چرا باید از “آزادی های یواشکی” حمایت کرد؟ / منیره کاظمی

پنج شنبه ۳ ژوئیه ۲۰۱۴

وقتی سخن از حکومت و حاکمیت به میان میاید یعنی که محکومانی نیز موجودند. زمانی که گفته میشود حکومت اسلامی و از نوع شیعه اعثنی عشری است و امورات اجرایی آن بر اساس فقه اسلامی و قوانین منشعب از آن اداره میشوند، یعنی که محکومان آن با نام امت باید به عنوان توده ای یکدست و فارغ از کوچکترین نشانی از فردیت تابع اوامری باشند که از احادیث و سنت اقتباس شده اند. در جامعه مردسالار، مرد محور و ایدئولوژیزه شده ایران نیز زنان می بایست با حفظ یکدست و یکفرم بودن تحت کنترل و تابع تصمیمات و قوانینی باشند که مردان قانون گذار (و با تعداد انگشت شمار زنان قانونگذار که هیچ تفاوتی از نظر تفکر ایدئولوژیک بودنشان با همکاران مردشان ندارند) برای آنان در نظر گرفته اند. در چنین مناسبات و ساختاری است که زن، تنها به صرف جنسیت اش، حاوی پتانسیل معترض به “نظام” بودن و یا برهم زن “نظم” شناخته میشود. همانگونه که در یک جامعه آپارتاید نژادی مانند افریقای جنوبی سیاهان به دلیل رنگ پوستشان خودبخود در دسته معترضین قرار داشتند و می بایست در گتوها و مناطق مجاز اجازه حضور و رفت آمد می داشتند و سیستماتیک بوسیله نیروهای حافظ “نظم” تحت کنترل میبودند. دقیقا به همین خاطر است که در ایران ابراز وجود “زنی متفاوت” بودن و طرح مسائل عمومی زنان -حتی از سوی مردان- به سرعت رنگ و بوی سیاسی به خود میگیرد.

حکومت برای اینکه تسلط خود را به مخاطره نیاندازد میبایست که نظم و نظارت مدیریتی خود را بازتولید و در جامعه نهادینه ساخته و حتی آنرا از طریق به خدمت گرفتن محکومان دیگر تحت کنترل داشته باشد. و از همه مهمتر در هر نقطه زمانی و مکانی به محکومان یادآور شود که نیمتوانند پای خود را از خطوط قرمز فراتر نهاده و مبادا به سرشان بزند که به فضاهای ممنوعه قدم بگذارند. در رسیدن به این اهداف یعنی از یکسو همکار و همراه کردن بخشی از محکومان با حاکمیت و بخش دیگر را وادرا ساختن به یادآوری در اجباری بودن اجرای اوامر، هیچ ابزاری مناسب تر از حجاب نمیتواند خدمتگزار حکومت آندروگن و قوانین آن باشد.

انتخاب شخصی در پذیرش حجاب

در ساختار و مناسباتی که در بالا به آنها اشاره شد، “انتخاب شخصی” در مورد حجاب نمیتواند درکی را که در یک جامعه آزاد از آن شناخته میشود انعکاس دهد. چرا که حاکمیت در مقابل اجرای نظم خود از سوی محکومان امتیازاتی قائل میشود. برای خاطیان اوامر خود نیز تحقیر، محرومیت از حقوق شهروندی، تنبیه جسمی و زندان در نظر میگرد. کافی است که به زنانی مانند مرضیه دستجردی و یا زنان نماینده در مجلس حکومت اسلامی توجه کنید. آنها زمانی پله های ترقی را در این نظام یکی پس از دیگر پشت سر گذاشتند که خیل بسیاری از زنان و دختران به خاطر جذب نشدن در توده یکسان و یکفرم از تحصیل، داشتن شغل مناسب با مهارتهایشان و فعالیتهای اجتماعی محروم شده اند. اگرچه همین زنان همراه حکومت نیز با وجود همرنگی بی نهایتشان تا مراتب معینی میتوانند به مراکز قدرت و اهرمهای نظارت نزدیک شوند.

برای روشن ساختن این موضوع پیامی که توسط یک زن ایرانی در مقابل نوشته ای از جانب خانم جمیله کدیور در صفحه فیسبوک اش نوشته شده است (۱) را در اینجا عینا بازگو می کنم.

او مینویسد: “من به خاطر انتخاب شخصی ام بارها تحقیر٬ مجازات و سرکوب شدم . من دانش آموز شهرستانی ۱۸ ساله در سه رشته تحصیلی دانشگاه های دولتی تهران قبول شدم و صلاحیت علمی ام تایید شد ٬ اما در عین ناباوری هیئت گزینش خیابان ایرانشهر صلاحیت اخلاقی من رو تایید نکرد . شاید بعد از اینکه به هیئت گزینش اعتراض کردم و مجددا بعد از ۹ ماه برای گزینش دوم فراخونده شدم این بار مثل خانم های این هیئت٬ چادر سر می کردم و فقط بینی ام رو بیرون می گذاشتم٬ آنوقت شاید من هم مثل خانم کدیور یه روزی در ایران هیئت علمی دانشگاه می شدم یا حتی به مجلس ایران راه پیدا می کردم. اما حاضر نشدم حتی یک روز زیر بار این رنج مضاعف برم و در حالیکه همه من رو به پوشیدن چادر تشویق می کردند٬ با مانتو رفتم. بهرحال شما نمی تونید منکر این امتیازات و نتایج اش باشید وقتی الهه کولایی ٬ نماینده اصلاح طلبان با مانتو و روسری وارد مجلس میشه ٬ مرضیه حدید‌چی (دباغ) در روزنامه آفتاب امروز می گه : «اگر نماینده ای بدون چادر وارد مجلس شود کتک می خورد » (منبع: آفتاب امروز٬ ۱۷ اسفند ۱۳۷۸) توضیح: مرضیه دباغ سه دوره نماینده مردم تهران و همدان در مجلس شورای اسلامی ٬ فرمانده سپاه و رییس زندان زنان
پ.ن: به هیچ عنوان اصرار ندارم که بگم من از خانم کدیور و یا سایر خانمهای چادری بلحاظ علمی با صلاحیت ترم. منظورم این بود که خیلی وقت ها و خیلی جاها خانمهای چادری خواسته یا ناخواسته از امتیازات دولتی استفاده کردند٬ انتخابی که خیلی ها مدعی هستند که شخصی است و به حکومت ارتباطی نداره.”

پذیرفتن و مخالفت با حجاب اجباری

بلافاصله پس از روی کار آمدن دولت موقت مهدی بازرگان، آیت الله خمینی به موازات دستوراتش در امر اعدامهای دست اندرکاران رژیم گذشته و یا نابودی اسراری که حکومت نوپای اسلامی را میتوانست به خطر اندازد، اعلام کرد که زنان نباید بدون حجاب به ادارات وارد شوند (۲). همانطور که اعدامها بدور از بستری حقوقی و تنها به خواست کسانی که دستی در قدرت جدید داشتند انجام میشد، اعلام حجاب اجباری نیز بدور از ضوابط و موازین قانونی و به دلخواه صورت گرفت. به دنبال انعکاس این گفتهء آیت الله خمینی بود که اولین تظاهرات اعتراضی در ایران پس از پیروزی اسلامیستها از سوی زنان – و دست بر قضا – در روز بین المللی زن صورت گرفت. چرا که زنان محصل و دانشجو و شاغل (و حتی غیر شاغلین و باحجاب مرسوم آن زمان) به مخاطره افتادن اجازه حضور در فضاهای انتخابی خود را احساس کردند. این اعتراضات که در روزهای آغازین حکومت اسلامی در بعد وسیعی در تهران و چند شهر دیگر زنان را به خیابان کشاند، دولت موقت را مجبور به عقب نشینی کرد. پس از برپایی همه پرسی “آری و نه” به جمهوری اسلامی، با محکم شدن پایه های قدرت اسلامیستها و به خصوص با شروع جنگ ایران و عراق بود که رفته رفته روحانیون با همکاری ارگانهای دولتی از طریق دستورات و بخشنامه های اداری موفق به اجرای طرح حجاب اجباری شدند.

اما برقراری این اجبار بدون همراهی قسمت بزرگی از بدنه جامعه نمیتوانست به سرانجام برسد. در بررسی عدم مقاومت در مقابل این تجاوز آشکار به حقوق دموکراتیک زنانی که معتقد به حجاب نبودند و یا اقلیت های مذهبی دلایل زیادی را میتوان برشمرد، ولی یک مورد کاملا روشن است و آن نبود درک روشن و شفاف از آزادی ها و حقوق دموکراتیک شهروندان در میان حتی فعالین سیاسی و اجتماعی در آن مقطع زمانی بود.
عدم شناخت از رواداری، فقدان تحمل نظر اقلیت مخالف و نبود آمادگی درپذیرش رعایت حقوق شهروندان اقلیت در میان رهبران و اعضای سازمان ها و گروه های سیاسی آنزمان -که از قدرت بسیج نیرو در بطن جامعه برخوردار بودند- از طریق الویت بندی های نامفهوم و دست و پاگیر باعث خلع سلاح شدن آنها در مقابل گفتار غالب شد.

انقلاب ایران در روزهای سرنوشت سازش با شعار استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی (که در موارد زیادی به خصوص از سوی رهبران روحانی به جای جمهوری اسلامی، حکومت اسلامی خوانده می شد) به پیروزی رسید. بدون آنکه تعریف و تفسیر روشنی از “استقلال”، “آزادی”و “جمهوری اسلامی” وجود داشته باشد. در حقیقت هدف این قیام در مخالفت با سلطنت و در مقابله با حکومت پهلوی ها بود. البته آن زمان احزاب ، گروها و افراد با انگیزه هرکسی از ظن خود شد یار من همراه آن شور و حال غالب گشتند.

اما به موازات نگاه عموم (۳) به مقوله حجاب اجباری ارزیابی آن حتی از سوی روشنفکران و اقشار مدرن جامعه نیز بار منفی به همراه نداشت. برای نمونه میتوان به گفته های مندرج هما ناطق و سیمین دانشور در آنزمان مراجعه کرد(۴). مدتی نیز نگذشت که آکادمیسین های ایرانی (۵) و یا خاورمیانه ای مقیم کشورهای غربی با بزرگ کردن بعد دیگری از حجاب اجباری نقش سرکوب آنرا در داخل کشور و در پی آن در اذهان عمومی غربی کمرنگ ساختند. آنها معتقد بودند که پذیرش رعایت حجاب برای داشتن فعالیتهای اجتماعی زنان دلیلی خواهد بود تا زنان و دختران خانواده های مذهبی که تا آنزمان از اجازه حضور در فضاهای عمومی برخوردار نبوده اند، قدم به عرصه اجتماعی بگذارند.
در حقیقت این نگاه خیل عظیم زنانی که در رده های بالای شغلی و آموزشی فعال بوده و مجبور به خانه نشینی و یا ترک وطن شدند را ندیده گرفت. زنانی که وجودشان میتوانست تاثیری مثبت در ناخودآگاه قشرهای مختلف زنان دیگر از خود باقی بگذارد.
زنان محجبه وابسته به خانواده های مذهبی نیز عمدتا نه برای پیشرفت های شغلی که زنان را مستقل از مردان میسازد، بلکه در اکثر موارد برای تبلیغ نقش مادری و همسری (زن خوب فرمانبر پارسا) از نوع تفکر حاکم به میدان آمدند.

