سهیلای عزیز، ممکن است کمی از خودتان برایمان بگویید؟
سهیلا وحدتی: در تابستان ۱۳۴۱ در شهر مشهد بدنیا آمده و در یک خانواده متوسط در میان پنج برادر و دو خواهر بزرگ شدم. دوران آموزشی پیش از دانشگاه را در همان شهر گذراندم و در رشته ریاضی دیپلم دبیرستان را گرفتم، بعد در رشته طبیعی هم گرفتم، و رتبه های تک رقمی در کنکور سراسری هم بدست آوردم، ولی به خاطر فیلترهای عقیدتی که در آن زمان به شدت اعمال می شد، به دانشگاه راه پیدا نکردم. پس به خاطر ادامه تحصیل در سال ١٣۶۴ راهی خارج از کشور شدم.
البته پیش از سفربه خارج، با همسر کنونی ام رضا فانی یزدی آشنا شدم که او به خاطر اندیشه های چپی خویش به زندان افتاد و ابتدا حکم اعدام گرفت که خوشبختانه حکم او به دفتر آیت الله منتظری رفت و تصویب نشد و وقتی که حکم بیست سال زندان او رسید و مطمئن شدم که اعدام نخواهد شد، به امریکا آمدم. به تحصیل در رشته مهندسی برق پرداختم و موفق به دریافت درجه دکترا از داشنگاه برکلی شدم. اکنون هم به همراه همسرم (که پس از شش سال اندی از زندان آزاد شد) و دو فرزندم، میترا و البرز (که تا چندی پیش فکر می کردند که اگر پدرشان دستگیر و زندانی نشده بود هر کدام شش هفت سال بزرگتر می بودند) در حاشیه شهربرکلی زندگی می کنم و به عنوان مهندس مشغول به کار هستم.
چگونه به فعالیتهای اجتماعی و سیاسی علاقمند شدید؟
سهیلا وحدتی: فعالیت سیاسی در دوران انقلاب تب واگیری بود که تقریبا همه را به خود مبتلا می کرد و من هم استثنا نبودم. در دوران انقلاب من دانش آموز دبیرستان و هوادار حزب توده ایران بودم. در سازمان جوانان و سازمان زنان حزب توده ایران فعالیت می کردم. فعالیت های اجتماعی در این سازمانها در راستای هدفهای سیاسی حزب انجام می گرفت و کارهای “توده ای” نامیده می شد. اما محور زنانه ای اگر برای برخی بحث ها و مسائل وجود داشت بیشتر برای این بود که بحث حزب را به میان زنان بردن آسان شود. اما فعالیت های اجتماعی من در راستای مسائل و حقوق زنان بطور جدی در دوران دانشجویی در دانشگاه برکلی آغاز شد.
من زن بودن را با باردار شدن بود که تجربه کردم. پیش از آنکه باردار و بچه دار شوم، هیچگونه مانعی را به عنوان یک زن برسرراه خودم نمی دیدم و در محیط اجتماعی تبعیضی را علیه خودم احساس نکرده بودم. یعنی تفاوتی بین پتانسیل خودم به عنوان یک زن با آن حداکثری که یک مرد می توانست از آینده خودش انتظار داشته باشد، نمی دیدم. بویژه از آن رو که میتوان گفت دوران انقلاب برای همه ما جوانان ایرانی بطور کلی یک دوران توانمندسازی بود. توانمندسازی از آن رو که نسل ما به سلطنت ۲۵۰۰ ساله خاتمه دادیم، شاه را از کشور بیرون کردیم، و توی دهن امریکا زدیم. و دیگر اینکه در فعالیت های سیاسی در گروههای چپ در فضای اجتماعی گستردهای بودیم که دختروپسر برابر شمرده می شدند، با هم کار می کردند و با هم کوه می رفتند. حتی ازدواج میان بچه ها مدل جدیدی از رابطه یک زوج به عنوان دو همسر که پابپای هم فعالیت حزبی می کردند و در کار و زندگی مشارکت مشابه داشتند به ما ارائه می داد. چشم اندازی که ما از زندگی و دنیا داشتیم در مقایسه با وضعیت نسل پیش از ما واقعا انقلابی را در بر داشت. و طبیعی است که در چنین شرایطی بو با چنین تجربیاتی از زندگی روزمره من هم به عنوان یک فرد خود را خیلی توانمند می دیدم و هنوز واقعیت جنسیت خود را حس نکرده بودم. در شهر سنتی مشهد که زن بدون اجازه شوهرش از خانه بیرون نمی رفت، مادر من برای اولین بار بدون اجازه گرفتن از پدرم در راهپیمایی ها شرکت می کرد و ما هم از قید چادر رها شده و با حجاب اسلامی که به نوعی برای ما آزادیبخش بود – یعنی با مانتو و روسری – تقریبا آزادی کامل در جامعه داشتیم و با دیگردخترهای همکلاسمان همه جا می رفتیم بدون اینکه انگشت نما باشیم یا مزاحمتی احساس کنیم، از سینما گرفته تا سخنرانی ها تا پایین ترین نقطه شهر. یعنی ما به نوعی وارد اجتماع شده و هویت اجتماعی یافته بودیم و از پسرها هیچ کم نمی آوردیم.
اما در امریکا وقتی که باردار و بچه دار شدم، بشدت خود را ایزوله احساس کردم! کسانی که در محوطه پژوهشی دانشکده مرا می دیدند، فکر می کردند دنبال شوهرم هستم و از من اسم شوهرم را می پرسیدند که کمکم کنند او را پیدا کنم! به ذهن شان خطور نمی کرد که شاید خود من دانشجویی باشم که در آنجا به پژوهش مشغول است. دانشجویان با همکلاس حامله ی خود برنامه مطالعاتی نمی گذاشتند، استادها، بویژه آنهایی که خودشان بچه نداشتند، اصلا وضعیت و مشکلات بارداری و بچه داری را احساس نمی کردند. وقتی که می گفتم مثلا بچه ام مریض بوده، آنها مجسم می کردند که من دوساعت وقت احتیاج داشتم که بچه را دکتر ببرم، و تجسمی نداشتند که بچه مریض را مهد کودک نمی توان گذاشت و بیست و چهارساعته از گردن مادرش آویزان است.
در محیط کار هم مشکلات کمتر نبود. در فاصله میان کارشناسی ارشد و دکترا مدتی در یک شرکت طراحی مدار کار کردم. تعداد زنان مهندس در محیط کار اندک بود. باید پابپای مردانی کار می کردم که نه مشکل بیماری قند دوران حاملگی را داشتند، نه مشکل روزی چند بار شیردادن، یا پیدا کردن مهدکودک و واکسن زدن کودک و این حرفها را اصلا نمی دانستند چیست چون که اکثر آنها همسری درخانه داشتند که مادر بچه هایشان بود. و هنگامی که برنامه بارداری بچه دوم را مطرح کردم، به بهانه ای واهی از کار اخراج شدم!
سخن کوتاه، اعتماد به نفس من به عنوان یک زن در امریکا خیلی کمتر از آنی شد که در ایران داشتم. اصولا محیط به مادر بودن ارج نمی گذاشت. و خوشبختانه به کمک زنان دیگر کم کم دریافتم که مشکل از من نیست، بلکه از محیطی است که به زن و همه جنبه های ارزشمند او به اندازه کافی ارج نمی گذارد. من در دانشگاه فعالیت جدی در راستای حقوق زنان را با دفاع از حق تحصیل خودم به عنوان زنی که هم می خواهد مادر باشد و هم می خواهد تحصیلات عالیه داشته باشد، شروع کردم.
شرایط پیرامونی شما در علاقه مند شدن تان به فعالیت های اجتماعی و سیاسی، چه نقشی را ایفا کرده اند؟
سهیلا وحدتی: من در محیط انقلابی ایران بود که هویت خودم را ساختم، و در جامعه امریکا بود که با زن بودن خودم روبرو شدم. خوشبختانه تاریخ مبارزات زنان امریکایی بسیار غنی است و این مبارزه در لایه های گوناگون و به شیوه های گوناگون همواره ادامه دارد و هرگز از پای ننشسته است. و من از همه زنان امریکایی پیش از خود و همدوره خود بسیار آموخته ام. از نوشته هایشان، خواسته هایشان، مبارزاتشان، و مهم تر از همه شاید شیوه نگرششان به واقعیت موجود و خودشان.
من در امریکا وارد محیط دانشگاهی شدم. نرخ حضور زنان در آموزش و اشتغال در رشته های مهندسی در امریکا بسیار پایین است و از دهه هشتاد تا کنون این نرخ بین ۱۰ تا ۲۰ درصد در نوسان بوده در حالیکه در رشته های پزشکی و حقوق این نرخ به ۵۰ درصد و برخی سالها گاه بیشتر افزایش یافته است. این نرخ پایین حضور زنان در مهندسی معمایی بوده که مقامات دانشگاهی و حتی دولتی در مورد آن به بررسی و پژوهش پرداخته اند و از مسئول اداری ویژه بررسی رشد نرخ زنان در یک دانشگاه خاص گرفته تا گروه کاری ویژه دفتر ریاست جمهوری کشور در پی آن آنند که که چرایی مساله را دریافته و به حل آن بپردازند. بحث در زمینه ی این چرایی جای خاص خود را می طلبد ولی آنچه که من به تجربه دریافته ام، این است که جمعیت موثر زنان در رشته مهندسی هنوز شکل نگرفته و تا وضعیت فشار کاری به همین ترتیب در تضاد با مسئولیت های خانوادگی باشد، شاید این جمعیت موثر نتواند شکل بگیرد بلکه در نهایت شاید بتواند به تغییر شرایط کار و بازسازی تعادل میان فعالیت اقتصادی و محیط خانواده بیانجامد تا محیط کارهای فنی و مهندسی که سرعت کار و فشار کار خیلی بالایی دارد و با خانواده داری همخوانی ندارد، بتواند پذیرای زنان بیشتری شود.
به خاطر حضور کمرنگ زنان، دانشکده مهندسی در جهت تامین حفاظ های حمایتی از زنان دانشجو تلاش می کرد تا زنان به خاطر فشار محیط دانشگاه را ترک نکنند و درس را با موفقیت تمام کرده و برای محیط کار هم آماده شوند تا در فعالیت شغلی آینده خویش نیز موفق باشند. از جمله برنامه هایی که داشتیم این بود که هر هفته زنان دانشجو در دانشکده مهندسی برق و کامپیوتر ([WICSE->http://inst.eecs.berkeley.edu/~wicse/]*)در روزهای جمعه دور هم به خرج دانشگاه نهار می خوردیم و گاه مهمانانی داشتیم که زنان مهندس موفق در سطح کشور محسوب می شدند، از استاد دانشگاه و رئیس دانشکده گرفته تا مشاور کاخ سفید و رئیس نهادهای علمی و پژوهشگران و صاحب نظران مسائل زنان. صحبت های نزدیک با این زنان بسیار آموزنده بود. و مسیرجاری وضعیت زنان و مبارزات آنان را از نزدیک ملموس و آشکار می ساخت. شناختن دشواریهایی که زنان در زندگی روزمره با آنها روبرو بودند، و عملکرد آنها برای غلبه بر این دشواریها درسهای ارزشمندی از مبارزات زنان برای من در بر داشت که در حین ثبت در تاریخ آنها را می آموختم. از این بابت شاید به جرات بتوان گفت که من این فرصت را پیرامون خود داشتم که برخی آموزشهای فمینیستی را در مکتب مبارزترین زنان پیشگام دوران خویش در دانشکده مهندسی دیده ام.
چه حوادث و یا اتفاقاتی باعث گردید که توجه شما بطور مشخص به مسائل زنان جلب گردد و برای احقاق حقوق زنان و حقوق بشر تلاش کنید؟
سهیلا وحدتی: فعالیت من در امور زنان با تلاش برای تغییر محیط پیرامونم و سازگارسازی آن برای بدست آوردن خواسته ها و حقوق خودم آغاز شد. و البته هنوز هم به نوعی برای بدست آوردن حقوق خودم ادامه دارد.
