فاطمه رضازاده محلاتی معروف به فاطمه سیاح، در سال ۱۹۰۲ میلادی برابر ۱۲۸۱ شمسی در شهر مسکو متولد شد. تحصیلات متوسطه و عالی خود را در مسکو گذراند و از دانشکده ادبیات دانشگاه مسکو در ادبیات اروپایی به گرفتن درجه دکترا نایل شد. رساله دکترای خود را درباره آناتول فرانس به رشته تحریر در آورد و سپس در سال ۱۳۱۳ یعنی در سن ۳۲ سالگی به ایران آمد [۱].
از زندگی زناشویی او و اینکه در چه سالی ازدواج کرده، اطلاعات دقیقی در دست نیست، تنها طبق اطلاعات به دست آمده مشخص شده است که او با پسرعمویش، حمید رضازاده محلاتی سیاح پیمان زناشویی بست. ولی این ازدواج پس از سه سال به جدایی انجامید[٢] .
پدر فاطمه سیاح، میرزا جعفر رضازاده محلاتی (سیاح) است و مادرش «گویا آلمانی و بزرگ شده روسیه بوده است». پدر او در ابتدای جوانی به روسیه مسافرت کرده و همانجا اقامت می گزیند. او درباره پدرش میگوید: «پدرم مرحوم جعفر رضازاده سیاح مدت ۴۵ سال در دانشکده زبان شرقی در مسکو، پروفسور زبان و ادبیات فارسی بودند.»[٣]
فاطمه سیاح به محض ورود به ایران، فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی خود را آغاز کرد. در مصاحبهای با مجله عالم زنان در سال ۱۳۲۳ گفته است: از اولین سال ورود به ایران با یک عده از زنان روشنفکر به اقداماتی برای آزادی و نهضت بانوان دست زدهام و هنگامی که وزارت فرهنگ «کانون بانوان» را تشکیل داد، عضو هیئت مدیره این انجمن شدهام. در همان سال، پس از برداشته شدن حجاب در ایران از طرف دولت ایران به سمت عضویت هیئت نمایندگی ایران در هفدهمین دوره جامعه ملل، تعیین و به ژنو رهسپار شدم.[۴]
خلاصه ای از فعالیتهای سیاسی ـ اجتماعی فاطمه سیاح:
در سال ۱۳۱۳به ایران آمد و در همان سال در کنگره هزاره فردوسی شرکت کرد.
در سال ۱۳۱۴ در وزارت فرهنگ استخدام شده، معاون اداره تعلیمات نسوان گردید.
در همان سال به عضویت هیئت مدیره «کانون بانوان ایران» انتخاب شد.
در سال ۱۳۱۵ در دانشسرای عالی به تدریس زبانهای خارجی پرداخت و در همان سال از طرف وزارت امور خارجه به ژنو رفت و در هفدهمین دوره جامعه ملل شرکت کرد.
در سال ۱۳۱۷ دانشیار رشته سنجش ادبیات و ادبیات روسی شد.
در سال ۱۳۲۲ که حزب زنان ایران تشکیل یافت، به عضویت دبیرخانه و منشی انجمن برگزیده شد [۵].
او همچنین در این سال به عضویت هئیت مدیره «انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی» درآمد. خودش دراین باره میگوید: «در سال ۱۳۲۲ که انجمن فرهنگی ایران و شوروی تشکیل گردید، به عضویت هیئت مدیره آن انتخاب شدم و علاوه بر آن، منشی کمیته موسیقی و تئاتر و سینمای آن انجمن میباشم.
در حزب زنان ایران که در سال ۱۳۲۲ تشکیل گشت، سمت عضویت دبیر خانه و منشی گری را عهدهدار میباشم و همچنین عضو انستییتو ایران و انگلیس نیز میباشم» [۶].
در سال ۱۳۲۴ برابر با ۱۹۴۸ به اتفاق «صفیه فیروز» به نمایندگی از طرف شورای زنان ایران به فرانسه رفت و در «کنگره زن و صلح» در پاریس شرکت نمود. وی همچنین در این سال، نخستین شماره مجله «حزب زنان ایران» را در دیماه منتشر کرد.
در سال ۱۳۲۵ به ریاست هیئت مدیره «انجمن معاونت عمومی زنان» شهر تهران، به عضویت «جمعیت شیر و خورشید سرخ بانوان ایران»، کمیته مرکزی «سازمان زنان ایران» و نخستین کنگره «نویسندگان ایران» انتخاب گردید.
در سال ۱۳۲۶ روز پنجشنبه ۶ اسفند، آخرین سخنرانی خود را به زبان فرانسه در تالار سخنرانی انجمن روابط فرهنگی ایران و فرانسه درباره تأثیر و نفوذ داستایوسکی در ادبیات فرانسه ایراد کرد.
فاطمه سیاح در روز پنجشنبه ۱۳ اسفند ماه ۱۳۲۶ در تهران بر اثر بیماریِ طولانی قند و سکته قلبی درگذشت و در ابن بابویه به خاک سپرده شد.
فاطمه سیاح و کشف حجاب زنان ایران
بدرالملوک بامداد مینویسد: کانون بانوان، هشت ماه قبل از فرمان کشف حجاب و با هدف زمینهسازی برای آن در سال ۱۳۱۴ (درست یک سال بعد از آمدن خانم سیاح به ایران) تأسیس شد.
خانم سیاح با همکاری گروهی از زنان “غرب زده”، اقدام به زمینهسازی کشف حجاب در ایران نمودند که نقش او با توجه به دانستن زبانهای روسی و فرانسه، از همه چشمگیرتر بود، چرا که این کانون وقتی در مسئله کشف حجاب با ناملایمات عدیده مواجه شد، برای اینکه از تجربیات ترکها در این خصوص استفاده کند، ایشان را همراه با خانم تربیت به مدت ۴۵ روز به ترکیه روانه نمودند.
او خود میگوید حزب زنان ایران در صدد برآمده بود که برای برقراری روابط مستقیم با زنهای ترکیه و ایجاد مناسبات دوستی و تماس با آنها و همچنین برای مطالعه در اطراف پیشرفت زنان و مؤسسات فرهنگی و اجتماعی آنان در کشور دوست و همسایه، یک هیئت نمایندگی به ترکیه بفرستد و حزب زنان ایران نیز دو نفر را به نمایندگی برای رفتن به آنکارا فرستادند.»[٧]
او با آنکه در نوشتههای خود بسیار از دموکراسی و تمدن مدرن سخن رانده است ولی استبداد رضا شاه را نادیده می انگارد و بر تغییرات جامعه در زمینه زنان از سوی او را تاکید میورزد. او میگوید ما زنان ایرانی پس از ملاحظه راهی که زنان مغرب زمین برای کسب حقوق خود پیمودهاند، باید از جان و دل، رهبر بزرگ خویش، اعلیحضرت همایون شاهنشاه پهلوی را ستایش کنیم و مراتب حقشناسی خود را نسبت به این شاهنشاه بزرگوار فراموش نداریم، زیرا آنچه این شاهنشاه رایگان به ما عطا فرموده، خواهران غربی ما در راه کسب آن، سالهای متمادی رنج و شکنجه بردهاند. برای سپاسگذاری در مقابل این عطیه بزرگ شاهانه، بانوان ایران باید با حرارت و جنبشی بیپایان، قدمهای سریع در شاهراه ترقی و کمال بردارند تا هرچه زودتر به سر مقصود برسند.»[٨]
* * * * * * * * * * * * * *
[۱] بدر الملوک بامداد، زن ایرانی از انقلاب مشروطیت تا انقلاب سفید ص ۷۵
[٢] فخری قویمی (خشایار وزیری)، کارنامه زنان مشهور ایران (کتابهای جیبی) ص ۱۷۱
[٣] مجله تعلیم و تربیت، سال چهارم، شمارههای آذر و دی ماه ۱۳۱۳
[۴] مجله عالم زنان، سال اول، شماره ۱ تیرماه ۱۳۲۳
[۵] فخری قویمی، همان، ص ۱۶۹ و نیز در همین ایام به عضویت انستیتوی ایران و انگلیس در آمد.
[۶] مجله عالم زنان، سال اول، شماره ۱ تیرماه ۱۳۲۳
[٧] مجله عالم زنان، سال اول، شماره ۷، دی ماه ۱۳۲۳
[٨] مجله ایران امروز، سال اول، شماره اول، اسفند ۱۳۱۷