صدای آمریکا» بهجت صدر، نقاش برجسته ایرانی که در هنر نقاشی ازیک شهرت جهانی برخوردار بود، در روز ۱۹ مرداد ماه گذشته ضمن شنا در جزیره کرست در جنوب فرانسه، به دلیل سکته قلبی درگذشت. خانم صدر که از سال ها پیش در فرانسه سکونت داشت هنگام مرگ ۸۵ ساله بود. این نقاش نوگرا زاده شهر اراک بود، در دانشسرای مقدماتی و پس از آن دانشکده هنرهای زیبای تهران به تحصیل پرداخت و در سال ۱۳۳۳ پس از دریافت پایان نامه هنری خود با رتبه نخست توانست به یک بورس تحصیلی در پاریس دست پیدا کند. اما با جایگزینی فرد دیگری به جای او به ایتالیا رفت و پس از پایان تحصیلات و برگزاری چند نمایشگاه در ایتالیا به ایران بازگشت و به عنوان دانشیار به تدریس در دانشگاه مشغول شد.
خانم صدر پس از یک ازدواج کوتاه و نافرجام با ابوالحسن صدر، با مرتضی حنانه موسیقی دان برجسته ایرانی وصلت کرد و حاصل این ازدواج دختری به نام کاکوتی بود. او نخستین زن ایرانی است که نقاشی آبستره، کولاژ و تکنیک پرده کرکره را در نقاشی به کار برد. او هم چنین نخستین زن ایرانی است که آثارش در سومین بینال (دوسالانه) تهران برنده جایزه اول می شود و بعد نیز به عنوان نخستین زن هنرمند ایرانی در دوسالانه ونیز شرکت می کند.
در سال ۱۳۴۵ با امکاناتی که معصومه سیحون، مدیر و مسئول گالری سیحون تهران در اختیار بهجت صدر گذاشت او کار کولاژی را به همراه چند آینه مقعر و آویختن پرده کرکره ای که با یک موتور کوچک باز و بسته می شد، برای نخستین بار به عنوان یک کار خلاقه و کم نظیر هنری در ایران عرضه کرد که البته با انتقاد شدید منتقدان هنری داخل کشور روبرو شد اما چندی بعد همین اثر در شهر پاریس به نمایش در آمد و به عنوان یک کار نو مورد توجه شدید هنردوستان آن دیار قرار گرفت.
در سال ١٣۴۶ برای ارایه طرحی درباره مبارزه با بیسوادی از بهجت صدر دعوت به کار شد که خود او در این باره میگوید: «بعد از ظهری بود که برای استراحت پرده کرکره سیاه اتاق را کشیدم. این تغییر نور یکباره مرا به این فکر انداخت که با استفاده از پرده کرکره و نقاشی کاری ارایه دهم. روی بوم تعدادی خورشید کشیدم و بعد کرکره سیاهی روی آن آویزان کردم که با باز شدن این کرکرهها خورشید نمایان میشد. یعنی نور علم و تاریکی جهل. این تابلو برنده جایزه یونسکو شد.»
بهجت صدر در سال های اول انقلاب، برای دیدار دخترش به فرانسه رفت. اما با شروع جنگ و پس از آن با آگاهی از بیماری سرطان سینه و معالجه و دورههای شیمی درمانی اقامتش در فرانسه طولانی شد. ولی در تمام این مدت کولاژهای نقاشی و عکسش را ادامه داد. بهجت صدر در آثار اخیرش رنگهای سرد و مات را با بازی سایه روشنها با مواد گوناگونی همچون چوب، فلز، رنگ روغن و اکریلیک و… به کار برده است. او در طول فعالیت هنری خود، نمایشگاههای متعددی در داخل و خارج به صورت انفرادی و جمعی برگزار و جوایزی دریافت کرده است. آثار او در موزههایی همچون موزه مینیاپولیس آمریکا، موزه هنرهای معاصر ایران، وزارت فرهنگ فرانسه، موزه هنرهای پاریس، موزه چکسلواکی، موزه رم و… نگهداری می شود.
در مراسم بزرگداشتی که برای این هنرمند در خانه هنرمندان در داخل کشور برگزار شد یکی از چندین سخنران حاضر در جلسه جواد مجابی ضمن ابراز تاسف به خاطر از دست دادن یکی دیگر از نخبگان هنر در ایران به حاضران گفت: «بسیاری از ما در عرصه فرهنگ در اندازههای طبیعی و عالی خودمان نیستیم، در واقع ما یا خودمان و دیگران را حقیر و کوچک میبینیم و یا بعد از مرگ در مورد ما اغراق میشود.» مجابی سپس با اشاره به شروع نقاشی نوین در ایران، یادآور شد: «هنر مدرن ایران از دل «کمال الملک» پدید آمد و دو اثر «پرتره» و «میدان سن مارک در شب» که «ابوالحسن صدیقی» آنها را کشیده بود، همگی تجربههای جدید و آغازگر نقاشی نوین ایران هستند.»