در هنگام تحصیل در دوره دکترا من فرزند دومم را بدنیا آوردم و با یک کودک شیرخواره و کودک دیگری که دوسال بزرگتر بود باید هم کلاس می گرفتم و هم از عهده پژوهش برمی آمدم. طبیعی است که آسان نبود، اما بدتر از همه تهدیدهای دانشگاه بود و نامه هایی که هر ترم می رسید و تهدید می کرد که اگر تا موقع مقرر پژوهش شما به نتیجه نرسد، از دانشگاه اخراج خواهی شد. طبیعی است که من در مقایسه با دانشجویان مجرد به زمان بیشتری احتیاج داشتم. در برنامه های نهار روزهای جمعه با مادران دیگر در این باره بحث کرده و به این نتیجه رسیدیم که برای پایان دادن به این تهدیدها و کسب احترام به مسئولیت و مشغولیت مادری باید کاری کرد. ما خود را بیشتر شایسته ی تقدیر میدیدیم، تا تهدید.
به همراهی دو مادر دیگر، به بررسی وضعیت بچه دار شدن دانشجویان در دیگر دانشگاه های امریکا و حتی کانادا پرداختیم. متوجه شدیم که امکان خوابگاه برای دانشجویان پس از ازدواج وجود دارد، اما در عمل امکان بچه دار شدن وجود ندارد. یعنی مرخصی بچه دار شدن و تمدید مهلت پایان تحصیل و پژوهش برای دانشجویان وجود ندارد.
ما با بررسی نتایج سرشماری جمعیت در امریکا، آماری از همزمانی میانگین سن بچه دار شدن و سن تحصیلات عالیه تهیه کرده و پیشنهاد مرخصی رسمی بچه دار شدن – از طریق زایمان یا به فرزندی قبول کردن – برای دانشجویان زن و مرد را به مقامات دانشکده مهندسی ارائه کردیم که خوشبختانه به اتفاق آرا پذیرفته شد. این لایحه بعدا به همه دانشکده های دانشگاه برکلی تعمیم یافت و اولین لایحه ای است که حقوق بچه دار شدن در سن تحصیل را برای دانشجویان دختر و پسر به رسمیت می شناسد. بر اساس آن، مهلت پایان تحصیل و اخذ مدرک دکترا برای دانشجویانی که بچه دار می شوند افزایش می یابد و دانشجویان حق دارند که برای هر بچه یک ترم مرخصی بگیرند بدون آنکه مزایای مسکن و بیمه درمانی دانشگاه را از دست بدهند. این در واقع حق بچه دار شدن را در عمل برای دانشجویان دوره کارشناسی ارشد و دکترا تضمین می کند. [[http://www.eecs.berkeley.edu/Programs/grad/parentpolicy.html]]
این برای دانشجویان اولین لایحه از نوع خود در امریکا بود که ضمن اینکه زندگی را برای من و دیگر پدران و مادران دانشجو ساده تر می کرد، موفقیت بزرگی برای ما محسوب می شد.
از چه زمانی و چگونه شرو ع به فعالیت در امور زنان کردید و دامنه فعالیت شما در این زمینه در چه محدوده ای بوده و هست؟
سهیلا وحدتی: فعالیت من در امور زنان در واقع با این گام آغاز شد. من تبعیض، فشار، و تحقیر را از نزدیک لمس کردم، و در جهت دفاع از حق تحصیل خودم – که همواره حق بدیهی خودم می دانستم و به خاطر آن به امریکا آمده بودم – فعالیت خودم را آغاز کردم. البته پس از آن فعالیت در جهت سازگارسازی محیط دانشکده های مهندسی برای زنان را به همراهی یکی از دانشجویان دانشگاه واشنگتن ادامه داده و با یک آمارگیری در سطح ملی از دانشگاه های گوناگون و ارائه نتایج آن در سطح ملی به دانشجویان و مسئولان دانشگاههای امریکا سعی کردیم به طرح مساله از نگاه زنان دانشجو بپردازیم.
