آی کنیزهای خوشبختی / نیلوفر شید مهر

آی کنیزهای خوشبختی

آخر من گفته بودمتان که

خانم نمی شوم

کنیز آقا نمی شوم

پس باز چه زمزمه می کنید: که دیدی

فلانی بدبخت شد

بدبخت

بدبخت شد و رفت!

/

شما اما ماندن را شدید

تا باز ببافید گلیم های خوشبختی را

و تا باز آقا پایش را

همچنان دراز کند

وشاید بخورد به پایتان

و خوششان بیاید

خوشتان بیاید تا رختخواب و خانم شوید

خانم جان شوید

خانم جان آقا شوید

و باز فردا صبحش، پا که شدید

کنیز شوید و بشویید

بخت سیاه مرا

در آب کوثر زمزمه هاتان:

دیدی فلانی خانم نشد

بدبخت شد

بدبخت شد و رفت!

/

من که گفته بودم مانند شما

نمی مانم و خانم نمی شوم

مانند شما که از روز اول

کنیزهای خوشبختی شدید

و رفتید نشستید چهار زانو

روی گلیم، بغل پاهای آقا

تا اسمتان را بگذارند خانم

خانم خانه و امروزها بانو

بانو هم که شده اید اما

هنوز می بافید

می بافید برای پاهای آقا

که تا بویش بلند می شود، عرق می کنید

و آخ و اوختان می رود هوا :

ای داد و ای هوار که چه خوشبختم

و فوت می کنید به آقا

مثل آن وقت ها که فوت می کردید

به شکم های بر آمده تان!

/

همین طوری است که کنیز

چیزی جز کنیز

نمی زاید و زیرپایش

جز بهشت نیست

همینطوری است که از دامن او

جز غلام به معراج نمی رود

به معراج آقا

و چقدر که آن جا آخ و اوخ بکنند

کنیزها کنار پای نوکرهای آقا

که بوی گلابش

گلاب به روتان، خواهرانم،

مثل عرق می پاشد به سر و روها!

/

و این است سهم خوشبخت ها:

که سفیدک بزنند

میان نقش های گلیم

زیر پاهای آقا

که برایش بافته اند و می بافند

که برایش بزرگ می کنند

کنیزهای دم بخت را

تا آن ها نیز ببافند

برای پاهای آقا

که هر روز از همه ی گلیم ها

دراز و دراز تر می شود!

/

نه خواهرانم،

فقط نه این که من خانم نمی شوم

کنیزهای خوشبختی نیز تمامی ندارند

شما و خوشبختی سفیدک زده تان

و بافتنتان

و زمزمه هاتان:

دیدی فلانی بدبخت شد

نه بو کشید

نه آخی و اوخی

نه پایی، نه گلیمی

بدبخت شد

بدبخت شد و رفت!

/

من که گفته بودم خانم نمی شوم

گفتم بودم که می روم

که گلیم باف نمی شوم

ای سفیدک ها، خواهرانم،

که قدتان از پاهای آقا

بسی بلند تر است

ای کنیزهای خم خوشبختی

که همچنان که بانو شده اید

باز هم می بافید

تا آقا پایش را دراز کند

و بو بکشید

و عرق کنید

و بخت تان مثل آن جای آقا بلند شود

و بادش بزنید

آخ آقا، اوخ آقا

آنقدر بادش بزنید تا بویش

بیشتر بلند شود و خوشبختی تان

بیشترفواره بزند

آب زمزم و کوثر

و پایش درازتر شود و باز ببافید

ببافید و زمزمه کنید

دیدی فلانی بدبخت شد

بدبخت

بدبخت شد و رفت و حالا

حتی با آب متبرک آقا هم

سفید نتوان کرد!

/

من که گفته بودمتان

بانو نمی شوم

گفته بودم که خودم را

پیر نمی کنم

خودم را مرده ی

رشد افیونی پاهای آقا نمی کنم

تا مثل شما در کفن

سفیدک بزنم، مثل شما

که انقدر بافته اید که آقا

هشت پای دیگر هم درآورده

نه هزار پا تبارک الله.

اسفند دود کرده اید برایش امروز؟

صدقه داده اید؟

که رفع قضا بلا شود

و یکوقت نکند از بافتن بیافتید

و آقا بدبخت شود

نه، زبانم لال ، شما

بدبخت شوید؟

/

آخر من که گفته بودم پایم

در کفش های خوشبختی شما

جا نمی شود

پایم نرفت و نمی رود

و نخواهد رفت، خواهرانم

پاهایم می بینید چه خوشگلند؟

شکل خودم

بافته ام شان

و آنقدر خوشگلند

که قد راست کرده ام

و ایستاده ام

و راه افتاده ام

و هرگز خانم نمی شوم

پیر و بانو نمی شوم

نمی شوم

نه کنیزهای خوشبختی

خواهرانم

پاهایم انقدر خوشگلند

که خم نمی شوند

مثل قد شما روی پاهای آقا

آخ خواهرانم

چقدر آخر این میل های بافتنی تان درازند!

/

من که گفته بودم

بیایید خوشبخت نباشیم

کنیز نباشیم

گفته بودم، سفیدک زدگان،

که بیایید مثل من سیاه شویم

دده سیاه شویم

انقدر سیاه که پاهای هم را

ببافیم و بلند شویم

و بایستیم روی پاهای خودمان

که آخ و اوخ نمی کنند

و ویار درازی ندارند

و خانم والده نمی شوند

پاهایی که از میان خود

کنیز پس نمی اندازند بغل پاهای آقا

و کنیز بزرگ نمی کنند

تا خانم بزرگ شوند

خانم بزرگ کنیزان و نوکران

تا آقا به غلامی خود قبولشان کند

و اینطور است که پاهای آقا چهار تا می شود

و بعد هشت تا

و بعد هزاران پا

که هزار کنیز کمشان است

تا برایشان ببافند!

/

من که گفته بودم بیایید برویم

با پاهای خود راه برویم

تا قد بکشند

و خوشگل وخوشگل تر شوند

من که گفته بودیم بیایید راه بیافتیم

و از درازنای گلیم ها عبور کنیم

تا راهی برای ایستادن بسازیم

راهی برای خوشگل ها

راهی برای کسی

که نمی خواهد بختش را

صراط مستقیم بهشت کند

یا مانند معراج، بلند.

که نمی خواهد گلیم عمرش را

برای پاهای آقا آب و جارو کند!

/

راهی برای کسی

که نمی خواهد پاهای خوشگلش

پاهای خوشگل مداومش

امتداد نسل آقا شود

پس بیایید برویم خواهرانم

شما نیز خانم نمی شوید

بیایید برویم و سیاه بشویم

بیایید امروز در روز مادر

همه ی ما کنیزها و نوکرها و غلام ها

دده سیاه شویم!

/

یکشنبه ۵ می ۲۰۱۳

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *