راست قامتی با سری افراشته، حجاب برانداخته، نیمه عریان در محوطه ورودی دانشگاه آزا د واحد علوم و
تحقیقات در مقابل حراست کنندگان رژیم قدم می زند. محیط دور و بر ساکت است. بی اعتناست؟ رهگذران نگاه می
کنند و می گذرند. غافلگیر شده اند؟ مرد مامور حراست درمانده رو برگردانده و به تلفن پناه می برد. زن حراستی
چاره ا ی نمی بیند جز اینکه در انتظار حمایت از نان دهندگانش بماند. تابوی نمایان شدن بدن نیمه عریان زن برای
انسان ایرانی شکسته شده؟ دختران دانشجو در ساختمان مشرف به ورودی با خنده فیلم برمی دارند. خنده از بی
توجهی ست؟ خبر هولناک را نشنیده اند؟
آوریل سال ۲۰۰۰، ۱۳۷۹ خورشیدی به یاد م می آید. نمایندگانی از ایران به کنفرانسی در برلین آمده اند تا پیام تغییر
سیاست های رژیم ایران و متعارف شدن آن را به گوش دولت های غربی برسانند.
زنان نامدار سخنرا ن اما حجاب بر سر کرده اند! پروانه حمیدی، بازیگر توانای تاتر در خارج از کشور برای دیدن
کنفرانس در جلسه حضور دارد. تغییر جامعه و عرفی شدن با حفظ ایدیولوژی زن ستیز اسلامی؟! پروانه از جا
برمیخیزد. در اعتراض جامه از تن بیرون می آورد. آرام و با قدم های شمرده طول سالن را طی می کند تا از در
خارج شود. تابوی دیدن بدن نیمه عریان زن چنان بر جان و روان انسان ایرانی تسلط دارد که کنفرانس از هم پاشیده
میشو د! این تنها سخنرانان از ایران آمده نیستند که برآشفته شده اند، زنان و مردان شرکت کننده که اکثریت آنان بیش
از دو دهه بود که ساکن کشورهای غربی بودند برآشفته بر این حرکت می تازند. مردی سیاسی که خود را چپ می
داند به گمانش به طرفداری از این حرکت بر صندلیش می ایستد و بدن تمام عریان خود را به نمایش می گذارد! گویا
مغزها منجمد شده اند. مرزهای چپ و راست و لیبرال دیگر قابل رویت نیست. فعالین عرصه زنان دچار سر در
گمی اند. صدای دفاع از این اقدام بسیار ضعیف و ناتوان بود. تا ماه ها بارانی از توهین و تحقیر و لجن پراکنی ادبی و
سیاسی بسوی پروانه روان بود. البته نه فقط از داخل ایرا ن و اپوزیسیون داخلی، بلکه با همراهی بسیاری از
اپوزیسیون در خارج از کشور! اصلاح طلبان حکومتی در ایرا ن چنین اقدام ها و روش هایی را دلیل نازایی سیاسی
خود قلمداد می کنند. ۹ سال به طول می کشد تا زنانی که امید به اصلاح طلبان حکومتی بسته بودند در سال
۲۰۰۹(۱۳۸۸) محال بودن اجرای وعده های اصلاح طلبان حاکم را دریابند و به جستجوی نیروی درونی خود
بپردازند. جنبش سال ۸۸ آگاهی زن ایرانی را در زیر پوست جامعه چون تاری به هم تنید. هشت سال فعالیت زنان در
جنبش های اجتماعی، سیاسی و مدنی، و این بار با نام و نشان بیشتر زن، ویدا موحد را از خود بیرون داد. زن جوانی
که در خیزش ۶ دی ماه ۱۳۹۶( ۲۷ دسامبر ۲۰۱۷) به آرامی حجاب از سر برداشت وبر سر چوب کرد تا با بالا
رفتن از سکوی برق و به احتزاز درآوردن آن شال به خیزش کنندگان ۱۳۹۶ یادآوری کند که نمی توان جامعه را
تفییردا د بدون آنکه تلا ش حاکمان برای تسلط فرهنگ زن ستیز را در هم شکست. این اقدام ویدا موحد این بار با
استقبال بویژه زنان جامعه ایران روبرو می شود. علیرغم سرکوب رژیم، دختران خیابان انقلاب شکل می گیرد. از
دختر کان جوان تا زنان ۸۰ ساله با ایستادن برروی سکوها و بدست گرفتن شال خود بر تکه چوبی حمایت خود را از
این اقدام نشان می دهند. جسارت ویدا موحد تکثیر میشود. استقبال از اقدام هنوز در داخل به شهرهای بزرگ محدود
است و مردان و بویژه مردان جوان هنوز نقش خو د را نیافته اند. اپوزیسیون خارج اما این بار تکانی جدی خورده
است. هر چند دیده شدن بدن زن کماکان تابوست ولی حجاب اجباری دیگر برای انسان ایرانی به زیر سوال رفته بود.
با بالا رفتن امکانات سوسیال مدیا و افشای زندگی بسیاری از آقاها و آقازاده های مذکر و مونث در داخل و خارج
کشور، ریای حاکمیت در اجرای سبعانه قوانین شرعی، هرچه بیشتر برای توده مردم آشکار میشود و تناقض ادعا و
عمل هر چه بیشتر برملا. دیگر به زمان زیادی نیاز نبود. ۲۴ آبان ۱۳۹۸(۱۵ نوامبر ۲۰۱۹) با اعلام بالا رفتن بهای
بنزین، شعار «اصلاح طلب اصول گرا دیگه تمومه ماجرا» پایان توهمی چهل ساله را در سراسر ایران فریاد میزند.
عکس العمل سبعانه رژیم و سرکوب خونبار معترضین به نابسامانی اقتصادی شمشیر از رو بسته شده رژیم برای حفظ
قدرت را نشان می دهد. ساقط کردن هواپیمای اوکراینی پرواز ۷۵۲ و به آتش کشیدن ۱۷۶ کودک و بزرگسال در
آسمان تهران در ۱۸ دی همانسال میزا ن ترس، بی رحمی و ناتوانی ارژیم در مقابل رشد آگاهی توده ای را بیشتر
آشکار کرد. اقشاری که با خروج جوانان تحصیل کرده خود گمان میکردند آنان را از «مهلکه» رهانیده اند، با خانواده
های کشته شدگان آبان همدرد میشوند. جوانانی که گمان میکردند با خرو ج از کشور « مهلکه» را پشت سر گذاشته
اند به اپوزیسیو ن خارج از کشور خونی تاز ه می دهند.
کرونا بدون شک به کمک حاکمان آمد ولی نمی توانست این رژیم زندگی سوزتر از خود را نجات دهد. در اواخر
شهریور ١۴۰١(سپتامبر ٢٢) الهه محمدی و نیلوفر حامدی دو خبرنگار بی باک با به خطر انداختن جان خود گزارش
مرگ دختری جوان در اثر برخورد سبعانه حافظین نظام برای تحمیل فرهنگ بیمار خود را در سوسیال مدیا انتشار
دادند. ژینا امینی، این راست قامت کرد در مقابل گشت ارشاد سر برافراشته یود. هرچند جان در این راه نهاد اما
جرقه ای شد برای افروختن آتشی که چون آتشفشان در کل ایران دمیده شد. تظاهرات خودجوش شب هنگا م در ٢۵
شهریور ۱۴۰۱( ۱۶ سپتامبر ۲۰۲۲) مقابل بیمارستانی که پیکر بی جان ژینا را در خود جا داده بود به سرعت تمام
ایران را درنوردید. حاشیه و مرکز، زن و مرد، دگر جنسگرا و همجنسگرا، شیعه و سنی، مذهبی و آ تییست، بالای
شهری و پایین شهری، پیر و جوا ن چنان بهم پیوستند که خیمه حاکمان به لرزه در آمد. مهر سال ۱۴۰۱ با روسری
سوزان آغاز شد. نسلی که در دامان مایوس شدگان از اصلاح طلبی پرورش یافته، دریافت که با حاکمیت یک
ایدئولوژی نمی توان به آزادی راه یافت. قدرتی در حاکمیت است که اسلام را رسما ایدئولوژی حاکم اعلام کرده، تا با
اتکا به دین و تحمیق جامعه، با دست باز به غارت کشور و ربودن نان از سفره ها و به بردگی کشاندن زنان بپردازد.
اگر در سال ۵۷ و ابتدای قدرت گیری این رژیم برای اکثریت مردم ایران و بلکه جهان معنی «جمهوری اسلامی، نه
یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم» نا روشن بود اینک پس از ۴۳ سال معنای «جمهوری اسلامی» برای همه روشن
شده بو د. و اکنون اما جواب هم روشن بود: نه!
این بار شعار« زن زندگی آزادی» که در ٣۱ استان کشور طنین انداز شد، نه تنها اعلام عبور از نظام بود بلکه سمت
و سوی راه پیش رو را نیز تصویر میکرد. مبارزه با پدرسالاری در هر شکلش نوک تیز حمله شد. در شش ماه مداوم
جنگ علیرغم سرکوب و سبعیت رژیم، یورش ها و عقب نشینی ها، نسلی را برای جنگی همه جانبه تر آبدیده کرد. هر
چند حاکمیت با سرکوب شدید، دستگیری ها و به دار آویختن ها تلاش در نشان دادن تسلط خود بر جامعه دارد، ولی
چهره ایران و ایرانی پس از سپتامبر ۲۲(مهر ۱۴۰۱) در داخل و خارج ایران تغییری اساسی کرد ه است. انقلاب در
ذهن انسان ایرانی اتفاق افتاده، هر چند در همان روزی که آهو دریایی مصمم محافظین نظام را به مصاف
می طلبید، عایشه میرزکاهی زن ساکن خاش با ایستادن در مقابل همسر و ندادن رضایت برای ازدواج
دوم، در مقابل دو دخترش به دست همسرش به قتل رسید.
ولی جامعه از نظام حاکم عبور کرده و به هیج رو به عقب بر نمی گردد. این را می توان در چهره درمانده مامور
حراستی دید که از دختر عصیانگر فاصله گرفته و مدتها با تلفن مشغول است. در راه رفتن آهو دریایی نیمه برهنه در
خیابان دید که سرافراشته مسافتی طولانی را می پیماید و کسی به او خیره نیست و احدی جسارت تعرض ندارد. در
حمایت های پرشور انسان ایرانی در داخل و خارج از کشور دید، در شکوفایی هنرها، در پوسترها و کلیپ های
ساخته شده در حمایت از آهو دریایی.
حرکتی از سر استیصال؟ کدام استیصال ؟ مامور حراست برای مجبور کردن دختر دانشجوی ترم هفتم زبان فرانسه
به پوشاندن مو مانتوی او را به سرش کشید. او لباس از تن بر آورد و چشم در چشم گفت: جالا چه می کنی؟ من فقط
بوی پوسیدگی و تعفن فرهنگ بیماری به مشامم رسید که مامور حراست خود را ملزم به دفاع از آن می دانست. من
استیصال یک ایدئولوژی، استیصال قدرت بناشده بر این ایدئولوژی را دیدم. بندهای خیمه اسلام حاکم یک به یک
گسسته است.روشنایی در پایان تونل دیده میشود. تا پاره شدن آخرین بند و ریزش خیمه، پر توان باد قدم های راست
قامتانی که با جسارت و نافرمانی مدنی «زندگی» را نه تنها برای خود و عایشه ها که برای جامعه ایران به ارمغان
می آورند.
حمیلا نیسگللی – چهارم نوامبر ۲۰۲۴ – ۱۴ آبان ۱۴۰۳