اخبار روز: در روزهای گذشته شاهد خبرهای مربوط به اعتصاب غذای نزدیک به ده تن از زندانیان سیاسی زن، از جمله بهاره هدایت و نسیم سلطان بیگی، بودیم که درنیمه های آبان ماه ۱۳۹۱ در زندان اوین رخ داد.
این زنان اعتصاب غذا کردند، به رئیس زندان اوین نامه اعتراض آمیز نوشتند و خواسته های خود را بیان داشتند، و پس از شش روز با موفقیت به اعتصاب غذای خود پایان دادند. اما آیا می دانید که این اعتراض به خاطر چه بود؟
دلیل این اعتصاب غذا چه بود؟
جریان اعتصاب غذا برای چه بود؟
سایت “کلمه” نوشت که: ” حمله کنندگان به بند بانوان که شامل حدود ۲۰زن از نیروهای گارد یگان حفاظت زندان اوین بودند با ورود به حریم خصوصی و شخصی زندانیان سیاسی باعث بر هم زدن نظم و سلب آسایش آنان شده و پس از یورش به بند سیاسی بانوان زندانیان را به شکل توهین آمیزی بازرسی بدنی کردند.”(۱)
اما “به شکل توهین آمیزی بازرسی بدنی” کردن یعنی چه؟ برای ما روشن نشد.
خود این زنان در نامه اعتراضی خود به رئیس زندان اوین نوشتند که: “چیزی که قابل گذشت نیست رفتار وحشیانه بعضی از ماموران در بازرسی بدنی است که دور از شان و مصداق بارز تعرض و هتک حرمت به شمار میآید و قلم از بیان صریح آن شرم دارد.”(۲)
می بینیم که زنان از “رفتار وحشیانه بعضی از ماموران در بازرسی بدنی” شکایت کردند اما نگفتند که چه اتفاقی افتاده زیرا که “قلم از بیان صریح آن شرم دارد.”
از این رو باز هم متوجه نشدیم که چه اتفاقی افتاده، اما این نکته روشن شد که موضوع بقدری جدی بوده که تعدادی از زنان زندانی سیاسی دست به اعتصاب غذا زده و بیان کردند که “از این پس اجازه چنین بازرسیهای نامعمول و توهین آمیزی را نخواهند داد و مصرانه خواستار عذرخواهی مقامات مسوول، تعهد ایشان دربارهٔ عدم تکرار چنین رفتاری با زنان زندانی وعودت وسایل بازداشت شده به زندانیان یا به خانوادهٔ آنها هستیم. “(۲)
امین احمدیان، همسر بهاره هدایت، در گفتگو با بی بی سی توضیح داد که ابتدا “بازرسی توام با اهانت و خشونت” انجام گرفته و پس از آن “بازرسی بدنی شدید” صورت گرفته که در این بازرسی بدنی “برخوردها بسیار اهانت آمیز و مشمئزکننده بوده” است. (۳) اما او هم نگفت که “بازرسی بدنی شدید” چه بود.
آزار جنسی
کیوان امیر الیاسی، همسر نسیم سلطان بیگی، در اینباره نوشت که “در چند مورد مشخص دست به اعمالی می زنند که مصداق بارز آزار جنسی بوده است.” (۴)
می دانیم که گذشته از تجاوز، دست زدن به بدن قربانی بدون خواسته ی او، توجه جنسی ناخواسته دادن (نگاه به اندام برهنه قربانی آزار جنسی) یا گرفتن (نشان دادن آلت جنسی خود به قربانی آزار جنسی)، و یا آزار لفظی و کلامی نیز از مصادیق بارز آزار جنسی است.
با توجه به اینکه گفته شده قضیه بازرسی بدنی بوده و آزار جنسی “شدید” بوده، می توان حدس زد که به بدن آنها دست زده شده، اما چگونه؟
اعتصاب غذا با پیروزی به پایان رسید و به گفته امین احمدیان ” با تنظیم شکایتی از ماموران خاطی و تعهد مسئولین حفاظت و بازرسی زندان اوین مبنی بر پیگیری مسئله و برخورد با افراد خاطی و عدم تکرار اینگونه مسائل در آینده، هشت زن زندانی اعتصاب کننده به اعتصاب غذای خود پایان دادند.” (۵)
اما باز هم اصل قضیه روشن نشد که جریان چه بوده و ماجرای ” تفتیش بدنی آنها به شکلی تحقیرآمیز” (۶) چه بوده است.
مورد پیشین: زنان خبرنگار
در این میان اما یک نفر تا حدودی جریان را روشن کرد. یک زن خبرنگار از تجربه مشابهی در مجلس گفت و در ضمن ما دریافتیم که پس دست کم یک مورد پیشین از اینگونه آزار جنسی وجود داشته است.
ساقی لقایی در صفحه فیس بوک خود چنین نوشت:
“روزی از جلسات علنی مجلس ششم بود. در صحن صداها بلند شد، مشاجره بالا گرفت و کار به ضرب و شتم بین تنی چند از نمایندگان کشید. عکاسها شروع کردند به عکس گرفتن. بعد از مهار ِ میدان جنگ، پرسنل حراست مجلس سراغ جایگاه خبرنگاران آمدند. زنها و مردهای خبرنگار و عکاس را برای بازرسی بدنی از هم جدا کردند. ما را به سرویس بهداشتی زنانه بردند و به طرز فجیعی بازرسی بدنی کردند. بنا بود عکسی از آن مشاجره به بیرون درز نکند.
امروز با خواندن خبر یورش به بند زنان و آزار جنسی آنها به بهانه ی بازرسی بدنی، یاد آن خاطره ی شوم افتادم و حس چندش آور و آزاردهنده ای که همیشه در پس ذهنم است. این که “خواهران” بعد از گشتن وسایل و دست کشیدن به لباسهایمان، شروع کردند به بازرسی زیر لباسی و حتا در مواردی، بازرسی واژینال؛ برای این که مبادا مموری کارتی بیرون برده شود و شاخ و شانه کشی ِ رجال ِ سیاسی به بیرون درز کند!
این رفتار پرسنل حراست مجلس شورای اسلامی با خبرنگاران و عکاسانی بود که بعد از گذراندن ِ هفت خان ِ امنیتی جمهوری اسلامی به “خانه ی ملت” راه یافته بودند، نه با قاچاقچیان مواد مخدر.
آن روز ِ چندش آور را احتمالا هیچ یک از زنان خبرنگاری که آنجا بودند، فراموش نکرده اند؛ اما در عین حال هیچ یک از ما هرگز درباره ی آن سخن نگفته ایم. شاید ما مصلحت گرایانه، سکوت کردیم تا بتوانیم کار کنیم. تا بتوانیم بمانیم و بنویسیم. شاید رسانه هایی که هر کداممان در آنها کار می کردیم، آن قدر پشتیبانمان نبودند تا بتوانیم به پشتوانه شان اعتراض کنیم، آزار جنسی ای را که بر ما رفته بود، خبری کنیم. شاید آن “نجابت” ِ کشنده ی ایرانی خفه مان کرد. ما حتی درباره ی آن فاجعه با همدیگر نیز حرف نزدیم.
هر چه بود، آن سکوت ِ حقارت بار سبب نشد ما بتوانیم بمانیم و بنویسیم. ما با سکوتمان به آنها اجازه دادیم پیش بروند و پیشتر بروند.
حالا هشت زن در اوین به بهانه ی بازرسی بدنی مورد آزار جنسی قرار می گیرند و اعتصاب غذا می کنند. آنها اعتراض می کنند. مثل آن روز ِ ما مصلحت گرایانه، سکوت نمی کنند.
امروز یاد ِ آن حادثه افتادم و فکر کردم دیگر حق ندارم سکوت کنم!”
شهامت ساقی لقایی در شکستن این سکوت ستودنی است. اما اگر دقت کنیم می بینیم که او هنوز واژه های مناسب را در زبان فارسی برای بیان حقیقت پیدا نمی کند و از “بازرسی واژینال” صحبت می کند.
مهبل: واژه ای که باید آموخت
“مهبل” معادل “واژن” است
چرا هنگامی که حتی شهامت صحبت از اعضای جنسی بدن زن وجود دارد، از واژه های رایج در زبان فارسی استفاده نمی کنیم؟ چرا گفتن “واژن” راحت تر است تا گفتن “مهبل”؟
استفاده از زبان خارجی فاصله ایجاد می کند. گویا ما از فرهنگ خودمان که در آن واژه مهبل در حصاری از شرم و هراس وجود دارد، فاصله می گیریم و چارچوب یک فرهنگ خارجی را که با بدن انسان راحت تر است، اجاره می کنیم. این اجاره ی کوتاه مدت که فقط به اندازه ی زمان ادای تلفظ آن واژه طول می کشد، کافی است که به ما آن راحتی فرهنگی را بدهد که درباره آن واژه به صحبت می پردازیم.
به بیان ساده، با ترجمه ی یک واژه و استفاده از لفظ خارجی برای آن واژه، تا حدودی شرم و هراس ما از بکاربردنش می ریزد و پلی کوتاه از یک فرهنگ خارجی می سازیم که ما را از سطح مرداب فرهنگ بظاهر کثیف جنسی بالا می برد، مردابی که در آن همه واژه های مربوط به اندام جنسی و رابطه جنسی کثیف و آلوده هستند و همیشه برای ادای فحش های رکیک و جوک های ناجور جنسی بکار برده شده اند.ما از جاری شدن آن واژه ها بر نوک زبان مان هراس داریم، مبادا که ما هم کثیف شویم، مبادا که زشتی واژه ها به ما هم سرایت کند، مبادا که دیگران ما را در سطح همان مرداب کثیف گندیده ی آلودگی ها و بی بندوباری های جنسی ببینند، مبادا که ما به موضوع فحش های رکیک یا جوک های آنچنانی نزدیک شویم. مگر نه اینکه آدم “نجیب” در جمع از هرآنچه که مربوط به رابطه جنسی است فاصله می گیرد، ولو کلمه ها و واژه ها!
در فرهنگ ما بحث و گفتمان اخلاق جنسی هنوز وجود ندارد؛ اصلا کسی از اخلاق جنسی صحبت نمی کند. اصولا بحث و گفتمان در حوزه عمومی صورت می گیرد، اما رابطه جنسی مربوط به حوزه خصوصی است. ما هنوز نیاموخته ایم که موضوع یک رابطه ی خصوصی می تواند در حوزه ی عمومی مورد بحث قرار گیرد. رابطه جنسی و هر آنچه که مربوط به آن است، هنوز مساله “ناموسی” تلقی می شود که باید از حریم آن به هر قیمتی دفاع شود و حرف زدن درباره ی آن در حضور دیگران مانند تعرض به “ناموس” افراد است.
اگر بحثی در جامعه مربوط به رفتار جنسی وجود داشته باشد، بحث شرعی و غیر شرعی است که متاسفانه با واقعیت اخلاق جنسی نه فرسنگ ها بلکه سده ها فاصله دارد.
بدین تریتب به نظر می رسد که هر آنچه که مربوط به رابطه جنسی و اندام های جنسی است، کاملا خصوصی انگاشته شده و در حوزه خصوصی باقی می ماند و در حوزه عمومی از آنها صحبت نمی شود. انگار که اگر در حوزه عمومی از آنچه که مربوط به اندام جنسی و یا رابطه جنسی است صحبت کنیم، به گونه ای وارد حریم رسوا و زننده ی رابطه ی جنسی در حوزه عمومی – یعنی فساد جنسی و بی بندو باری اخلاقی – می شویم!
از این رو هرجا که لازم باشد از واژه های مربوط به اندام های جنسی یا رابطه جنسی استفاده کنیم، نقبی به فرهنگ خارجی زده و از ترجمه ی این واژه های به زبان های خارجی استفاده می کنیم. انگار که اگر بگوییم “مهبل” داریم به زبان امّل و قدیمی خاله زنکی ای صحبت می کنیم که مادربزرگ های ما وقتی که مردی دور و برشان نبود، با همدیگر حرف می زدند. و انگار ما که مدرن و متجدد هستیم و در حضور جنس مخالف حرف می زنیم، باید از آن فرهنگ قدیمی فاصله بگیریم و با استفاده از واژه های خارجی خودمان را – حتی اگر به واسطه حاشیه فرهنگی یک واژه هم شده – به تمدن و تجدد و مدرنیته خارجی نزدیک کنیم.
از این رو، گفتن “واژن” شاید زیاد سخت نباشد، در حالیکه گفتن “مهبل” برایمان بس دشوار و سخت است، همانطور که گفتن “پریود” راحت تر است تا گفتن “عادت ماهانه”، و گفتن “سوتین” راحت تر است تا “پستان بند”.
بازرسی مهبل زنان
حالا با درک اینکه “بازرسی واژینال” صورت گرفته، درمی یابیم که پس درون مهبل زنان زندانی سیاسی را بازرسی کرده اند. اما چگونه؟ هنوز نمی دانیم.
آیا زنان زندانبان دستکش یکبار مصرف به دست کرده، زنهای زندانی را به پشت خوابانده و درون مهبل آنها را با انگشتان خود بازرسی کرده اند؟ آیا آنها را روی صندلی نشانده اند، یا اینکه بطور سرپایی مهبل شان را بازرسی کرده اند؟ اصلا دستکشی در کار بوده یا نبوده؟ آیا یکی یکی مورد بازرسی قرار گرفته اند، یا اینکه مهبل هر یک از آنان در حضور دیگران مورد بازرسی قرار گرفته است؟
ماجرا بقدری سربسته تعریف می شود که ما فقط باید از نیروی خیال خود کمک بگیریم که حدس بزنیم دقیقا چه اتفاقی افتاده است.
فاجعه در اینجاست که بدون استفاده از واژه های مناسب نمی توانیم شکل مشخص نقض حقوق بشر این زنان زندانی را توضیح دهیم و ثبت کنیم. نمی توانیم درباره شیوه آزار این زنان بصور دقیق صحبت کنیم
اگرچه میزان خبررسانی درباره اعتصاب غذای این زنان بد نبود، اما ناروشن و نامشخص بود. از این رو مبارزه آنان تاثیر کافی نخواهد داشت: تجربه این زنان در اعتصاب غذا و دستاوردشان کجا و چگونه ثبت خواهد شد تا زنان دیگر دچار چنین آزار جنسی تحقیرآمیزی نشوند؟
شیوه برخورد حقوق بشری ها در غرب
متاسفانه شرم فرهنگی ما در صحبت از اعضای جنسی بدن به درجه ای است که هم گوینده از بیان آن شرم دارد و هم شنونده از شنیدن آن. چرا؟ زیرا که اعضای جنسی بدن گویا فقط برای انجام رابطه جنسی در خفا است و در حوزه عمومی صحبتی از آنها نمی شود، مگر در کتابهای پزشکی. حالا تکلیف بهداشت جنسی، حقوق جنسی و نقض حقوق بشر به شیوه های جنسی چه می شود؟ خدا می داند!
برای روشن شدن عمق فاجعه و اینکه بدانیم فرهنگ ما تا چه حد در بیان واقعیت های نقض حقوق بشر ناتوان است، بیایید نگاهی به مورد مشابه نقض حقوق بشر زنان زندانی در امریکا بیاندازیم.
اداره زندان های ایالت میشیگان بازرسی حفره های بدن زنان زندانی را در دستور کار روزمره زندانبان ها قرار داده بود.
حفره های بدن زنان زندانی، از گوش و بینی و دهان گرفته تا مهبل و مقعد، پس از هر ملاقات مورد بازرسی قرار می گرفت. هربار هنگام ورود به بند، مثلا پس از ملاقات یا پایان کار در قسمت های دیگر زندان، زنان بطور کامل برهنه شده و توسط یک زندانبان زن مورد بازرسی بدنی قرار می گرفتند. اما زندانبان به بدن آنها دست نمی زد، بلکه از خود آنها می خواست که مثلا برهنه روی صندلی نشسته و لب های مهبل خود را باز کنند، یا در حالت ایستاده به جلو خم شده و کپل ها را از دو طرف بکشند تا او سوراخ مقعد را مشاهده کند. اینگونه بازرسی بدنی زنان زندانی تا بهار همین امسال ادامه داشت و بالاخره با اعتراض سازمان های حقوق بشری از جمله اتحادیه آزادی های شهروندی امریکا (ACLU) و دیگر سازمان ها و شخصیت های حقوق بشری بالاخره پایان یافت.
سازمان های حقوق بشری امریکا نه تنها در استفاده از واژه ها برای توصیف دقیق این بازرسی بدنی هیچ شرمی به خود راه نداده و جزئیات واقعیت ماجرا را برای همگان بیان کردند، بلکه فیلمی را هم در این مورد برای تماشای همگان روی تارنمای خود قرار دادند تا همه از جریان بخوبی آگاه شوند. این فیلم در حقیقت یک فیلم آموزشی است که برای زندانبان های زن تهیه شده بوده که این شیوه از بازرسی بدنی را بطور دقیق بیاموزند. اتحادیه آزادی های شهروندی امریکا هم تنها هشدار می دهد که صحنه های برهنگی در این فیلم وجود دارد و با این هشدار این فیلم را برای تماشا در دسترس همگان قرار می دهد. فیلم آموزشی بازرسی بدنی را می توانید در اینجا که تارنمای اتحادیه آزادی های شهروندی امریکا (ACLU) است (۷) ببینید.
(هشدار: صحنه های برهنگی کامل در این فیلم وجود دارد.)
www.aclu.org
سازمان های حقوق بشری در امریکا به جای اینکه بگویند که زنان در زندان مورد آزار جنسی قرار می گیرند، بطور دقیق توضیح دادند که زنان بدینگونه مورد بازرسی بدنی قرار می گیرند، و نیز اعلام داشتند که اینگونه بازرسی بدنی مصداق بارز آزار جنسی است.
ما در ایران شرم داریم که بگوییم بر زنان زندانی سیاسی چه گذشته است، و فقط نتیجه گیری را اعلام می کنیم که آنچه بر آنان رفته، مصداق بارز آزار جنسی است. در حالیکه می توان واقعیت را بیان داشت و به خردجمعی اعتماد کرد که موضوع را درک کرده و با مشاهده ی تعریف آزار جنسی، خود به این نتیجه گیری برسد که بازرسی همه حفره های بدن زنان یک آزار جنسی است.
فرهنگ سازی: نیاز و وظیفه
بسیاری از آنچه که حقوق بشر می دانیم مربوط به حقوق جنسی است. چگونه می خواهیم حقوق جنسی بشر را تبلیغ و ترویج کنیم بدون آنکه از اندام های جنسی و رابطه های جنسی صحبت کنیم؟
بسیاری از موارد نقض حقوق بشر به آزارهای جنسی مربوط می شود. چگونه می خواهیم بدون استفاده از واژه های دقیق این موارد نقض حقوق بشر را بازگو کنیم؟ ثبت کنیم؟ و از دستاوردهای مبارزات گذشته برای آینده استفاده ببریم؟
آیا می توانیم فرهنگ سالمی بسازیم که در آن استفاده از واژه ها برای توصیف موارد نقض حقوق بشر ترس نداشته باشد؟ و قربانی آزار جنسی از بیان آزاری که به او رفته هراس نداشته باشد و با بیان آزار، بار دیگر قربانی نگاه واپس گرای اجتماعی نشود؟
فکر می کنید بتوانیم حاشیه های شرم و هراس را از واژه “مهبل” بزداییم و این واژه را در بیان آنچه که بر زنان زندانی سیاسی رفت بکار ببریم و تجربه مبارزاتی آنها را ثبت کنیم؟
۱ – تارنمای کلمه
www.kaleme.com/1391/08/10/klm-118297
2- تارنمای کلمه
www.kaleme.com/1391/08/11/klm-118377
3 – تارنمای بی بی سی
www.bbc.co.uk/persian/iran/2012/11/121101_l93_hunger_strike.shtml
4 – تارنمای اخبار روز
www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=48873
5 – تارنمای سحام نیوز
sahamnews.org/1391/08/244261
6- تارنمای دویچه وله
www.dw.de/a-16359281
7 – تارنمای اتحادیه آزادی های شهروندی امریکا (ACLU)
www.aclu.org/prisoners-rights-womens-rights/prison-strip-search-sexually-abusive