رادیو زمانه : در این برنامهی «روی خط زمانه»، رویدادهای پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران را پی میگیرم و به نکتهای که شاید در جای خود حاوی اهمیت معینی باشد، میپردازم؛ و آن اینکه جای جنبش زنان که در روند مبارزات انتخاباتی و طرح مطالبات مربوط به آن بسیار برجسته بود، در مبارزات و اعتراضات مردمی بعد از اعلام نتایج در کجا بود؟ آیا جنبش زنان در این صحنه، غیبت داشت؟ یا نقش و حضور آن نادیده گرفته شده است؟ و یا اما و اگرهای خاص دیگر.
این بحث را در گفت و گو با شادی صدر، حقوقدان و چهرهی آشنای جنبش زنان، طرح کردهام.
خانم صدر، در روند شکلگیری مبارزات انتخاباتی و طرح مطالبات اجتماعی، حضور جنبش زنان خیلی پررنگ بود. حتا نهاد «همگرایی زنان» تشکیل شد و مطالباتی را طرح و دنبال میکرد. بعد از اعلام نتایج انتخابات، شرایط دیگری بر کشور حاکم شده است. در این شرایط، بهنظر میآید که جنبش زنان حضور معینی ندارد. آیا همینطور است؟
از نظر من، در بررسی تحولات بعد از انتخابات، باید تفکیکی میان «زنان» و «جنبش زنان» قایل شویم. همانطور که اشاره کردید، پیش از انتخابات، زنان در گروههای منسجم و متشکلی، تحت عنوانهای مختلف که بزرگترین و برجستهترین آن «همگرایی جنبش زنان برای طرح مطالبات در انتخابات» بود، به میدان سیاست پا گذاشتند و مطالبات مشخص خود را مطرح کردند.
اما بعد از انتخابات و با بروز اعتراضات مردمی نسبت به نتیجهی اعلام شدهی انتخابات و تحولات سیاسی موجود، بیش و پیش از اینکه نقش جنبش زنان را پررنگ ببینیم، نقش زنان را، به عنوان فعالان و کنشگران این عرصهی مبارزه، پررنگ میبینیم.
همانطور که مشاهدات بسیاری از ناظران و کسانی که درگیر اعتراضات مردمی در روزهای متوالی بودند تایید میکند، زنان بسیار فعالانه دخالت داشتند، نقشهای سنتیشان را به عنوان مادر، همسر و… به چالش کشیده بودند و در بسیاری از اعتراضات خیابانی میدیدیم که دختران جوان در صف اول هستند.
حتا تصاویری دیدم از اینکه دختران جوان خیابانها را سنگربندی میکنند و اساساً، نقش همیشگی پشت صحنه بودن را در بسیاری موارد، به کنار گذاشته بودند. از طرفی، با شدت گرفتن خشونتهای خیابانی در هفتهی دوم، زنان غیر از اینکه خودشان فعالانه برخورد میکردند، نقش حمایتگری از مردانی را که کتک میخوردند یا در آستانهی بازداشت شدن بودند، به شدت بر عهده گرفته بودند.
در تایید این بخش از صحبتهایتان: حتا در فیلمها میدیدیم که زنان به کسانی که قصد داشتند جوانان را بازداشت کنند و با خود ببرند، حمله میکردند و سعی میکردند این افراد را از دست مأمورین بیرون بکشند…
دقیقاً! میخواهم بگویم، در اعتراضات بعد از انتخابات، زنان به طور بسیار روشنی، لزوماً شاید خیلی فرمولبندی شده نه، ولی با نوعی آگاهی جنسیتی که در درونشان موج میزد، تمام کلیشههای جنسیتی را که در تمام این سالها تعریف شده بود، به چالش کشیدند.
به چند مورد مشخص اشاره میکنم که نشان میدهد در این اعتراضات و تظاهرات هیچ تفکیک جنسیتی وجود نداشت: در حالی که سنت تحمیل شده بر اعتراضات و تظاهرات مردمی، بعد از انقلاب ۵۷ تا قبل از این اعتراضات، جدا شدن صفوف زنان و مردان از هم بود، ولی در این تظاهرات نمیدیدیم که زنان و مردان از هم جدا باشند.
همینطور، بسیاری از زنان و دختران جوان، با پوششی به تظاهرات میآمدند که خود پوشش، نشانگر نوعی اعتراض نسبت به قوائد مربوط به تحمیل حجاب بود و به نوعی میخواستند عاملیت خود را به عنوان زن نشان بدهند و فضای مردسالارانه را به چالش بکشند.
بنابراین در مجموع، صرف نظر از انتقادهایی که به لحاظ نقد فیمینیستی این حرکت دارم، نقش و عاملیت زنان بسیار بسیار پررنگ بود و با تمام تحولات پیش از این، از جهت پیشرفتی که زنها در این عرصه داشتند، قابل مقایسه است.
خانم صدر، شما همان ابتدا هم توضیح دادید که بین نقش زنان و نقش جنبش زنان، باید تفاوت گذاشته شود؛ سوال من، مربوط به نقش جنبش زنان، کماکان باقی میماند. جنبش زنان را در تحولات بعد از انتخابات، چگونه ارزیابی میکنید؟
به نظر من، همانقدر که نقش زنان، به عنوان فرد و عاملیت آنها در این اعتراضات پررنگ بود، نقش جنبش زنان، به عنوان یک حرکت اجتماعی متشکل و سازماندهی شده، کمرنگ به نظر میرسید.
با اینکه میتوانم بگویم، همهی فعالین زنان در این اعتراضات شرکت فعال داشتند، اما این شرکت فعال را در شکل سازماندهی شده و متشکل، متأسفانه، نمیبینیم. فعالین جنبش زنان در این اعتراضات، تبدیل به فرد شدند و به نوعی در آن مستحیل شدند، بدون اینکه شاهد موضعگیری جمعی از سوی فعالین جنبش زنان نسبت به تحولات باشیم، بدون اینکه شاهد عمل جمعیای باشیم.
غیر از یک مورد که در میدان توپخانه، گروهی از فعالین جنبش زنان، پلاکاردهایی را با شعارهایی که هم حاوی نقدی روی شعارهای مردانهای بود که مطرح میشد و در عین حال، بخشی از مطالبات زنانی را که در این تظاهرات بودند، بیان میکرد، متأسفانه، نمیبینیم که جنبش زنان، به عنوان جنبش، فعالیتی از خود نشان بدهد. البته، این ایراد فقط مربوط به جنبش زنان نیست. در مورد سایر جنبشهای اجتماعی هم همین اتفاق افتاد.
اگر این مسأله یک سری دلایل داشته باشد، آیا به عنوان یکی از این دلایل میتوانیم این را در نظر بگیریم که جنبش زنان از هیچ کاندیدای معینی حمایت نکرد و در نتیجه بعد از انتخابات، با حذف کاندیدای مورد نظرش مواجه نبود که مثل حامیان سایر نامزدها، وارد صحنه شود و از مطالبهی خود دفاع کند؟
یکی از دلایل میتواند این مورد باشد، ولی همهی آن نیست. فرض کنید، بدنهی اصلی جنبش دانشجویی و گروههای مشخص این جنبش از نامزدی آقای کروبی حمایت کردند، ولی باز هم جنبش دانشجویی را در این اعتراضات نمیبینیم.
به نظر من، علتش کمی فراتر از اینها است. ماهیت خود اعتراض، شکل خود به خودی، جوشان و سیلگونهاش و نوعی غافلگیری جنبشهای اجتماعی در برابر حرکت عظیم مردمی، شاید یکی از دلایل بود. ما فاقد استراتژی مشخصی بودیم که در چنین شرایطی، جنبش چکار میخواهد بکند.
عوامل ساختاری متعددی هم وجود داشت که باعث شد جنبش نتواند خود را به موقع جمع کند، نیروهایش را سازماندهی کند و بتواند از فضایی که ایجاد شده، نه فقط در جهت طرح مطالبات خود، بلکه اتفاقاً در جهت همراهی مردم و پیش بردن مطالبات دمکراتیک، عمل کند. یعنی به طور همزمان، بتواند مطالبات جنبش را با مطالبات دمکراتیک گره بزند.
به نظر شما، عدم حضور متشکل جنبشهای اجتماعی، چه زیانهایی داشت؟
یکی از کارهای خیلی مهمی که جنبش زنان دقیقاً باید در همان روزها انجام میداد، این بود که در بسیاری از شعارها، در راهپیماییها، وجوه ضد زنی را میدیدیم که باید مورد نقد قرار میگرفت و جنبش به شکلی سازماندهی میکرد که این شعارها حذف شود و یا حداقل به این حد تکرار نشود.
ممکن است اشارهی مشخصتری به این موارد داشته باشید؟
شعارهایی که مبتنی بر غیرت و ناموس بود، یا حاوی اینکه فقط مردها کشته شدهاند، در حالی که میدانیم تعداد زیادی زن در این اعتراضات کشته شدند. برای مثال: «زنها به ما پیوستند، بیغیرتها نشستند»، «ایرانی باغیرت، حمایت حمایت» و یا شعاری مثل «میکشم، میکشم، آن که برادرم کشت» که هم بیانگر این است که فقط مردها کشته شدهاند و جانباختگان زن این جنبش را نادیده میگیرد و هم اینکه مفهوم جان در برابر جان، قصاص و دیگر مفاهیمی را که جنبش زنان تمام این سالها علیه آن معترض بوده، دوباره به وسط میآورد.
بنابراین، حداقل کاری که جنبش زنان میتوانست انجام دهد این بود که وقتی در درون بدنهی این جنبش عظیم مردمی قرار دارد، اینگونه شعارها را اصلاح کند و به سمتی ببرد که وجوه ضد زن آن از بین برود. این حداقل کاری بود که جنبش زنان میتوانست انجام بدهد و انجام نداد. در مورد حداکثرها هم دیگر صحبتی نمیکنیم.
همهجا گفته میشود که مطالبات مردم بهجای خود باقی است و امکان دارد اعتراضات در اشکال دیگر ادامه پیدا کند. آیا جمعبندی مسایلی که مطرح کردید و احتمالاً، اخذ برنامهای برای شرکت یا همیاری با مبارزات مردم در آینده، در برنامهی جنبش زنان هست؟
به نظر من، جنبش مردمی ادامه دارد، جنبش مردم برای دمکراسی و آزادی تمام نشده و در شکلهای مختلف تداوم دارد. طبیعتاً، تداوم این جنبش، سوالات بسیاری را پیش روی ما، به عنوان فعالان جنبش زنان، قرار داده است.
هیچ حرکت اجتماعی، از جمله جنبش زنان، نمیتواند در حال حاضر و از حالا به بعد، بیاعتنا به این جنبش مردمی برنامهریزی کند و استراتژیهایش را تعیین کند. اتفاقی در خیابانها افتاده است که بر کل عرصهی سیاست ایران تأثیر گذاشته و جنبش زنان نیز جزیی از این عرصه است.
با همین استدلال، چند وقتی است که جلسات بسیار فشردهای با طیفهای مختلف فعالان جنبش داریم. بحث اصلی هم این است که سوالات پیش روی ما چیست؟ پاسخ ما به این سوالات چیست؟ و استراتژیهای مناسب برای پیشبرد جنبش و در عین حال، همراهی با جنبش مردمی چه خواهد بود؟
خودم، پیشبینی میکنم که حجم زیادی از تحلیلها، در روزهای آینده منتشر خواهد شد و در عین حال، از طرفی، احتمالاً بیانیههای مختلفی از سوی گروههای مختلف جنبش زنان، منتشر خواهد شد که ناظر بر استراتژیها و راه آینده است.