این فعالیت ها راهگشای من بود. مهمترین درسی که من از این فعالیتها آموختم این بود که ما به عنوان زن باید خود را چنانکه هستیم ببینیم و درصدد تغییر شرایط پیرامون خویش برای بهترسازی زندگی خویش برآییم. به این ترتیب می آموختم که با توانمندی ها و ناتوانی های خود به عنوان یک زن آشنا شوم و اعتماد به نفس از دست رفته خود را کم کم در عمل بازیابم. و طبیعی است که علاقمند بودم که ریشه های این توانایی ها و ناتوانی ها را در فرهنگ خودم جستجو کنم. این کنکاش همزمان بود با آغاز رشد فعالیت های گسترده زنان در ایران و من از طریق اینترنت با برخی از این زنان آشنا شدم و فعالیت خود را در مسائل زنان با نوشتن در سایت زنان ایران آغاز کردم. پس از آن در زمینه مسائل زنان و دفاع از حقوق بشر به همکاری با سایت ایران امروز پرداختم و گاه با نشریات انگلیسی زبان نیز همکاری دارم.
تجربیات تاکنونی شما چه اثراتی در روند فکری و فعالیتهای مختلف شما به جای گذاشته اند؟
سهیلا وحدتی: تجربیات فردی در روند رشد فرد تاثیر بسزا دارد و من در روند کار بسیار آموخته ام. هم از تجربه خودم، و هم از تجربه ی همکاری با دیگر فعالان، و هم از تجربه ی تقابل نظر با دیگر فعالان آموخته ام.
یادمان باشد که از تجربه های منفی نهراسیم. تجربه های منفی همیشه و همه جا در زندگی وجود دارد. مبارزه در هر زمینه ای با زمین خوردن و بلندشدن همراه است. همه ما در زندگی زمین می خوریم و همه ما هم از زمین خوردن ابتدا خجالت می کشیم، اما بعد از جا بلند می شویم و سعی می کنیم درس بگیریم و به این ترتیب است که جلو می رویم. زمین خوردنها ست که فکر انسان را گسترده تر می سازد و به راههای نو و آلترناتیو می کشاند.
شما فعالیت و مبارزات زنان داخل، برای مثال کمپین یک میلیون امضا، در ایران را چگونه ارزیابی میکنید؟
سهیلا وحدتی: نسبت به کمپین یک میلیون امضا خوش بین و امیدوارم. زنان فعال در کشور ما توانایی آن را دارند که اساسی ترین نیازهای حقوقی زنان میهن مان را با ساده ترین بیان و به صریح ترین شیوه مطرح کرده و در دستور کار جمعی قرار دهند. خوشبختانه شاهد هستیم که در این زمینه با وجود همه دشواریها بسیار موفق عمل کرده اند و طرح این خواسته ها چنان اهمیتی یافته که نه تنها در سطح جامعه بلکه در دستگاه حکومتی هم بازتاب می یابد.
نگاه شما به مساله “حجاب اسلامی” در داخل و خارج از ایران چگونه است؟
سهیلا وحدتی: حجاب – اسلامی یا غیر اسلامی – نباید به زور باشد. حجاب پوشش فردی است و باید سلیقه و انتخاب فردی باشد. انتخابی درست است که آگاهانه باشد. پس به جای سلب اختیار از فرد و انتخاب کردن به جای او، بهتر است که آگاهی را در اختیار فرد قرار دهیم و از او بخواهیم که آگاهانه انتخاب کند. اهمیت آموزش و رشد آگاهی و فرهنگ عمومی در این زمینه انکارناپذیر است.
البته باید اضافه کنم که بحث حجاب حتی اگر به زور حکومت هم نباشد، باز بسیار مفصل و پیچیده ایست که بعدهای گوناگون از مردم شناسی گرفته تا حقوق کودک را در بر می گیرد و در پاسخ یک سوال کوتاه نمی گنجد. یعنی با آنکه تاکید دارم که حجاب باید انتخاب فرد باشد – و من هم حجاب اجباری و هم بی حجابی اجباری را نادرست می دانم – اما از سوی دیگر باید در نظر داشت که حجاب، حتی اگر در عمل دست و پا گیر نباشد، یک سلسله قید و بندهای ذهنی را به همراه دارد و در افکار عمومی می سازد که اجازه نمی دهد حتی تصویر شکوفایی زن به عنوان یک انسان در ذهن مردم شکل بگیرد، چه رسد به اینکه تحقق یابد.
شما پدیده “فمنیسم اسلامی” در میان ما ایرانیان را چگونه ارزیابی میکنید؟
سهیلا وحدتی: “فمینیسم اسلامی” پدیده جدیدی است که به نظر من در کشور ما ریشه جدی ندارد و گرچه برخی تلاش می کنند برای آن ریشه بسازند و آن را جا بیاندازند، واقعیت اینست که ما فمینیسم اسلامی نداشته و نداریم. به بیانی شاید بتوان گفت که بنیانگذار فمینیسم اسلامی در ایران طاهره قره العین بود که خود در این راه از اسلام گذار کرد و تحولی دگر یافت و شاید بتوان چنین نتیجه گرفت که نهایت فمینیسم اسلامی به بهائیت فراروئید.
من ادعا می کنم ما فمینیسم اسلامی نداریم چون در کشور ما، هواداران واقعی حقوق زنان به دنبال توجیه مذهبی برای این حقوق نیستند. بلکه به باور من آنان بیشتر در مقابله با ارتجاع سنتی و مخالفان حقوق زنان است که دلیل و برهان از اسلام می آورند که توجیه شرعی برای دفاع از حقوق زنان داشته باشند و سپربلا برای خود بسازند.
این گونه فمینیسم اسلامی که نه از عقیده ی خویش، بلکه برای خلع سلاح عقیدتی حریف بکار گرفته می شود را نمی توان واقعا فمینیسم اسلامی خواند چرا که ساختگی است و به عنوان یک شیوه مبارزاتی بطور موقتی به کار گرفته می شود و رشد جدی نخواهد داشت چرا که حضور آن به حضور حریف بستگی دارد و قائم به ذات خویش نیست. به بیان دیگر، وسیله توانمندسازی زنان ایرانی نیست بلکه وسیله تضعیف مخالفان حقوق زنان است.
اکنون در ایران فمینیست های سکولار و فمینیست های مسلمان داریم که در باورخویش به حقوق زنان نیازی به توجیه مذهبی برای خود نمی بینند. محکمترین دلیل برای آنان واقع بینی و باور به حقوق بشر زنان و آینده نگری است. فمینیست های مسلمان، یعنی افرادی که مسلمان هستند و اعتقاد مذهبی دارند و در عین حال به حقوق بشر زنان باور دارند، توجیهی برای تلفیق باور خود به اسلام و باور خود به حقوق زنان نمی بینند. از این رو من فمینیسم اسلامی را ساختگی و فقط سپر دفاعی در مقابل قشرهای مرتجع مذهبی در حاکمیت می دانم. اکنون هم در حال نگارش مطلب مفصلی در همین زمینه هستم.
چه پیشنهاداتی بر ای پیشبرد خواسته ها و مطالبات فمینیستی زنان ایرانی دارید؟
سهیلا وحدتی: به خودم جرات نمی دهم پیشنهادی برای جمع داشته باشم. اما امیدوارم که بیشتر با هم گفتگو کنیم و در راه گفتمان سازی در سطح جامعه تلاش جدی تری داشته باشیم. بیش از هر چیز امیدوارم که بتوانیم از اپوزیسیون سیاسی فاصله بگیریم و گفتمانهای جدید و هویتی مستقل برای خویش بسازیم.
و اجازه دهید در پایان از شما و شبکه بین المللی همبستگی با مبارزات زنان ایران تشکر کنم که این فرصت را به من دادید که درباره خودم و بخشی از گذشته ام و نظراتم صحبت کنم.
سپاس فراوان از شما سهیلای عزیز که دعوت ما را برای مصاحبه پذیرفتید و ساعاتی از وقت پر ارزش خود را در اختیار ما گذاشتید.
گروه کاری چهره ما، تاریخ ما