این منتقد هنری با اشاره به آثار «بهجت صدر» در عرصه نقاشی مدرن ایران گفت: «بهجت صدر هم دوره سهراب سپهری بود. او در سال ۱۳۲۷ وارد دانشکده هنرهای زیبا و در سال ۱۳۳۳به عنوان شاگرد اول از آنجا فارغ التحصیل شد. او هنگامی که به رم سفر کرد، روزی سیمی را دید که روی موزاییکها افتاده و شکل متناقضی را ایجاد کرده است و بدین ترتیب او به حرکت مارپیچ این سیم علاقه مند شد و از آن پس بوم نقاشی خود را بر روی زمین می گذاشت و با کاردک مایههای رنگی زیر را درست میکرد و روی آن رنگ سیاه میزد تا نقاشی دو لایهای را به وجود آورد»
مجابی در ادامه گفت: «دوره دوم کاری صدر زمانی بود که در دانشگاه درس می داد. کارهای صدر در این دوره با «درخت» شروع شد که به تجرید از شکل واقعی خود استیلیزه می شدند و رو به آبستره می رفتند و در نهایت تبدیل به شکل هندسی می شدند. دوره سوم آثار او شامل «کرکرهها» می شود که در یک دوره به جای بوم از آلومینیوم استفاده میکرد و بسیاری از تابلوهای آن زمانش بسیار راحت ساخته شده و یادآور موج دریا، معماری ایرانی و یا حتی آجر چینیهای سقف مسجد جامع اصفهان است.»
مجابی در ادامه با تقسیم هنرمندان ایرانی به دو دسته نوآوران سنت گرا و نوآوران آزاد، گفت: «ما نباید لزوما از نشانههای جامعه ای که در آن زندگی میکنیم، در آثارمان استفاده کنیم. «بهجت صدر» از آغاز جزو پیشروان نقاشی نوآوران آزاد بود که با انتزاع کامل و اندیشه، حس خود را به تماشاگر انتقال می داد. با پایان یافتن جنگ و سفر به پاریس، آثار او بیشتر شامل کلاژ – عکس هایی می شود که با توجه به مساحت اندک آتلیه و دست و پنجه نرم کردن با بیماری آنها را خلق کرده بود و ای کاش هنرمندانی همچون صدر و بهمن محصص به نسلهای بعدی بهتر معرفی شوند تا آنها بتوانند راه این افراد را ادامه دهند و تنها تجربه هایشان را تکرار نکنند. به همین دلیل هم می توان پرسید که چرا هنوز هم تعداد بینندگان نمایشگاههای هنرهای تجسمی از گذشته که ما جوان بودیم تا به حال فرقی نکرده است؟ شاید ذوق تجسمی هنوز در مردم سرزمین ما بیدار نشده است.»
بهجت صدر در فیلم مستندی که میترا فراهانی، نقاش و فیلمساز ساکن فرانسه در واپسین ماه های حیات درباره او ساخته است می گوید:
من بهجت صدر نقاشم. از ناچاری به نقاشی روی نیاوردم.
از امکانات نمایشگاههای دنیا به خاطر فروش نفت استفاده نکردم.
طبیعت بیشتر از انسانها برایم کشش داشت. به پرتگاه ها رفتهام اما سقوط نکردم.
وابستگی دینی را در جوانی با چرخاندن کره کنار گذاشتم.
در آپارتمانی با مبل های ناراحت مارکدار زندگی میکنم.
لباس هایم بیشتر سیاه است. هنر باعث جدایی از دخترم نشد.
سفر زیاد کردم و از سنگلاخ ها گذشتم، گاهی سنگریزهها آزارم میداد .
میترا فراهانی دروبلاگ خود می نویسد: «هنگام ساختن فیلم «بهجت صدر، زمان معلق»، به دلیل علاقه بهجت صدر برای رهایی و نیستی در آب بر آن شدیم تا پلان پایانی فیلم صحنهای باشد از شنا کردن او در دریا و حرکت او به سمت افق. اما با وجود هیجان بهجت صدر برای گرفتن این نما امکان آن فراهم نشد چرا که بسته شدن فیلم مصادف شد با اواخر فصل پاییز و سردی هوا. بیخبر از آن که ۳ سال بعد بهجت صدر خود این پلان را کارگردانی خواهد کرد. این پلان با چشمان دخترش میترا حنانه تصویربرداری شد. میترا(حنانه) میگوید قبل از رفتن داخل آب، مشتی از آب دریا را بوسید.
آیا بهجت صدر برای دادن «کات» گرفتار ثانیه ای فراموشی شد و یا لحظه ای تردید؟ و یا قلب ضعیفش از ۸۵ سال جنب و جوش او به ستوه آمد و قبل از هر تصمیمی ایستاد؟ … آن روز بالاخره بهجت صدر، نمادی از حرکت، ایستاد.»
در ادامه این مطلب آمده است: «برایم غیر قابل باور است: بهجت صدر آرام و بدون تحرک؟ تا قبل از انتقال او به قبرستان پرلاشز همچنان امیدوار بودم شب از نیمه گذشته برخاسته، همچون گنجشکی سر خود را به هر سو تکان دهد، با سرعت به آشپزخانه رفته تکه کیکی بخورد، چراغ سالن را روشن و بساط نقاشی اش را به راه کند. نقاشی نه برای «خلق هنر» که برای درمان بی تابی های شبانه. مدتها بود دیگر باوری به نقاشی نداشت. سطح بوم برای دانسته ها، تجربیات و دیوانگی هایش کوچک بود و حقیر. او به دنبال خلق اثر در رفتارهای روزمره اش بود، در نگاه پرظرافت و پرطنزش به زندگی و قلدری هایش در برابر مرگ.»
«بهجت صدر، پدیده خستگی ناپزیری بود که با قدرت، اطرافیان را به حرکت پا به پای خود وامی داشت و گاه با شیطنت و هوشمندی آنها را به بازی میگرفت. از صراحت در بیان دریغ نمی کرد و گهگاه با رک گوییهایش قدرت خود را به آزمون میگذاشت.»