پاسخ اما تجاوز است / شهرنوش پارسی‌پور

رادیو زمانه » ثریا زنگباری، وابسته به جریان وحدت کمونیستی، شرح زندگانی خود را در کتابی به نام «پر کبوتر» به رشته نگارش درآورده است. او صادقانه شرح می‌دهد که از نظر مالی در شرایط مرفهی زندگی می‌کرده است. در خواندن نیز متوجه می‌شویم که زندگی خانوادگی ثریا، از مقطعی که پدر او در گمرکات مرز بازرگان کار می‌کرده، تا زمانی که خانواده در تبریز مستقر شده است، روز به روز در حال رشد اقتصادی بوده است.

ثریا که در حدود سنی ولیعهد ایران است، باز صادقانه شرح می‌دهد که در مقطعی که دچار حالت شورش شده، نه از مفهوم کمونیسم سر در می آورده و نه چیزی از انقلاب می‌دانسته است. او تنها به این معنا اشراف داشته است که به عنوان یک زن از آزادی برخوردار نیست.

درحقیقت ثریا مسأله‌ی مهمی را مطرح می‌کند: این‌که شورش جوانان ایران در پیش از انقلاب، بیشتر از آن که دلایل ایدئولوژیکی داشته بوده باشد، ناشی از رشد بی‌وقفه‌ی شرایط اقتصادی بوده است. ثریا در کودکی در خانه‌ای زندگی می‌کرده است که حتی حمام نداشته است. پدرش نیز چندان علاقه‌ای به رشد زندگی دخترانش نداشته است. اما همین ثریا در نوجوانی امکان سفر به آمریکا را پیدا می‌کند.

اغلب در خواندن کتاب‌های زندان و شرح زندگی انقلابیون متوجه دو نکته می‌شوم که قابلیت بحث و بررسی زیادی دارد. نخستین نکته رشد و بهبود ناگهانی شرایط اقتصادی در زمان شاه است که ناگهان افراد را به فکر انقلاب می‌اندازد. داشتن یک ماشین پیکان یا ژیان فرصتی فراهم می‌آورد که انسان بتواند چند قبضه اسلحه را جابه‌جا کند.
اما چرا رشد اقتصادی باید باعث شود که شخص دست به شورش بزند؟ دلیل مسأله را شاید بتوان در فروریزش تمامی باورها و اعتقاداتی دانست که ملات زندگی ارباب رعیتی بوده است. این فروریزش ارزش‌ها به گونه‌ای بوده است که از صدر تا ذیل جامعه را در بر می‌گرفته است.

ثریا در مقطعی «تصمیم می‌گیرد» دیگر به خدا اعتقادی نداشته باشد. او از خود خدا اجازه می‌گیرد تا دیگر به او اعتقادی نداشته باشد. من شخصآ این حالت را به خوبی می‌شناسم. چون به یاد می‌آورم که می‌گفتم: ای خدا تو وجود نداری! روشن است که وقتی خدا وجود نداشته باشد سایه‌ی او نیز که پادشاه باشد، معنای خود را از دست می‌دهد.
اما سایه‌ی خدا در قالب و شکل پدر در خانواده، نخستین ارزشی است که مورد تردید قرار می‌گیرد. تعریف سنتی پدر – پسر که قابلیت تطبیق با فرمان‌روا و فرمان‌بر را پیدا می‌کند، موضوعی است که در مقطع حکومت پهلوی، به ویژه پس از اصلاحات ارضی که مفهوم رعیت را به طور جدی زیر سؤال برد، بسیار حاد می‌شود. قیام جمعی از مردم علیه شاه در حقیقت قیام پسران علیه پدران است. شاه در حقیقت بزرگ‌ترین پدر و در نتیجه آسیب‌پذیرترین آن‌هاست.
اما در جوار به زیر سؤال رفتن اقتدار پدر، نقش سنتی زن نیز دستخوش تحول عمیقی می‌گردد. هنگامی که رضاشاه کشف حجاب کرد و درهای مدارس و دانشگاه ها به روی زنان باز شد، نقش سنتی زن نیز تغییر کرد. اما دهه‌های متوالی طول کشید که از یک سو این معنا در سطح آگاهی‌های مردم قرار بگیرد و از دیگر سو طغیان ارباب قدرت را باعث شود.
انقلاب اسلامی ایران را می‌توان در آخرین تحلیل قیام مرد سنتی علیه زن آزاد دانست. چنین است که امروز نیز حجاب بزرگ‌ترین سلاح جمهوری اسلامی محسوب می‌شود.

تمامی این نکات را می‌توان در کتاب ثریا زنگباری بازجست. او به عنوان یک دختر دائم در حالت خفقان است. او به طور دائم شرایط خود را با شرایط برادرانش می‌سنجد و از نبودن حالت تساوی و برابری رنج می‌برد. نمی‌تواند بفهمد که چرا برادر او حق بیرون رفتن از خانه را دارد و او از این حق محروم است. بخشی از این کتاب را با هم می‌خوانیم:

«وقتی در اعتصابات گارد ضد شورش حمله می‌کرد و همه را وحشیانه کتک می‌زدند، خونین و مالین از زیر باتوم‌هایشان فرار می‌کردیم و خود را مخفی می‌کردیم. شبانه پلیس‌ها می‌ریختند به خانه‌هایی که شناسایی شده بودند و تک‌تک بچه‌ها را دستگیر می‌کردند. صبح روز بعد راه می‌افتادیم و آمار دستگیرشدگان را می‌گرفتیم.

با کمال تعجب مشاهده می‌کردم که وحشت حمله‌های وحشیانه‌ی پلیس، ضرب و شتم‌ها و دستگیری‌های شبانه نمی‌توانست مرا در خانه نگه دارد و باز صبح روز بعد همراه با بچه‌های دیگر راه می‌افتادم.

چیزی را یافته بودم که حاضر بودم به خاطرش کتک بخورم و حتی شکنجه بشوم. اما چون هنوز هیچ کدام از بچه‌هایمان اعدام نشده، و یا به طریق دیگری از بین نرفته بودند، مرگ برایم حضور عینی نیافته بود. آن‌چه مرا دیوانه‌وار به دنبال خود می‌کشاند، فریاد زدن، اعتراض کردن، نه گفتن، بر هم زدن نظم موجود و طلب کردن نظمی دیگر بود.

تصوری از این‌که این نظم دیگر به چه صورتی باید باشد نداشتم. فقط می‌خواستم بساط نظمی را که در تمام سال‌های عمرم راه نفسم را بسته بود در هم بریزم.»

آن‌چه که ثریا زنگباری می‌نویسد، امروز نیز مصداق دارد. منتهی این بار نه گروهی دانشجو، بلکه کلیت گسترده‌ای از جامعه به میدان آمده تا با وحشیانه کتک خوردن و حتی مردن راهی برای نفس کشیدن پیدا کند.

این بار نیز شورش‌گر به درستی نمی‌داند چه می‌خواهد؛ اما این را می‌داند که دیگر تحملش به پایان رسیده است. پس آیا جز این است که ارزش‌های نهادی شده در درون جامعه به زیر سؤال رفته است؟

مردم از این بابت که نیمی از وجود خود را اهریمنی بدانند و همیشه از این بابت که نیازهایی دارند، احساس شرمندگی و حقارت کنند، خسته شده‌اند. آنان تغییر می‌خواهند و این تغییر بیشتر از آن‌که بافت سیاسی یا اقتصادی داشته باشد، بافت اجتماعی و روان‌شناختی دارد.

در جریانات اخیر ایران بخشی از دستگیر شدگان – اعم از زن و مرد – به نحو وحشیانه‌ای مورد تجاوز قرار گرفته‌اند. در حقیقت پدرسالار با تجاوز رسمی می‌خواهد بگوید که هنوز زنده است.
اگر در تاریخ چند هزار سالی به عقب برویم متوجه می‌شویم که نظام مادرتبار به نحو وحشیانه‌ای مورد تجاوز قرار گرفته تا جای خود را به نظام پدرسالار بدهد.

«دیو» که خدا بوده، جای خود را به «دیو» داده است. ارزش‌ها باژگونه تعریف شده‌اند تا انسان از مقام انسانی خود به رعیت (گوسفند) تنزل پیدا کند. جنگی چندین هزار ساله که در جریان آن انسان بارها له و لورده شده است؛ و گام به گام، با کشف و اختراع مرحله‌ای پیش آمده است.

عصیان زنانی همانند ثریا زنگباری یک جریان بسیار قدیمی است. تاریخ نام زنان زیادی را در خود به ثبت رسانده که جان بر کف به میدان آمده‌اند تا چیزی را تغییر دهند؛ پاسخ اما اغلب تجاوز است.
قیام ثریا زنگباری از مقطع شاه به مقطع آیت‌الله‌ها کش‌آمدگی پیدا می‌کند. او به زندان می‌افتد و در حالی که از کودک شیرخوارش در بدترین شرایط نگه‌داری می‌کند، شاهد اعدام شوهر و دوستانش می‌شود. از آن پس حالت روانی او تغییر می‌کند. همانند بسیاری از ایرانی‌ها از کشور خارج می‌شود و به سوئد می‌رود.

باید پذیرفت که ثریا زنگباری نثری شیرین و روان دارد. البته او می‌کوشد مشکل اجتماع ایران را از زاویه‌هایی مورد بررسی قرار دهد، اما اغلب دچار لکنت زبان می‌شود و در حد روایت خاطرات زندگی باقی می‌ماند. این در حالی است که ما امروزه روز نیازمند متن‌هایی تحلیلی هستیم.

شک نیست که جامعه‌ی ایران در مقطع شاه و هم‌چنین جمهوری اسلامی، آمادگی برای پذیرش حکومت کمونیستی نداشته است. روشن است که کمونیسم در مرحله‌ی تولید انبوه و در یک جامعه کاملاً صنعتی شده، امکان‌پذیر می‌شود؛ آن هم در صورتی که آن جامعه محاط در بین کشورهای فقیر نباشد. پس کمونیسم حقیقی زمانی در جهان شکل می‌گیرد که سرتاسر کره آمادگی اقتصادی پیدا کرده باشد.

در نتیجه آرمان‌های ثریا زنگباری نیز بیشتر از مقوله رؤیاهایی است که لاجرم با شکست روبه‌رو می‌شده است. چنین به نظر می‌رسد که او این معنا را پذیرفته باشد. در لابه‌لای نوشته‌های او می‌بینیم که به مرحله‌ای رسیده است که باور بدارد بیشتر از آن‌چه که لازم است، آرمان‌گرا بوده و خود به این باور رسیده است. در آخر کتاب اما با انسانی روبه‌رو هستیم که با نگاهی روشن و شفاف به آینده چشم دوخته و هم‌چنان در رویای تغییر و تحول است.

خواندن «پر کبوتر» را به علاقه‌مندان به ادبیات زندان و به طور کلی کتاب‌خوانان توصیه می‌کنم. خواندن این کتاب به ویژه در این برهه از زمان که موج دیگری از مردم ایران راهی زندان شده‌اند، می‌تواند کمک‌دهنده باشد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *