پیوست شد. خیلی ها اعمال چنین خشونتی رابرای برقراری جامعه ای عاری از گناه، اقدام گروهی متعصب تلقی می کردند که قرار نبود در متن اخلاق وفرهنگ نظام بر آمده از انقلاب بنشینند. این دوره ای است که اخلاق هنوز در مرتبه ای بالاتر از دین، ومعیار و محک سنجش ظرفیت دین برای اصلاح جامعه بود. عکس مردانی که جسد سوخته وذغال شده زنی را بر تخته ای روی دست در خیابان ها می گرداندند، ” خیر خواهانه” از تصاویر انقلاب حذف شد تا حاشیه به متن نیاید و وجود این زخم کریه بر تن انقلاب اسلامی در چشم ودل جامعه باقی نماند.

تصویر دوم این روزها هزاران بار دیده شده است هر چند که روزنامه ها از چاپ آن اجتناب کرده اند. تصویرترانه موسوی قرار است وقوع جنایتی را یادآوری کند که هم اکنون هم، جمع کثیری را گنگ ولال بر مسند هاشان میخکوب کرده است. امروز فاجعه به تمامی خودش را اشکار کرده است. خشمی که جامعه ازاحتمال وقوع تجاوزبه آن دچار شده بارها شدیدترازمواجهه آن با قتل و جنایت است. جامعه برای فهم علل اتکاء بی مهابا به خشونت جنسی، بخش پنهان خشونت ورزی در ایران، که در این رویداد چنین جسورانه در متن رفتارانتظامی نشسته باید به تاریخ حاشیه نشین ها رجوع کند و روایت زندان وزندانی سیاسی را جویا شود. درکمتر از یک ماه گزارش دهم تیرماه روزنامه گاردین، اولین گزارش تجاوزبه شهادت مالک یک مغازه در شهر شیراز،(۱) ناباورانه با دهها گزارش دیگرتائید می شود. دفاع جسورانه کروبی از قربانیان،صفحات روزنامه را به نور افکنی برای عامه برای دیدن عمق این زخم تبدیل می کند .سلولها واتاق های باز جوئی در مخیله صدها هزار نفر باز سازی می شود. اشباح شکسته در اعماق این فضاها جان می گیرند، دست به قلم می برند واز تلخی هائی می نویسند که از آغاز پیدائی پدیده سیاست در ایران کمتر کسی روایت آنرا حتی به نزدیکان خود باز گو کرده است.

دو تحول در ساختار خشونت سیاسی در ایران

بررسی ومقایسه روند تغیرخشونت سیاسی در ایران دشوار است، هم هنوز بسیاری از وجوه رویدادهای اخیر ناروشن است هم اطلاعات ما در باره حوادث گذشته محدود است. نبود آزادی بیان وسلطه فضای ترس ووحشت از بیان وقایع زندانها در طول این سالها به همراه ناسازماندن تصویرقهرمان و چهره قربانی تجاوزجنسی در مخیله سنتی ما، راه را بر گفتگو در باره رنجها وآلام انسانی درزندانها بسته است. زندانیان قهرمانمان در فقدان یک گفتارروشنگر که ضرورت طرح حقیقت وثبت واقعه را یادآور شود به رویه اطفال بی پناه، خشونت جنسی را به اعماق دردآلود خاطره هایشان رانده اند و سالها بار آنرا به تنهائی بر دوش کشیده اند.

آمار پلیس در سال ۱۳۸۷ تنها از وجود ۲۰۰ پرونده تجاوز جنسی در میان هزاران پرونده جنائی این سال خبر می دهد.این آمار اندک در جامعه ای مثل ایران تنها گستردگی فرهنگ سکوت و انکار مصیبت رادرمیان قربانیان خشونت جنسی آشکار می کند.این خاموشی در سالهای اخیر بیش از سکوت جامعه محصول انکار حکومت بوده است که پناه و حمایتی به آسیب دیده گان نمی دهد ومصلحت خود را در حفظ سرپوش های فرهنگی می داند.انتشارخبر تجاوز به بازداشت شده گان حوادث اخیر، این نظام انکار و سرپوش را دستخوش بحران کرده است. پدیده تازه ای در حال روی دادن است که برای پیشگیری از تجاوزبه مثابه خشونت سیاسی در آینده ایران واجد اهمیت است.

مهمترین وجه این اتفاق تازه، ایجاد اراده ای درجامعه است تا دربرابرتجاوز جنسی به فرزندان خود ساکت ننشیند و با حمایت خود ازنسل جوانی که فرهنگ سیاسی سرزمین خود راطی این ماهها دگرگون کرده است، جسارت بخشد تا معنای قدرت را دررابطه قربانی و متجاوزتغیر دهد و اورا قادر کند تصویر شکسته خود را در آئینه جراتی تازه بازسازی نماید. تنها در پس این تهاجم است که روح و ذهن مبارز جوان توان حمل تلخی ها وپلیدی های پنهان درصحنه سیاست ایران را خواهد یافت.
اقدام زنانی که طی مصاحبه تجربه تلخ وبازگو نشده خود راازتجاوز جنسی درزندانها و بازداشتگاه های شهرهای سنندج و مشهد در دهه شصت نقل کرده اند، حتی اگرآنها خود هنوزابعاد قدرتمندی تازه خود را درپی این اقدام درنیافته باشند، اقدام جسورانه ای است که اثار آنرا فراترازحوزه سیاسی ،به تدریج در تغیر نگاه جامعه به پدیده تجاوزورویه های انفعالی وعقب نشینی دربرابرآن خواهیم دید.

نمی دانیم تجاوزاز کجا و چگونه ابعادی گسترده درحوزه خشونت سیاسی در ایران یافته است. شواهد نشان می دهد که عقد و تصرف به عنف دختران محکوم به اعدام در شب قبل از اجرای حکم و تجاوزهای غیر سیستماتیک به زنان زندانی در موقعیت های پنهان،به تجاوزهای گسترده ، علنی ومنتهی به مرگ تبدیل شده است.این امردگردیسی ایدئولوژیک واخلاقی را در قالب و محتوای خشونت سیاسی نمایان می کند. بدیهی است بین خشونت آراسته به مشروعیت ایدئولوژیک وخشونت بی پیرایه وعریان از نظر مضمون و شدت خشونت تمیزی وجود ندارد.اما خشونت به مثابه یک نهاد، مشروط به بستر های فرهنگی خاصی است که تغیر آن هم قربانی هم عامل خشونت را تحت تا ثیر قرار می دهد.

سودابه اردوان یکی از زنان زندانی سیاسی دهه شصت از حکم تیر باران بازجوئی که به زنان متعددی در زندان تبریزتجاوز کرده بود درمقابل دید زندانیان خبرمی دهد. (۲) مجازات این جرم در فضای مرعوب آن دوره خط قرمزهای خشونت درچارچوب اید ئولوژیک حاکم و دغدغه مشروعیت درجمع معتقدان را نشان می دهد. فقدان این دغدغه دروضعیت کنونی واتکاء به مرعوب سازی وپنهان کردن وقایع نشانه آنست که دیگر” خبردار واقعه را دست خسته به فرمان نیست.”

وقوع دو تحول مغایردر عرصه حکومتی واجتماعی نسبت به خشونت جنسی،مثل تلاقی دو قطار سریع السیر، گوئی همه عناصر محیط را به حالت تعلیق درآورده وفضا وساختار های فرهنگی- سیاسی جامعه راعمیقا دستخوش بحران کرده است. شاید به مدد جسارت های بی سابقه ای که روی می دهد، بنیاد نظم فرهنگی تازه ای بر پا شود که بدن و امر جنسی را درجایگاه انسانی ترو رفیع تری در ایران قراردهد.

خشونت فرهنگی وخویشاوندی های ایدنولوژیک

برای درک ابعاد تازه خشونت سیاسی در ایران امروز توجه به سابقه و ویژگیهای خشونتهای فرهنگی در سالهای گذشته ونهادهای مجری آنها ضروری است.در اینجا به سه ویژه گی عمده اشاره می شود:
حیطه عمل قدرت در ایران وسیع است.محدوده قدرت حکومت در جامعه،کارفرما درمحیط کار،پدر وشوهردرخانه، مدیردرمدرسه ومعلم در کلاس حدومرز تعریف شده ومعینی ندارد، سیال و متغیر است، به تفسیر وابسته است ونظارت قانونی بر آن دشوار است.

مجازاتهای قانونی که رویه های متروکی چون اعدام در ملاء عام ودست وپا بریدن وسنگسار را احیا وبرقرار کرده اند، با هدف عقوبت ، خشونت بارترین شیوه های کیفری را اشاعه می دهند. ناکارآمدی های نظام دادرسی و کیفری ،حتی در جرائم عادی ،با استفاده از خشونت های بی رویه جبران می شود.

جنبش ضد خشونت در ایران در آغاز راه است و تاکید فعالان حقوق بشر برخشونت های اجتماعی محدود بوده است.
سا بقه مداخله حکومت در حوزه فرهنگ عمومی وسیع است ومحافظه کاران وبنیادگراها از سرکوب در حوزه فرهنگ عمومی برای بسیج پایگاه اجتماعی خود وسرکوب نیروهای رقیب بهره می برند.سه دهه پروژه”امر به معروف”در حوزه کنترل اخلاقی ویکی شدن مفهوم گناه وجرم، وظایف گسترده ای را بر دوش نهاد های مجری برای پیشگیری از گناه قرار داده است که نبیجه آن تثبیت خشونت درزندگی روزمره و حفظ یک نهاد عریض وطویل شبه نظامی در شرایط غیر جنگی برای اعمال این خشونت بوده است. نهادی که همواره امکان بسیج بخشهای ازآن برای سرکوب سیاسی درآمیزه ای با ماموریت اخلاقی وجود داشته است. این تمهیدات نهادی با ترویج گفتاری بنیاد گرا در حوزه دین واخلاق آمیخته شده است. در گفتار بنیاد گرا جایگاه دین و اخلاق وارونه است. در مقابل کوشش نواندیشان دینی که در طول دهه ها، ارزشها ی عام اخلاقی چون حقیقت،عدالت وصداقت را فراتراز دین و معیار و محک سنجش تفسیرهای دینی قرار داده اند،تفسیر های بنیاد گرا در ایران اخلاق را به “مناسک مقدس” تنزل داده وبا قرار دادن دین وایدئولوژی در ماورای اخلاق،اعمال خشونت را برای تحقق ایدئولوژی مشروعیت بخشیده اند.عادی سازی خشونت های نامعمول در “طرح جمع آوری اراذل و اوباش” ،زمینه فرا گیر شدن خشونت های پنهان گذشته واعمال خشونت های تازه را در حوزه سیاسی فراهم ساخت.

دفاع اخلاقی از حقوق بشر

عدم مجازات آنها که در طول سالیان گذشته به طور متمادی در گوشه و کناردست به خشونت های شدید در حوزه سیاسی و اجتماعی می زنند، تنها از قدرت پیدا و پنهان نهاد های خاص ناشی نمی شود . وجود همدلی با اندیشه بنیادگرا در تعریف اهداف اخلاقی حکومت در لایه ها و نهاد های اصلی نظام و مماشات و فقدان جسارت لازم درلایه های دیگرآن برای عبور و نقد این خویشاوندیهای فکری ، پیش زمینه قدرت این نهاد هاست. اگرچه در انتخابات دهم گفتاراصلاح طلبانه با حمله به بی اخلاقی مقامات، موضع دفاعی گذشته رادربرابر اخلاق گرائی محافظه کارانه ( در قالب طرح های احیاء امر به معروف ،امنیت اجتماعی و عفاف) ترک گفت وامروز با دفاع از قربانیان از منظراخلاقی به دفاع از حقوق بشرمی پردازد اما هنوز با ارائه گفتاراجتماعی منسجمی برای تحکیم بحث حقوق بشردراخلاق فاصله دارد.

پی نوشت ها:

۱. گزارش اول جولای روزنامه گاردین را در لینک زیر ببینید:
http://www.guardian.co.uk/world/2009/jul/01/iran-protest-arrests-afshin-friend

2. نگاه کنید به :http://www.radiofarda.com/content/F7_Soudabeh_Ardavan_IV_on_Torture_in_Iran_Prisons/1800927.html

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *