احتمالاً بسیاری از شنوندگان رادیو زمانه با نمایش “چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد” نوشته ادوارد آلبه آشنا هستند. این نمایش از شهرتی فراگیر برخوردار است، چون هم کار درخشانیست و هم اینکه بر اساس آن فیلمی هم در سال ۱۹۶۶ ساخته شد و با بازی الیزابت تایلور و ریچارد برتون اکران شد و شهرت آن را عالمگیر کرد.
موضوع این نمایش دعواهای بین یک زن و شوهر است. آلبه با انتخاب عنوان: “چه کسی از ویرجینیا وولف میترسد” در واقع به سویه ستیزهجویانه ویرجینیا وولف در راه احقاق حقوق زن در جامعه غرب اشاره میکند. با اینحال اهمیت آثار ویرجینیا وولف بسیار فراتر از ادبیات صرفاً فمنیستی است. او “جریان سیال ذهن” را به عنوان سبکی در داستاننویسی گسترش داد و متکامل کرد و به این ترتیب بخش عمدهای از ادبیات داستانی قرن بیستم در جهان از جمله ادبیات ایران را از خود متأثر کرد.
در مجموعه برنامههای ادبیات غرب در ۱۰ دقیقه که با هومر آغاز شد و با فیلیپ راث به پایان میرسد، امروز به ویرجینیا وولف، مدافع حقوق زنان و تکاملدهنده شیوه جریان سیال ذهن میپردازیم.
ویرجینیا وولف به بیماری شوریدگی – افسردگی مبتلا بود. وقتی شوریده بود با پشتکار و نظم روزانهای مینوشت و پس از آنکه اثری یا مقالهای را به پایان میرساند به افسردگی مبتلا میشد. زندگی او در واقع در این دور باطل اتفاق میافتاد. در ۳۳ سالگی نخستین رمانش، “سفر به بیرون” را در سال ۱۹۱۵ منتشر کرد. این رمان که بر خط سفر اتفاق میافتاد داستان دختری ۲۴ ساله به نام “راشل” است. راشل در این سفر به خودیابی میرسد. با وجود آنکه این رمان در گستره آثار ویرجینیا وولف اثر قابل تأملی بهشمار نمیآید، اما نمایانگر دغدغههای ذهنی اوست. برای مثال یکی از شخصیتهای این رمان به نام “ترنس” میگوید: “فکرش را بکن، ما در آغاز قرن بیستم هستیم و با این حال تا همین چند سال پیش هیچ زنی نیامده و چیزی از خودش نگفته. این موجود لال و عجیب هزاران سال است که در پستو به همین شکل زندگی میکند.”
مقصد نهایی سفر “راشل” جزیرهای خیالیست به نام “سانتا مارینا”. این جزیره میبایست نمایانگر کل جهان باشد. میبینیم که از همان آغاز، زنانگی در گستره هستی از مهمترین موضوعات ویرجینیا وولف است.
اگر “سفر به بیرون” یک رمان متعارف است، “اتاق ژاکوب” که وولف آن را در سال ۱۹۲۲ همزمان با “اولیسس” نوشته جیمز جویس منتشر کرد، یک اثر ممتاز و کاملاً نوجویانه است. ویرجینیا وولف با “اتاق ژاکوب” و جیمز جویس با “اولیسس” به طور همزمان جریان سیال ذهن را به ادبیات داستانی جهان معرفی کردند.
نویسنده در جریان سیال ذهن تلاش میکند کارکرد ذهنیت شخصیت داستان را نشان بدهد. یعنی همانطور که ما با دیدن چیزی که خاطرهای را برایمان تداعی میکند، مسیر افکارمان تغییر میکند، در این شیوه هم همه چیز از دریچه چشم یک شخصیت اهل فکر، حساس و اغلب آسیبپذیر و در جهانی که او را در برگرفته روایت میشود. پس طبعاً زمان از حالت خطی خارج میشود و همانطور که افکار ما به شکل دورانی شکل میگیرد، زمانی که در آن داستان اتفاق میافتد، از نقطهای آغاز میشود و بر محیط دایره در همان نقطه آغازین پایان مییابد.
“شازده احتجاب” نوشته هوشنگ گلشیری نخستین و درخشانترین نمونه این سبک از داستاننویسی در ادبیات معاصر ایران است.
در “اتاق ژاکوب” ویرجینیا وولف تلاش میکند زندگی نه چندان پرماجرای شخصیتی به نام ژاکوب را از دریچه چشم زنانی که با او رابطه عاطفی و عشقی داشتهاند بازآفریند. این رمان هم در خط سفر اتفاق میافتد و بر خلاف “سفر به بیرون” در واقع یک سفر درونیست و در اتاق ژاکوب به پایان میرسد. وولف در این رمان تلاش کرده است زندگی برادر از دسترفتهاش را بازآفریند و مهمترین موضوع رمان هم همین رویارویی مرگ با زندگیست و بیانگر این مفهوم است که نویسنده میتواند با آفرینش ادبی حتی بر مرگ و نیستی هم غلبه کند. این موضوع در ادبیات داستانی ما بعد از انقلاب و جنگ، برای مثال در داستان بلند “نقاش باغانی” از هوشنگ گلشیری و در برخی از آثار شاگردان او تکرار میشود.
“اورلاندو” که در سال ۱۹۲۸ انتشار یافت، بیتردید شاهکار ویرجینیا وولف است. این رمان در قرن شانزدهم آغاز میشود و در قرن بیستم به پایان میرسد. اشرافزاده جوان و خوشسیمایی به نام اورلاندو در دربار ملکه الیزابت اول خدمت میکند و معشوقه ملکه بریتانیاست. وولف در وصف او مینویسد: “او جوان بود، ثروتمند و زیبا بود”. این جوان ثروتمند و زیبا اما به یک اشرافزاده روس دل میبندد و وقتی که به وصال معشوقهاش نمیرسد، به شعر روی میآورد. به عنوان دیپلمات به قسطنطنیه اعزام میشود و در ضیافتی زخم برمیدارد و وقتی که پس از هفت روز به هوش میآید میبیند که به یک زن تبدیل شده است.
ویرجینیا وولف نخستین نویسندهایست که به این ترتیب تغییر جنسیت و تبعیض جنسیتی را مضمون یک اثر ادبی درخشان قرار میدهد. اورلاندو در نخستین بخش رمان شمشیرزنی سلحشور است. همو پس از آنکه زن میشود ناگزیر است که از دستهایش برای نگه داشتن پارچه ساتن روی شانههایش استفاده کند. بعدها بسیاری از نویسندگان و منتقدان فمینیست ازین تمثیل برای نشان دادن اهمیت پوشش در عقبماندگی زنان در عرصههای اجتماعی استفاده کردند.
نکته خیرهکننده دیگر گستردگی زمان در این رمان است. شرح حال اورلاندو در طی ۳۵۰ سال روی میدهد و در یازدهم اکتبر ۱۹۲۸، و به تعبیر نویسنده “در لحظه آفرینش اثر” پایان مییابد. گمان نمیکنم این رمان به فارسی ترجمه شده باشد، اما در هر حال نمایانگر رشد ادبی خیرهکننده نویسندهاش است. ویرجینیا وولف با نویسندهای نه چندان سرشناس به نام لئونارد سیدنی وولف ازدواج کرده بود. آنها یک بنگاه نشر کتاب به نام “هوگارت پرس” تأسیس کرده بودند. این انتشاراتی برای نخستین بار آثار نویسندگانی مانند تی اس الیوت، جیمز جویس و خود ویرجینیا وولف را منتشر کرد و به یک اسطوره در نشر تبدیل شد.
سیدنی وولف از تمایلات همجنسخواهانه ویرجینیا اطلاع داشت، اما در یک رابطه برابر، عشق همسرش به برخی از چهرههای ادبی آن روزگار را تحمل میکرد. میگویند “اورلاندو” در واقع بیانگر عشق ویرجینیا وولف به وایتا ساکویل وست است.
ویرجینیا وولف معتقد بود که ارزشهای زنان در زندگی با ارزشهای مردان از اساس تفاوت دارد. این نظریه از مهمترین نظریههای فمینیستی در جهان است. او در جستار “اتاقی از آن خود” این نظریه را میپروراند و میگوید اگر به زنی پانصد پوند مقرری در سال بپردازید و به او اتاقی بدهید که از آن او باشد، میتواند از نظر هنری با بهترین استعدادهای مردان رقابت کند. این جستار که نخستین بار در سال ۱۹۲۹ منتشر شد و به فارسی هم ترجمه شده، بهزودی به مانیفست نهضت زنان در غرب فراز آمد.
در جریان جنگ جهانی دوم آلمانها لندن را به سختی بمباران کردند. ویرجینیا وولف که در آن زمان ۵۹ سال داشت، تحت تأثیر فجایع این جنگ خانمانبرانداز قرار گرفته بود. خلاقیت او کاهش پیدا کرده بود و دامنه افسردگیاش روز به روز گسترش بیشتری پیدا میکرد و از دورههای شوریدگی هر دم بیشتر کاسته میشد. او سرانجام نتوانست این وضع را تحمل کند و خودکشی کرد.