در این میان شاید بتوان گفت یکی از دلایلی که باعث شد کمپین “یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض‎آمیز” در جلب توده زنان ناراضی از حجاب اجباری ناکام بماند، همین نگاه به همکاری با زنان مذهبی و بعضا حکومتی بود که از سوی بخش بزرگی از فعالین آن نمایندگی می شد. لازم به ذکر است که البته می بایست بحث و ارزیابی دست آوردهای این کمپین در جای دیگر و در ظرف مناسبی صورت بگیرد، و در اینجا تنها بررسی آن از یک زاویه مشخص مد نظر است.

با این حال زنان ایرانی در تمام دوران حاکمیت جمهوری اسلامی در هر شرایطی دست از مبارزه فردی و بدون سازماندهی شده در مقابل حجاب یک فرم، متحد و دیکته شده برنداشتند. اگرچه در مواردی تنها تاکید بر خواست سلیقه فردی بوده است تا مقابله با حجاب اجباری. این تداوم مبارزه نیز باعث میشود که حکومت مخارج هنگفتی از درآمد کشور را برای به انقیاد در آوردن زنان مخالف و یا به رخ کشاندن اقتدار خود هزینه کند. در خارج از کشور هم تا مدتها بار مخالفت آشکار با حجاب را بعضا زنان جدا شده از سازمانهای سیاسی به دوش کشیدند. که البته آنها نیز باز به دلایل مختلفی نتوانستند آنطور که باید و شاید حتی در محیط های اطراف خود مؤثر واقع شوند. عمده فعالیتهای آنان به برگزاری سخنرانیها و جلسات بحث و گفتگو که اکثرا به فارسی و در محیطهای محدودی بود خلاصه می شد.

سیاسی بودن حجاب

حجاب اما به خاطر سیاسی بودنش عهده دار نقش های متفاوت دیگری نیز در جامعه ایران میباشد. مهمترین آنها آرایش و بزک کردن اسلامی چهره حکومتی فاسد و نالایق در همه موارد اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، علم و صنعت، حفاظت از محیط زیست و منابع طبیعی است. به معنی دیگر نظام قادر خواهد بود روی همه مشکلات معیشتی، کمبودها، زیانها، بازی با منافع ملی و کشاندن کشور به ورطه تحریم و جنگ را با یک سرپوش (حجاب) بپوشاند. با همین شگرد نیز هست که حکومت میتواند بخش سنتی و مذهبی را با خود همراه کند. تا آنجا که حتی اقشاری (برای نمونه کشاورزان حوزه زاینده رود) که به علت اعمال برنامه های سیاسی، اقتصادی حکومت اسلامی زیان دیده اند و در بخش مخالفان به حساب می آیند، در مورد حجاب اجباری همراه با گفتمان حاکم میشوند (با توجه به مشاهدات و نه از روی آمار و ارقام). این مورد روشن میسازد که حجاب میتواند ابزاری کارساز جهت تحکیم قدرت در دست حکومتی که از پایگاه مردمی برخوردار نبوده قرار گیرد (۶). دیگر اینکه حجاب وسیله اندازه گیری وفاداری شهروندان به حاکمیت نیز به شمار میرود. در این زمینه اما فقط میزان وفاداری زن نیست که مورد سنجش قرار میگیرد بلکه وفاداری مردان خانواده نیز با نوع حجاب زنان خانواده سنجیده میشود. این مورد به خوبی نشانگر این است که حجاب زن نه تنها ابزار کنترل زن بلکه مردان نیز هست. کاربرد دیگر آن حتی فراتر از روابط خانه و خانوادگی است. برای مثال میتوان نکات زیر را بشمرد:

-  تحت فشار قرار گرفتن زنان و دختران نوجوان یک محله از سوی ساکنین دیگر آن محله که به حکومت (قدرت) وابستگی (ایدئولوژیک و اقتصادی) دارند،

-  ترس از محروم شدن از تحصیل و طی مدارج تحصیلی

-  نگرانی از عدم دستیابی به شغل و منبع درآمد به خصوص در میان اقشار آسیب پذیر

“آزادی های یواشکی”

با توجه به زوایایی که در بالا مطرح شد، روشن است که هر حرکتی که از سوی هر نیرو، شخص ( با هر جنسیتی (۷)) که بخواهد حجاب اجباری را به زیر سوال ببرد و یا کوچکترین خدشه ای به آن وارد سازد، با مخالفت جدی و خشن از سوی سردمدارن قدرت در ایران روبرو خواهد شد. و همینجاست که اهمیت صفحه “آزادی های یواشکی” و موج برخاسته از آن در راستای مبارزات زنان ایرانی در برخورداری از حق پوشش آشکار میگردد.
به همین خاطر به نظر میرسد که این حرکت زمینه مناسبی را برای مخالفان حکومت اسلامی، فعالین و مدافعین حقوق زنان آنهم در بٌعدی فراجناحی آماده ساخته و خوب است که از آن پشتیبانی شده و در تبلیغ آن کوشید. این حمایت میتواند اهداف زیر را دنبال کند:

-  مهمترین نکته قابل توجه، خدشه و شکافی است که در دیوار تفکر حقنه شده “حجاب، هویت زن ایرانی” ایجاد میشود. این مورد هم کاربرد داخلی دارد و هم کاربرد خارجی. در داخل کودکان دختر از همان سنین مهد کودک میاموزند که پوشش زنان همین است که به آنان دیکته میشود. آنان اجازه داشتن شک و تردید در مورد پذیرش حجاب اجباری را نداشته و به مرور زمان اول به آن عادت کرده و بعدها نیز به عنوان هویت در آنها نهادینه میشود. چه جانهایی که پس از مدتها ترک و دوری از ایران به خاطر نداشتن حجاب در فضاهای عمومی و حتی در کابوسهای شبانه نلرزیده است.
کاربرد خارجی آن نیز زمانی کاملا محسوس میگردد که با وسعت استقبال افکار عمومی غیر ایرانی از این حرکت روبرو میشویم. زن ایرانی در اذهان عمومی غربی پس از برپایی حکومت اسلامی از سویی به خاطر تبلیغات حکومت و از سوی دیگر به مدد وسایل ارتباط جمعی همیشه با حجاب (اکثرا هم با چادر سیاه) معرفی شده و در اکثر موارد عادی و طبیعی تلقی میشود. تا کنون زمانی که فعالین ایرانی مقیم خارج از کشور به مخاطبین غربی به اجباری بودن حجاب در ایران اشاره میکردند، همیشه سوال پیش میامد که اگر اجباری در کار است پس چرا مقاومتی (عمومی) وجود ندارد. در پی انعکاس وسیع صفحه آزادی های یواشکی در رسانه های غربی است که همبستگی وسیعی در اذهان عمومی غیر ایرانی با زنان ایرانی موجب شده و میتوان همکاری های آتی را نیز متصور شد.

-  با افزایش انعکاس عکسهای بدون حجاب در داخل ایران، در وهله اول به زنان و دختران نوجوان دیگری که مخالف حجاب اجباری بوده (حتی محجبه) ولی تا کنون تصوری از چگونگی ابراز نظرشان را نداشته اند، نشان داده میشود که در وحله اول آنها اقلیت کوچکی نبوده و در مرحله بعدی باعث میشود که شجاعت ابراز مخالفت شان را نیز پیدا کنند.

-  در تمام طول حکومت اسلامی این سوال مطرح بود که چرا مخالفت با حجاب اجباری ، همیشه فردی صورت میگیرد و سازماندهی نمیشود. به نظر میرسد که با استقبال از این صفحه از سوی زنان داخل و حمایت زنان خارج از کشور میتوان به مرحله جدیدی قدم گذاشت تا تلاش برای سازماندهی علیه دیکته بودن حجاب شروع شود.

مبتکر و گرداننده صفحه

موضوع دیگری که باید به آن پرداخت، گرداننده این صفحه یعنی خانم مسیح علینژاد میباشد. مهم این نیست که چه شخصی آنرا پیشنهاد داده و تا به امروز آنرا سازماندهی کرده است. چرا که اولا مبارزه با حجاب اجباری امری فرا جناحی است و دوما آیا اداره کردن این صفحه و برخورهایی که از جانب حکومتیان، تمامیتخواهان و اصلاحطلبان به همین خاطر با او شده است، حکایت از آن ندارد که مرزها رفته رفته شفافتر شده و فاصله او را از تمایلات سیاسی (گذشته ) خود بیشتر ساخته و می سازد؟
آیا فعالیتهای ژورنالیستی ادمین این صفحه در زمینه های دیگر (برای نمونه مستند سازی در مورد کشته شدگان سال هشتادوهشت، زندانیان و خانواده های آنان و ….) موجب متفاوت بودن او از جریان موسوم به اصلاحطلب نمیشود؟ و آیا همین فعالیت موجب گسترده و عمیق تر شدن شکاف مابین آنها و نیروهای دیگر اصلاحطلب (مخالف و موافق حجاب اجباری) نمی شود؟ چرا باید پس از سپری شدن زمان و کمرنگ شدن تعقلات سیاسی گرداننده این صفحه هنوز او را با برچسب اصلاحطلبی شناخته، چشم بر روی کارهای دیگر او ببندیم و تیشه به ریشه یک اقدامی روبه جلو زد؟ به خصوص که اصلاح طلبان دولتی و غیر دولتی مخالفتی با حجاب اجباری ندارند (به جز تعدادی انگشت شمار).

سخن پایانی

به نظر میرسد که عمده ترین مانع بر راه استقبال توده ای از این حرکت مجازی بودن و آنهم در محدوده فیسبوک است، که باید برای از سرراه برداشتن این سد چاره اندیشی شود. حال باید دید که مخالفین حکومت اسلامی، فعالین و مدافعین حقوق زن در خارج از کشور چگونه میتوانند به گسترش این حرکت و طرح ابعاد جدید برای مبارزه با حجاب اجباری به زنان داخل یاری رسانده و با نیروی ابتکاری و حمایتی شان موجب دلگرم ساختن زنان داخل ایران شوند تا فضا برای برداشتن قدمهای بعدی مهیا شود

—————-

توضیحات

۱- جمیله کدیور با اشاره به صفحه آزادی های یواشکی نوشته بودند: با پوزش از همه مدافعین دو حرکت بی سرانجام و با علم به این واقعیت که این نوشته کوتاه برای برخی قابل پذیرش نیست، همزمانی برخی حرکت های دلواپسی و یواشکی در داخل و در خارج، نشانه ای از این واقعیت است که این دو اتفاق دو روی یک سکه اند که متاسفانه به تقویت هم می انجامند و بهانه هایی که هرکدام به دست دیگری می دهند تا سرگرم باشیم و اصل موضوع را فراموش کنیم.( منبع صفحه فیسبوک خانم کدیور که البته پس از مدتی حذف شد)

۲ – «در وزارتخانه اسلامی نباید معصیت بشود. در وزارتخانه‌های اسلامی نباید زن‌های لخت بیایند. زن‌ها بروند اما باحجاب باشند. مانعی ندارد بروند کار کنند لیکن با حجاب شرعی باشند.» (کیهان ۱۶ اسفند ۵۷ شماره ۱۰۶۵۵ صفحه ۱)

۳- ” امنیت باشد، یک تکه پارچه که کسی را نکشته”.” مردم گرسنه نباشند روسری که هیچ، حاضریم گونی هم روی سرمان بکشیم”. نظراتی از این دست بارها در خیابان و اماکن عمومی شنیده و تکرار می شد.

