خانم شفیق در آستانه سی امین سالگرد اولین هشت مارس پس از به قدرت رسیدن اسلامیستها به سر میبریم. با خواندن بیانیه ها نکته ای که به ذهن من میرسد این است که در آنزمان خیلی از سازمانها و گروههای سیاسی که در حقیقت نقش مروجان لائیسیته را باید ایفا میکردند زنان معترض را در مقابل اسلامیستها تنها گذاشته و به وظیفه ای که مدعی بودن آن را داشتند عمل نکردند. با به یادآوری آنروز چه موضوعاتی در ذهن شما و خطور میکند؟
اولین نکته جالب توجه این است که در آن زمان بر خلاف امروز که بی خدائی و حتی اعلام غیر مذهبی بودن برای یک گروه اجتماعی و سیاسی جرم محسوب می شود ، غالب کسانی که با مقولات سیاسی اجتماعی آشنائی داشتند می دانستند که گروه های چپ مروج آته ئیسم هستند. اما این وجه اعتقادی به هیچ رو در عمل اجتماعی سیاسی اکثریت گروه های غیر مذهبی و چپ کارکرد نیافت . برعکس ، آنچه که من “اوتوپیای اسلامی” می نامم در شرایط فقدان هشیاری و فعالیت این گروه ها برای گسترش بدیل لائیک رشد کرد و به استقرار توتالیتاریسم اسلامی پا داد. در کتاب ” توتالیتاریسم اسلامی” به دلایل اجتماعی و سیاسی این پدیده به آن پرداخته ام.در اینجا به چند عامل تعیین کننده بطور خلاصه اشاره می کنم: حکومت شاه لائیک نبود بلکه در عین پیش برد اصلاحات سکولار، از یکسو دغدغه تحت کنترل داشتن نهاد مذهب را دنبال می کرد و از سوی دیگر چشم به بهره گیری از این نهاد برای مقابله با مخالفان و خاصه نیروهای چپ داشت. گروه های غیر مذهبی و چپ نیز در مذهب به جستجوی قوه ای برای مقابله با دشمنان یعنی شاه و امپریالیسم بودند . در همین حال قدرت های بزرگ غربی هم در مقابله با دشمنان خود در بلوک شرق سیاست تقویت اسلامگرایان را در پیش گرفتند .اینچنین ، زنجیره کنش های این نقش آفرینان به آرایش صحنه نبردی انجامید که اسلام گرایان برنده نهائی آن بودند. فراموش نکنیم که طی سه دهه پیش ار انقلاب اسلام گرایان مدرن با داعیه بازگشت به سنت پیغمبر برای خروج از اسلام سنتی به صور گونه گون “اسلام رهائی بخش ” را ساخته و پرداخته ، ترویج کرده و برای پیروزی اسلام گرایان راه باز کرده بودند.در متن غلبه جهان سوم گرائی و ضدیت با غرب ، ” زن بی حجاب” ، به مثابه عامل نفوذ فرهنگ غربی، مورد بی عنایتی آگاه و ناآگاه بخش مهمی از مبارزان غیر مذهبی بود و زن محجبه ، که توده های عامی را تداعی می کرد برانگیزاننده احساساتی کمابیش مثبت بود. پس تظاهرات زنان بر ضد اجباری شدن حجاب که چهره زن مدرن شهری را به رخ می کشید در نظر بسیاری از انان جلوه ای بورژوائی داشت و برخی زنان انقلابی با احساساتی شعله وراز مبارزه بر ضد امپریالیسم غرب خفت اجبار حجاب را به هیچ گرفتند.
آیا به نظرشما این گفته میتواند مستدل باشد که نطفه جنبش نوین زنان ایران در همان تظاهرات هشت مارس ١٣۵٧ آغاز به حیات کرد؟
بستگی به تعریفی دارد که از جنبش نوین زنان ایران داریم. دراین تظاهرات که برگ زرینی در تاریخ مبارزات زنان ایران است برخی زنان فعال در گروه های چپ شرکت فعال کردند. اما گروه های چپ از این تظاهرات حمایت نکردند و بسیاری آن رابه مثابه اقدام طرفداران بختیار برای نجات سلطنت تلقی کردند. زنان فعال چپ اما پس از رودروئی تلخ با فاجعه قدرت یابی اسلام گرایان در کشورمان نطفه های مبارزه فمینیستی را در خارج از کشور ریختند. جنبش فمینیستی در خارج از کشوردرافشای زن ستیزی رژیم اسلامی و آگاهگری فمینیستی و تابو شکنی در مقولات جنسیتی به واقع پیشرو بوده است.اما فعالیت آن حامل مشخصه های یک جنبش اجتماعی که مستمر و مدام با گرد آوری نیروها حول شعار هایئ مشخص و فراگیر حرکت کند نیست.
