زنان، بازندگان “انقلاب عربی”

شهرزادنیوز:ماریمه هلی لوکاس، جامعه‌شناس ۷۳ ساله‌ی الجزایری، در سال ۱۹۸۴ شبکه‌ی بین‌المللی “زنان و قوانین در جوامع مسلمان” را بنیاد نهاده است. این سایت در چندین زبان، از جمله فارسی، مطالب خود را ارائه می‌دهد. ماریمه در گفتگو با مجله‌ی فمینیستی اِما که به زبان آلمانی منتشر می‌شود، از شکست “بهار عربی” و سرکوب زنان از سوی بنیادگرایان اسلامی می‌گوید.

بنیادگرایان مذهبی در رهبری جنبش

ماریمه در برابر پرسش مجله‌ی اِما که زنان در انقلاب عربی از سال ۲۰۱۰ نقشی تعیین کننده داشته‌اند و حال چرا پس از یکسال و نیم بازنده‌ی انقلابند، می‌گوید: در تونس و مصر از همان ابتدا مشخص بود که تنها سرنگونی حکومت مطرح بود. با وجودی که انقلاب از سوی مردم عادی که از فقر و ناامیدی به خیابان‌ها آمدند آغاز شد، جناح‌های راست که زیر پوشش مذهب فعال بودند، فاتح انقلاب شدند. پس از کنار زدن احزاب چپ و سندیکاها، بنیادگرایان مذهبی در تونس و مصر تنها قدرت‌ متشکل باقی ماندند. آنان از نارضایتی به حق مردم سوءاستفاده کردند و در رهبری جنبش جای گرفتند.

تجربه جنگ داخلی در الجزایر

ماریمه از تجربه‌ی خود به عنوان کسی که یک جنگ داخلی را تجربه کرده و نقش تعیین‌کننده‌ی بنیادگرایان مذهبی را در آن می‌شناسد، حکایت می‌کند: ما در الجزایر از چند دهه‌ی پیش اسلامی شدنی پیش‌رونده را تجربه کرده‌ایم؛ همچنین خشونتی را که هرساله افزایش یافته است.

در جنگ داخلی سال ۱۹۹۰ که از سوی بنیادگرایان طراحی شده بود، حدود دویست‌هزار نفر کشته شدند. روشنفکران، روزنامه‌نگاران و هنرمندان تحت نظر قرار گرفتند و بسیاری از آنان سر به نیست شدند. روستاها از سوی بنیادگرایان مسلح به آتش کشیده شده و با خاک یکسان گشتند. اما هدف اصلی این غارت‌گران زنان بودند. زنانی که مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفتند، با هدف باردار و سپس کشته شدند.

بر اساس همین تجربه، زنان الجزایری متوجه شدند که تونس و مصر چه آینده‌ای در پیش خواهند داشت. اما اخطار ما مورد توجه قرار نگرفت. حتی به ما تهمت زدند که از رژیم پیشین حمایت می کنیم. و در این میان ما باید به پرنسیب انتخابات می‌اندیشیدیم که آیا تنها نشان دمکراسی انتخابات است؟ پس هیتلر یک دمکرات باید بوده باشد، چراکه ملت او را انتخاب کرده بود.

هشدار زنان ایرانی و الجزایری

مجله‌ی اِما تأکید می‌کند که در رژیم‌های مبارک و بن‌ علی زنان حقوق زیادی داشتند که حال این حقوق مورد تهدید قرار گرفته اند. ماریمه در تأئید این امر می‌گوید: در تونس در دهه‌ی پنجاه میلادی قوانین زن‌مداری به تصویب رسیدند. زنان دارای حقوق برابر با مردان شدند و تشکل‌های زنان با موفقیت برای گسترش این حقوق مبارزه کردند. در مصر زنان حقوق کمتری داشتند، ولی در مجموع حقوقشان بیشتر از زنان اغلب دیگر کشورهای منطقه بود.

متأسفانه زنان نخواستند خطر را ببینند و زمانی متوجه شدند که دیگر دیر بود. بنیادگرایان از سقوط بن علی تا شب انتخابات جرم‌های زیادی مرتکب شدند؛ از جمله حمله‌ی خشونت‌آمیز به تظاهرات مسالمت‌آمیز و سوء استفاده‌ های جنسی در تظاهرات، کتک زدن مردانی که در کافه ها الکل می‌نوشیدند، تهدید زنان بدون پوشش، سوزاندن سالن‌های تئاتر و مؤسسات تلویزیون.

فمینیست‌های الجزایری به زنان تونس هشدار دادند، اما آنان پاسخ دادند که تونس بسیار پیشرفته‌تر از الجزایر است و چنین اتفاقی برای ما نخواهد افتاد. این برخورد مرا به یاد هشدار بی‌نتیجه‌ی زنان ایرانی به زنان الجزایر انداخت. ما نیز توجهی به هشدار آنان نکردیم.

لزوم استراتژی زنان در قیام‌های ملی

اِما حمله‌ی گروهی از مردان به زنان را در روز هشت مارس ۲۰۱۲ در خیابان‌های قاهره برای داشتن پوشش مناسب و بازگشت به خانه‌هایشان با سال ۱۹۷۹ در ایران مقایسه می‌کند. و ماریمه تعجب می‌کند که با اینکه از همان روز نخست شورش سرکوب زنان آغاز گشت، جهان تازه امروز به این مقوله می‌پردازد: در مصر تعداد قابل ملاحظه‌ای از زنان در تظاهرات میدان تحریر مورد تجاوز قرار گرفتند و پس از آن هم در بازداشتگاه ها از سوی مأمورین پلیس‌. اما چرا این قضیه پس از یک سال مطرح می‌شود؟ آیا موضع سنتی ضد حکومتی و باور به توده‌های مردم چپ‌ها را واداشت که اخوان المسلمین و حق دیگری را در صفوف قیام نبینند؟ این آدم‌ها مصونیت خود را زمانی در برابر چشمان چپ‌ها از دست می‌دهند که در رأس قدرت قرار گیرند؟

جنبش فمینستی دهه‌ی هفتاد میلادی از چپ برخاست و زنان به حق از چپ مردسالار مأیوس شدند. امروزه اگر ما در پی یک استراتژی برای زنان در قیام‌های ملی هستیم، باید در صفوف فمینیست‌ها به یک فرهنگ پیشرفته‌ی غیرمردسالار دست یابیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *