سالهای بسیار زیادی است که زنان ایرانی بر علیه حجاب برخواسته اند. طاهر قره العین یا هما دارابی نمونههایی از مقاومت و اعتراض میلیونها زن ایرانی هستند.
زنان در ایران یا تبعید به همه گونه اکسیونها دست زده اند تا انزاجار و تنفر خود را از حجاب به گوش قدرتمندان کر جهان برسانند. در این راه خواهران اروپایی ایشان و فمینیستهای دیگر کشورها فعالانه در کنار ایشان بوده اند. شرکت زنان فمینیست فرانسوای و آمریکایی مثل کیت میلت در تظاهرات اعتراضی به حجاب در سال ۱۳۵۷ یا اکسیونهای فمینستهای فرانسوای مثل آنی سوژیه و بریتانیایی در سال ۲۰۱۲ در اعتراض به حضور زنان محجبه ایرانی در بازیهای المپیک در لندن نمونه ای از این اکسیونها هستند.
چرا با وجود بیش از صد سال مبارزه و ده ها سال مبارزه روزمره و خستگی ناپذیر بر علیه حجاب باز هم این نشانهء بردگی زنان همچنان دست و پای زنان را بسته است و آنها را به جنس دوم تقلیل میدهد؟ سالها است که زنان تبعیدی در سمینارهایشان میگویند که حجاب پاشنه آشیل رژیم اسلامی تهران است، سالها است که زنان در گروهای کاری در اکسیونهای فردی و جمعی در نوشته هایشان در ایران و خارج ازایران بر علیه این نشانه بردگی مشغول مبارزه هستند. چرا با این وجود همچنان ما از بند حجاب آزاد نشده ایم. میگویم ما، برای اینکه حتی اگر در تبعید مجبور به حجاب نیستیم، تا وقتی که یک زن با بر تن داشتن حجاب تحقیر شود، تمامی زنان تحقیر میشوند. ( در این بیست سال اخیر در اروپا پیشروی حجاب زنان اسلامی با پسروی حقوق تمام زنان همزمان بوده است.)
همانطور که بارها و بارها زنان فمینیست گفته و نوشته اند، حجاب از ابتدا ابزاری بوده است در دست مردان برای تبعیض و تفرقه بین زنان. آنان حجاب را به زنان تحمیل کرده ا ند: تا زنان را به زنان خودی یا غیر خودی، «زنان بد و زنان خوب» زنان «خوش حجاب یا زنان بد حجاب، زنان تن فروش یا زنان نجیب» تقسیم کنند. حجاب یا تن فروشی دو روی یک سکه اند هر دو بین زنان تفرقه میاندازند. ما این دو دسته کردن را برای مردان نداریم، هرگز مردان به نجیب یا نانجیب تقسیم نمیشوند.
در رژیم اسلامی ایران این تقسیم همواره وجود داشته است. این تقسیم بنیان تولد حکومت اسلامی است. همگی یادمان است که خمینی حجاب را رکن و پایه حکومت اسلامیش قرار داد، آنچه که باعث تظاهرات و اعتراض هزاران زن شد. در آن هنگام رسانه های قدرت، این اعتراض را به عنوان اعتراض روسپیان پوشش دادند و نوشتند «امروز گروهی از زنان بدنام و روسپیان و فواحش محلّات معلوم الحال که بساط کاسبی شان برچیده شده، دست به تظاهرات زدند…»
هرگز گفته نمیشود چه کس یا کسانی تن زنان را خرید و فروش یا با حجاب می کنند و چرا؟
با تجزیه و تحلیل دیسکور – گفتمان- حجاب و تن فروشی میشود به علت آنها دست یافت. گفته میشود «تا دنیا بوده تن فروشی بوده»، مثل اینکه صرف وجود دنیا علت وجود تن فروشی است. گفته میشود که «مادربزرگها همیشه یک روسروی داشته اند»، مثل اینکه آنها با روسری به دنیا آمده اند. در هر دو دیسکور یا گفتمان، ریشه تاریخی پنهان، تحریف و کتمان میشود. یعنی خود دیسکور به خودی خود دلیل محسوب میشود. در هر دو مورد باید «طبیعی بودن حجاب و تن فروشی » را فرض عینی گرفت. در هر دو مورد باید قبول کرد که چنین بوده و مخصوصا چنین خواهد ماند. در هر دو مورد، دیسکور قدرت و سلطه ای که آنرا با اهداف معین به وجود آورده، آنرا تحمیل کرده، و آنرا تکرار و بازتولید میکند، ناپیدا و ناپدید میشوند.
گفته میشود که ما بر علیه حجاب اجباری هستیم. مثل اینکه حجاب اختیاری هم وجود دارد. چون اگر واقعا حجاب اختیاری بود، چرا مردان آنرا انتخاب نمی کنند؟ چرا این اختیار تنها به زنان محدود میشود؟ اگر حجاب یک انتخاب است چرا بین زنان با «بد و خوش حجاب» تفرقه میاندازند؟ بی آنکه لحظه ای گفته شود چه کس یا کسانی تن زنان را خرید و فروش یا با حجاب می کنند و چرا؟
از طرفی چگونه میشود در جایی که تربیت، فرهنگ، سنت، یاد گیری، تعلیم، وجود دارد از اختیار سخن گفت؟ در حالیکه در تاریخچه حجاب، مردان از ابتدا ی استفاده از حجاب تا کنون با خشونت فردی یا جمعی بر زنان حجاب را بر تن و روان آنان تحمیل کرده اند.
مهم نیست که ما مادر یا مادر بزرگهای روسری یا چارقد به سر را دوست داریم. این چارقد «اختیاری» همان حجاب است . فرم یا رنگ یا شکل حجاب هیچ از قبح آن نمی کاهد: هدف سلطه مردان بر تن زنان است.
در تن فروشی هم این دیسکور و گفتمان وجود دارد: برخی « روشنگران» از غرب و شرق تنها با تن فروشی «اجباری » مشکل دارند و میگویند: اگر زنی خود تن فروشی را «انتخاب یا اختیار » کرده باشد باید به آن به عنوان آزادی زنان احترام گذاشت. چه جامعه زیبایی که آزادی را برای زنان آزادی «انتخاب» تن فروشی و حجاب میداند. گویا زنان شایسته آزادیهای دیگر نیستند.
دوباره سئوالم را تکرار می کنم چرا با وجود سالها مبارزه، حجاب همچنان گربیان ما را گرفته است؟ آیا برای این است که میلیونها مرد ایرانی مخالف رژیم این باور زنان را که حجاب آشنه پاشیل رژیم است را نمی پذیرند؟ یا اینکه مشکل جای دیگری است؟
مشکل این است که تا وقتی که ما زنان به حجاب و تن فروشی به عنوان اختیار یا اجبار نگاه کنیم یک پایمان لنگ است. در زمان مبارره بر علیه برده داری، برخی برده ها شورش و قیام برده های دیگر را نمیفهمیدند و نمیتوانستند جهانی بدون برده تصور کنند، و از اینکه اربابانی داشتند تا از آنها نگهداری کنند احساس امنیت میکردند. این باور به هیچ عنوان از محکومیت برده داری نمی کاست.
«انتخاب» اسارت را نفی نمیکند، از محکومیت حجاب و تن فروشی نمی کاهد. حجاب و تن فروشی ابزار اسارت زنان هستند که در بازیهای سیاسی و دسته بندی های حزبی و بین المللی به یک موازات مورد مبادله قرار میگیرند.
در فرانسه اغلب چپ ها ی اسلام گرا، بیشتر آنارشیست ها و جریانت کوییر از حجاب و تن فروشی به عنوان «آزادی انتخاب» برای زنان دفاع می کنند.
همینطور که طی سالهای گذشته در مجامع بین المللی رژیم اسلامی ایران دست به دست با واتیکان، روسیه، تایلند، پاکستان، عربستان سعودی …از تن فروشی زنان دفاع کرده اند. و مخالف الغا تن فروشی بوده اند. در حالیکه در اکثر این کشورها زنان به علت « فحشا و اشاعه فحشا» اعدام و سنگسار میشوند.
این حکومتها وجوامع ضد زن ، که هیچ گونه آزادی را برای زنان برنمی تابند، بهتر از ما میدانند تا وقتی که تن فقط یک زن مورد معامله قرار گیرد،
این جوامع هم می توانند حجاب را برای کنترل تن زنان, به زنان تحمیل کنند و هم میتوانند حقوق تمام زنان را پایمال کنند.
هر حرکت فردی و جمعی زنان بر علیه حجاب مشتی است بر ضد جامعه مرد سالار.
تا هنگامی که ما، به افسانه های ساخته مردان مانند: فرهنگ، آموزش، سنت، ملیت، مذهب ، خانواده، ازدواج، کشور، پرچم، نژاد، دولت، حزب،… و تمام دیگر نورم و باورهای ساخته مردان، باور داریم، ما زنان همچنان تحت سلطه آنان خواهیم ماند، ما همچنان چیزی جز جنس دوم نخواهیم بود .
طرد و نقد این افسانه و باورها برای ما زنان رهایی و آزادی خواهد آورد.