رادیو زمانه:از دو سه ماه پیش برنامهریزی شده بود و قرار بود در یک سینما پاریس با حضور عده زیادی انجام بشود و ما حول جنبش زنان و مبارزات زنان و ویژگی کمپین یک میلیون امضاء صحبت بکنیم، سالن خیلی پر بود. البته فراموش نکنیم که هربار از کمپین یک میلیون امضاء میگوییم، از مبارزات تمام زنان ایران صحبت میکنیم.
ولی ویژگی این کمپین را میگوییم، اینکه مسألهی حقوق برابر و تغییر برای برابری را مطرح کرده است. به نظر من این مطالبه محوری که در انتخابات اخیر خیلی رایج شد، و مسألهی تغییر، از دستاوردهای کمپین بود. دقت کنید که در سال ۲۰۰۶ کمپین، مسأله تغییر برای برابری را مطرح کرده بود.
یعنی با این شعارها، بتوانیم نقش زنان پیشرو خودمان و خانمهای دیگر و کسانی که برای مبارزه علیه سنگسار فعالیت میکنند و مسألهی زنان گروه میدان و به طور کلی همهی این خانمهایی را که در کانونهای زنان فعال بودهاند، مطرح کنیم.
ولی به خاطر حوادثی که در ایران رخ میدهد و مبارزهای که در ایران جاری است، این شب را با توافق دوستان کمپین در پاریس به ملت ایران هدیه کردیم. درنتیجه موضوع از این فراتر رفت. فرانسویهای خیلی خیلی زیادی شرکت کردند و ما چهار فیلم را نشان دادیم.
یکی فیلمی از تظاهرات «نترسید ما همه باهم هستیم» و شعارهای تظاهرات بود. بعد از آن فیلمی مربوط به کمپین، جایزه و حضور خانم بهبهانی (نشان داده شد) که در واقع حضور خیلی فرخندهای بود. برای اینکه ایشان نماد بسیار بسیار مهم برای مقاومت زنان و چهرهی بسیار شاخصی هستند که همیشه میگویم، مهر و خرد را باهم دارند.
فیلمی در مورد صحنههایی از جمع کردن امضاء بود و پس از آن مبارزهی زنان در اولین سال انقلاب برضد حجاب اجباری. این برای فرانسویها خیلی مهم است که این تاریخ را نگاه کنند. بعد از آن گفتم که پیش از آن هم انقلاب مشروطه داشتیم، پیش از آن هم مبارزات دائمی داشتیم و فکر نکنند مبارزهی امروز یکباره از آسمان آمده و یا مسألهای است برای درگیریهای گروهی یا غیره و غیره.
فرانسویهایی که آنجا بودند میگفتند چه قدر برای ما جالب بود که این را در یک روند تاریخی نگاه کردهاید، حتا دختران جوان ایرانی که از نسل اینجا هستند خیلی متأثر شدند و فیلمی که راجع به مبارزات زنان در آن سالها دیده بودند، برایشان تکاندهنده بود.
اینکه زنان پرستار، زنان کارمند همه بیحجاب برای حق خودشان مبارزه میکردند و میگفتند ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم. و از همه مهمتر میگفتند آزادی، نه غربی، نه شرقی، جهانی! حالا امروز میبینیم که این ندای آزادی که در آن موقع از دهان زنان و از گلو بلند شد و در سی سال پیش خفه شد، امروز از دهان مردم ایران بلند میشود.
در راهپیمایی اعتراضی چند هفتهی اخیر ایران زنان و دختران جوان به صورت جمعیتی پرشمار و میلیونی دوشادوش مردان اعتراض سردادند. از خانم شهلا شفیق میپرسم، حضور پرشمار و چشمگیر زنان ایران را در این جنبش اعتراضی چگونه ارزیابی میکنید؟
زنان ایرانی، زنان پیشرو ایرانی در بردن شعار مطالبه محوری در جامعه ایران نقش داشتند. بهعلاوه ندا، نمونه زنان ایران است. ندا به صدا و سیمای آن ایران دیگری که دارد مبارزه میکند، تبدیل شده است. در واقع این تصادفی نیست. بازهم نماد این مبارزهای است که زنها پیش بردند.
زنها اولین قربانیان ایدئولوژی ساختن از مذهباند. همیشه همینطور است. زنها را در مسلخ ایدئولوژی ساختن از مذهب قربانی میکنند، به خاطر اینکه زنها مادرند، زنها خواهرند و اجازه نمیدهند که اینها از این محدودهی مادری و خواهری به موجودات مستقل تبدیل بشوند.
خواستهی زنان ایران پیش از همه آزادی است، ولی فکر میکنم همهی جوانان، همهی کارگران ایران، معلمان ایران از این فقدان آزادی، فقدان حقوق ابتدایی که با فساد توأم است، ناراضیاند. در این دنیای امروز این حرفها فقط حرفهای مبارزاتی نیست، حرفهای تحقیقی هم هست.
اکثر تحقیقاتی که شده است نشان میدهد توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی بدون توسعه سیاسی غیرممکن است. یعنی دموکراسی یک چیز لوکس نیست. یک چیز لوکس نیست که بگویند، حالا این مهم نیست. مردم نان شب داشته باشند، دموکراسی نداشته باشند.
یا حرفهایی که زده میشد، اینکه اقتصاد مال خر است یا این مردم فقط اسلام را میخواهند و چیز دیگری نمیخواهند، اینجوری نیست. نمیتوانید در مملکتی بدون دموکراسی، توسعه فرهنگی، توسعه سیاسی یا توسعه انسانی داشته باشید. این مسألهای است که چه به لحاظ علمی، چه به لحاظ تحقیقی ثابت شده است. ما در ایران در مرکز این مبارزهی دموکراتیک هستیم و زنان ایران هم در مرکز این مبارزه هستند.
همزمان با رویدادهای جنبش اعتراضی و راهپیمایی مسالمتآمیز مردم در ایران در فرانسه و جهان گروهی از چهرههای مشهور سیاسی، فرهنگی و هنری به پشتیبانی از مردم ایران برخاستند. در پاریس گروهی از روشنفکران، چهرههای سیاسی و فرهنگی طراز نخست در اعلامیهای که در روزنامهی «لیبراسیون» چاپ شد، همراهی و پشتیبانی خود را از جنبش اعتراضی مردم ایران اعلام کردند. نام خانم شهلا شفیق نیز درمیان امضاء کنندگان بود. آیا جهان، ایران دیگری را کشف کرده است؟
ببینید، مسألهی خیلی مهمی در ایران اتفاق افتاده، برای اینکه سی سال است که بسیاری از کسانی که نام خودشان را متفکر و محقق و اینها میگذارند، تماماً با سیاسیها مشورت میکنند. در این جلسه که نمایندگان و رهبری احزاب سوسیالیست و کمونیست و سبز فرانسه بودند، گفتم شما نمیتوانید به اسم کارشناسی، مردم را انکار کنید.
ما مردمی متنوع هستیم، از نظر فکری و قومی متنوع هستیم. هر کداممان یک فرد هستیم. این فردیت ما را انکار نکنید. اسلامگرایان میخواهند بگویند یک امت است. مردم ایران که امروز در خیابان آمدهاند، نشان میدهند که ما امت نیستیم. ما رمهای نیستیم که احتیاج به چوپان و ولایت فقیه داشته باشیم.
مردم در خیابان ولایت فقیه را به چالش گرفتهاند و این برای اینها تکاندهنده است. همیشه در ذهنشان این است که امتی هست و فرهنگی دارد و اینطوری است و ما سعی کردیم، حداقل من سعی کردم بگویم، نه! ما آدمیم، ما انسانیم.
فکر میکنم این احساسی است که امروز همهی ایرانیها دارند و در عین این سرکوب شدید، حس غروری است که همهی ایرانیها دارند، از اینکه به خیابان آمدند و میگویند ما هستیم. به همین دلیل است که دنیا دارد به آنها نگاه میکند. چون سالهاست که، من این را فهمیدهام، تا وقتی خودمان نگوییم هستیم، کسی ما را به حساب نمیآورد.
تصویر فاجعهبار و دلخراش ندا هنگام کشته شدن در راهپیمایی مسالمتآمیز، مردم جهان را تکان داد. پیشتر هم طی سی سال اخیر دختران و زنان بسیاری در ایران مورد سرکوب و خشونت واعدام قرار گرفتند. اما چرا اینبار تصویر ندا این گونه دنیا را تکان داد؟
ببینید، در تصویر ندا چند جنبه هست که همه اتفاقی را که در ایران میافتد بیان میکند. یکی اینکه ندا یک دختر جوان از نسل بعد از انقلاب است. یعنی انقلاب را نشناخته، تجربه نکرده است. به ما همیشه میگفتند که بعد از دورهای ملتی که جنگ نکرده، انقلاب نکرده، حوصله ندارد به خیابان بیاید. ولی این دختر جوان به خیابان رفت.
یک واقعیت را نشان داد که این واقعیت از چشمها مخفی شده بود. بعد اینکه او یک زن است و زنی است که برای آزادی آمده. چنانکه بعداً هم گفته شد که مسأله، مسألهی صفکشی در مقابل دعوای آقای احمدینژاد و اینها نیست. حتا نزدیکانش مطرح کردند که این مسألهی آزادی است.
یکی دیگر هم معصومیتی است که زیر پای استبداد له میشود. این انسان است، یعنی در واقع زندگی است که مرگ، نابودش میکند و این ملتی است که برای زندگی بپا خاسته است. یکباره جهان متوجه شد که این زندگی در خطر است.
تمام آن غصه، تمام آن افسردگی، تمام آن چیزی که در طول سالها به ملت ایران تحمیل شده بود، در این صحنه بود. یعنی یک زندگی جوشان دارید که در مقابل مرگ قرار گرفته است. پیش از اینکه این اتفاق برای ندا بیفتد، یادداشتهای یک دختر جوان وبلاگنویس را خوانده بودم. تمام شب را نخوابیدم و با آن زندگی کردم.
صبح مقالهای نوشتم که این دختر جوانی که میگوید فردا به تظاهرات خواهم رفت، ولی نمیدانم که آیا از آن تظاهرات زنده برمیگردم یا نه، ولی میروم موسیقی مورد علاقهام را گوش میدهم. شعرهای شاملو و فروغ را میخوانم. با این موسیقی میرقصم. آرایشگاه میروم، به دوستانم تلفن میزنم، نمونهی همین نسل است.
تمام حرفهایی که آن دختر وبلاگنویس میزده، میتوانسته در دهان ندا باشد. و وقتی نگاه میکنیم میبینیم شعر فروغ، شعر شاملو چه ربطی به فرهنگی که اینها میخواهند ادعا بکنند که نمایندهاش هستند؟ دارد، دختر جوانی که میخواهد با موسیقیاش برقصد، میخواهد فروغ بخواند، میخواهد شاملو بخواند.
این چهرهی نسل جوان ایران است. حداقل آن نسلی که اعتراض میکند. نمیگویم همه، آن نسلی که امروز توی خیابان است. و فکر میکنم نشان دادن این ایران، وظیفهی ماست و ما میخواهیم این کار را بکنیم. اینجا با جمعیت وسیعی ازجمله رهبران احزاب مختلف سعی کردیم این کار را انجام بدهیم.