در ایران اما ، در چند ساله اخیر، پس از به بن بست رسیدن فمینیسم اسلامی ( که نظریه پردازی آن هم در خارج از کشور صورت گرفت و می گیرد )، مبارزه فمینیستی، که شعار های تظاهرات زنان درمارس ١٩٧٩ ضد اجباری شدن حجاب از آن رنگ و نشان داشت، در جنبش متشکل زنان ایران برای دستیابی به برابری با رجوع به ارزش های جهانشمول پی گرفته می شود. این مبارزه موفق به شکل دادن یک جنبش اجتماعی شده که قوت گیریش منوط به استمرار و فراگیری آن است.
از سوی زنان آکادمیسن ایرانی در خارج از کشور مدام این ادعا مطرح میشود که با پیروزی انقلاب زنهایی از قشرهای مذهبی – سنتی از خانه خارج شدند و دلیل ادعایشان نیز درصد بالای زنان دانشجو است. آیا به نظر شما این رقم در وحله اول ادامه روندی که از پیش از انقلاب آغاز شده و سبب گشته بود که در سال ١٣۵٧ نزدیک به ٣٣% ورودی دانشگاهها را زنان تشکیل بدهند، و در وحله دوم حاصل یک روند جهانی نیست؟
همانطور که اشاره کردید در زمان انقلاب زنان ایران، خاصه در مناطق شهری، به وجه قابل توجهی در عرصه اجتماع حضور داشتند که این خود حاصل نوسازی مدرن در ایران بود. اما روند این نوسازی به سبب استبداد حاکم که من آن را “مدرنیت مثله شده” می نامم نتوانست تعمیق یابد . نظریاتی که به آن اشاره می کنی با تاکید بر این نکته که به قدرت رسیدن اسلام گرایان سبب ورود بخش هائی از زنان سنتی مذهبی به جامعه شد می کوشند این موضوع را دستاورد اسلامیست ها تلقی کنند . این نکته در نظریه پردازی راجع به فمینیسم اسلامی هم به کار رفته است . اما
در اینگونه رویکرد یک نکته اساسی غایب است و آن اینکه اسلام گرایان ، دقیقا به سبب وجود غیر قابل انکار زنان ایرانی درعرصه اجتماع، نمی توانستند این روند را به عقب برگردانند. پس در صدد مهار و جهت دادن به نیروی زنان به نفع حکومت اسلامی بر آمدند و نتیجه البته همان وضع ضد ونقیضی ست که شاهد آن بوده و هستیم یعنی تضاد فاحش موقعیت زنان با قوانین حاکم که امروز زمینه اجتماعی جنبش های زنان در ایران تشکیل می دهد.
به نظر شما چرا این گرایشات نمیخواهند توجه و یا اشاره ای به خیل زنان سکولاری که پس از اجباری شدن حجاب از کار بیکار شده، خانه نشین و یا مجبور به ترک وطن شدند داشته باشند؟
به نظرم، فرای غرض های سیاسی که کم نیستند، غلبه نگاه جهان سوم گرایانه و ضد غربی و نیز تاثیر گرایشات متاثر از ” نسبیت فرهنگی” که در پیش به آن اشاره کردم سبب دست کم گرفتن مبارزات زنان مدرن شده است. خوشبختانه پس از تجربه فاجعه بار جمهوری اسلامی ، نوعی رویکرد به تاریخ مبارزاتی زنان ایران درجهت آزادی و برابری شروع شده که بر خلاف این گرایش حرکت می کند و قطعا در گسترش مبارزه فمینیستی تاثیری بسیار مثبت خواهد داشت.
با سپاس از شما خانم شفیق