۴- سیمین دانشور نوشت: «ما هر وقت توانستیم این خانه‌ی ویران را آباد کنیم، اقتصادش را سر و سامان دهیم، کشاورزیش را به جایی برسانیم، حکومت عدل و آزادی را برقرار سازیم، هر وقت تمامی مردم این سرزمین سیر و پوشیده و دارای سقفی امن بر بالای سرشان شدند و از آموزش و پرورش و بهداشت همگانی بهره‌مند گردیدند، می‌توانیم به سراغ مسائل فرعی و فقهی برویم، می‌توانیم سر فرصت و با خیال آسوده و در خانه‌ای از پای بست محکم بنشینیم و به سر و وضع زنان بپردازیم». (کیهان ۱۹ اسفند ۵۷ شماره ۱۰۶۵۷ صفحه ۶)
هما ناطق نیز در مقاله‌اش دراین باره چنین می‌نویسد: «رفتند گزارش دادند که ما لخت به وزارتخانه‌ها رفته‌ایم. من از شما می‌پرسم در این زمستان سرد چطور یک زن لخت می‌تواند به وزارتخانه‌ها برود. عنوان کردن مسئله زن در این برهه از مبارزه یک مسئله انحرافی است. ما نباید در این شرایط مساله‌ای به نام مساله زن داشته باشیم. یک بار چیزی در مورد حجاب گفتند و بعد هم پس گرفتند بنابراین برای این مسئله نباید درگیری ایجاد کنیم باید با مجاهدین همراه باشیم حتی اگر روسری به سر کنیم بشرط آنکه ما بدانیم به نام ما توطئه نمی‌شود و نظام شاهنشاهی برگردانده نمی‌شود». (کیهان۲۱ اسفند ۵۷ شماره ۱۰۶۵۹ صفحه۴)

۵- نگاه کنید به نوشته های افسانه نجم آبادی، زنده یاد پروین پایدار، زیبا میرحسینی، والنتاین مقدم، هما هودفر، هاله افشار و نیره توحیدی. اآنها اگر چه از جایگاه نیروهای سکولار به تحلیل جامعه ایران می پرداختند ولی با در نظر داشتن مذهبی بودن جامعه ایرانی، جهت عمده نگاه، نظر و رهنمودهایشان به زنان مذهبی و حتی حکومتی بود.

۶- برای نمونه علی مطهری نماینده مجلس حکومت اسلامی در تاریخ سوم تیر امسال در صحن مجلس از دولت روحانی در مورد پوشش زنان انتقاد کرد. او گفت: “از توضیحات وزیر کشور چنین برمی‌آید که ایشان بر کار فرهنگی برای مبارزه با پدیده بی‌حجابی تأکید دارد بنابراین به نظر می‌رسد صورت مسئله برای ایشان مشخص نیست.” و ادامه داد: “هر قدر در این خصوص کار فرهنگی شود و بودجه اختصاص یابد باز برخی به عفاف و حجاب پایبند نیستند، بنابراین دولت باید وارد کار شود”. (منبع)

این در حالی است که بخش عظیمی از جریان موسوم به جنبش سبز به علت غیرقانونی خواندن حصر موسوی، رهنورد و کروبی از جانب مطهری او را از محدوده تمامگرایان خارج ساخته و اصلاحطلب لقب داده اند. به نظر می رسد که علی مطهری با توجه به مخالفتش در باره مسائلی که با تمامگرایان و شخص خامنه ای دارد، میخواهد از این طریق نیروهای سنتی و مذهبی درون و بیرون قدرت را با خود همراه کند.

۷- در اردیبهشت ماه سال جاری تظاهراتی بر علیه بی حجابی در تهران برگزار شد که عمده شعار آن شامل بود بر: « ای مرد غیرتت کو؟، حجاب همسرت کو؟». طرح این شعار به خوبی نشان میدهد که برگزار کنندگان این تظاهرات حکومتی مردان را در اجرای مقرارات حجاب اجباری دخیل دانسته و کوتاهی از آن از سوی مردان را نیز برنمی تابند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *