از خانم خدیجه مقدم از فعالان جنبش زنان ایران که در گردهمایی روز شنبه پارک لاله حضور داشتند، از خواستههای مادران عزادار و گردهمایی آنها پرسیدم:
من روز شنبه در این گردهمایی حضور داشتم. اغلب شنبهها اگر بتوانم حتماً شرکت میکنم و حمایت میکنم از مادران داغدار و عزاداری که واقعاً دو خواستهی خیلی ابتدایی دارند.
یکی از خواستههایشان این است: کسانی که بچههایشان را به قتل رساندهاند باید مجازات بشوند و آنهایی که دستور قتل بچههایشان را صادر کردهاند.
من در پارک واقعاً وقتی این همبستگی را میدیدم، خیلی احساس غرور میکردم. هر هفته بیش از صد نفر از مادرها و تعدادی هم از زنان جوان به پارک لاله میآیند. در پارکهای دیگر هم حرکتهایی هست؛ منتها در سطح کوچک. ولی مثل اینکه پارک لاله مرکزیت پیدا کرده است.
به هر حال، تعدادی در سکوت روی نیمکتها مینشینند. نیم ساعتی مینشینند و نیم ساعت بعد را دور آن آبنمای پارک میگردند و راهپیمایی میکنند.
من دیروز در این راهپیمایی چهرههایی را میدیدم. مثلاً مادری بود که ۸۵ سالش بود و با عصا آمده بود و میگفت من تا زندهام، میآیم؛ برای اینکه نباید سکوت کنیم. خون این بچهها نباید پایمال شود. حداقل یک نفر از کسانی که این بچهها را کشتهاند، تا حالا نیاوردهاند به مردم معرفی کنند و بگویند این آقا شلیک کرده؛ این آقا دستور شلیک داده است.
ببینید، کسانی که برای رأیشان یا برای انتخابات یا برای عقیدهشان یا برای فعالیتهایشان دستگیر شدهاند، چه سیاسی و چه مدنی، با چه صورتی آنها را صد نفر صد نفر میآورند و محاکمهشان میکنند. ولی تا الان یک نفر از اینهایی را که – از نظر خودشان هم دارم میگویم، به زبان خودشان هم دارم میگویم – خودسرانه این کارها را کردهاند، این نیروهای خودسر را چرا نمیآورند توی تلویزیون تا مردم ببینند که خب این حکومت با مردم است؛ پس نیروهای خودسر را هم میگیرد و محاکمه میکند؟
واقعاً میگویم؛ دیروز من در پارک لاله خیلی از حضور این مادران لذت بردم که واقعاً با چه وضعیتی، اکثراً با پادرد و با سختی راه میرفتند؛ ولی راه میرفتند و قرارشان را هم برای هفتهی بعد هم تعیین میکردند. قرارهای بعدیشان را یا خبرها را به هم میدادند. به هم دلداری میدادند و از حال مادران عزادار سؤال میکردند.
آیا در گردهمایی روز شنبه در پارک لاله، مادران عزادار خواستهای را هم اعلام کردند؟
ببینید؛ گردهمایی مادران یک NGO یا کمپین نیست و به هر حال انسجام به آن صورت ندارد که بتوانند نامه بدهند، امضا کنند و بدهند به رییس قوه قضاییه. ولی دیروز در آن جمع مطرح شد و این در واقع درخواست خیلی خوبی بود که قرار شد این همه جا گفته بشود که آقای صادق لاریجانی هم بشنوند.
خانمها میگفتند که ما آرزو میکنیم که اگر آقای لاریجانی اراده کردند که این مسائل و مشکلات را حل کنند، واقعاً ما توصیه میکنیم که از روشهای درست استفاده کنند تا این مسائل و مشکلات مشخص شود.
الان در تمام کمیتههای پیگیری که تشکیل شده، حتی در کمیتهی پیگیری دفتر آقای موسوی و آقای کروبی (منظورم اصلاحطلبهاست) ما نمیبینیم که زنان در این کمیتههای پیگیری حضور و وجود داشته باشند. در حالی که بدون حضور زنان متخصص، روانپزشک، روانشناس و مددکار اجتماعی، اصلاً دخترهایی که آزار دیدهاند، شکنجه شدهاند، به آنها تجاوز شده یا آزار جنسی دیدهاند، نمیروند برای این آقایان تعریف کنند که چه بر سرشان آمده است. اول باید آن بستر را آماده کنند که این دخترها بروند و بگویند که چه بر سرشان آمده است.
این بستر دیروز آنجا به نظر خانمها رسید که یک دفتر مشارکت مردمی میتواند در قوه قضاییه باشد که از افراد غیر دولتی که در این زمینههای اجتماعی تخصص دارند، دعوت کنند و بخواهند از دخترها، بخواهند از پسرها که به آنجا بروند و بگویند که چه اتفاقی افتاده است؛ تا از اتفاقهای بعدی جلوگیری شود و آن کسانی که این اعمال را انجام دادهاند، مجازات شوند.
گردهمایی شنبه ۱۴ شهریور «مادران عزادار» در پارک لاله تهران – عکس: وبلاگ مادران عزادار
در هفتههای پیش ماداران عزادار را به پارک لاله راه ندادند. دیروز از نظر واکنش مأمورین امنیتی مسألهای پیش نیامد؟
ببینید؛ این سؤال خیلی خوبی است. یکی از دستاوردهای این گردهمایی و تکرار این گردهمایی هر هفته این است که حتی نیروهای پلیس هم به حضور زنان، به حضور مردم و مطرح کردن خواستههایشان عادت میکنند. میبینند که اتفاق عجیب غریبی نمیافتد، اگر عدهای بیایند به صورت مسالمتآمیز و صلحآمیز خواستههایشان را مطرح کنند.
به نظر من واقعاً این یکی از دستاوردهای همین گردهماییهای زنان در پارکها و بخصوص در پارک لاله است که هفتهی اول وقتی این گردهمایی تشکیل شد، ۲۰ نفر دستگیر شدند و یک هفته زندان بودند. هفتهی بعد یک نفر دستگیر شد. هفتههای بعد اجازه نمیدادند؛ بلندشان میکردند؛ به درختها آب میدادند که نیمکتها خیس باشد و مادرها نتوانند بنشینند. سه هفتهی پیش آمدند مادرها را از پارک بیرون کردند.
ولی هفتهی گذشته راهپیمایی هم انجام شد و هیچ اتفاقی نیفتاد. دیروز هم پلیس آمد در بین جمع مردم و گفتند میدانیم شما برای چه آمدهاید. ولی ما میتوانیم شما را دستگیر کنیم که البته ما گفتیم هیچ دلیلی شما برای دستگیری ندارید؛ چون ما کار غیر قانونی نمیکنیم و نظمی را به هم نزدهایم. منتها میدانیم که به هر حال غیر قانونی این همه دستگیر کردند، میتوانند مادرها را هم در پارک دستگیر کنند.
البته آنها ماشینهای ون خودشان را برای تهدید و ارعاب در اطراف استخر مستقر کردند. ولی خوشبختانه هیچ اتفاقی نیفتاد و این خیلی خوب است. واقعاً باید به این سمت برویم که مردم بتوانند تظاهرات آرامشان را انجام بدهند؛ خواستههایشان را بگویند.
من خودم در میدان هفتتیر حضور داشتم. واقعاً این پلیس بود که اغتشاش کرد. یا در همین تجمعات اخیر، فیلمهایش را دیدید؛ واقعاً مردم به آرامی حرکت میکردند که وقتی نیروهای پلیس و ضد شورش و لباسشخصیها وارد میشوند، آنها هستند که اغتشاش کردند؛ نه مردم.
شما فکر کنید؛ قاتل ندا آقاسلطان را مردم دستگیر کردند. همان بسیجی که کارتش را گرفتند و حتی لباسش را از تنش درآوردند؛ ولی نگرفتند و او را نزدند. این مردم واقعاً خواهان خشونت نیستند.
روز شنبه هم خبری بود که به نظر من خیلی جالب بود. دو نفر دیر رسیده بودند که آمدند به من گفتند که خیلی متأسف هستند که دیر رسیدند و گفتند که پلیس از سر امیرآباد – فاطمی اجازه نمیداد ماشینهایی که زنها رانندهاش بودند، به خیابان امیرآباد به سمت بلوار (کشاورز) بیایند.
سالها سکوت بوده؛ الان دیگر نباید سکوت کرد. مادر منصور اسانلو، خانم فاطمه گلگزی، دیروز به من گفت که پسر من را به انفرادی بردند؛ کتکش زدند؛ آخر اینکه برای کارهای صنفی زندانی است. اگر مدنی است، اگر سیاسی است، چرا باید جایش در زندان رجاییشهر بین مجرمینی باشد که خطرناک هستند.
این مادر دارد میسوزد و واقعاً میخواهد صدایش را ما برسانیم و ما وظیفهمان هست که این صدا را برسانیم. ما خیلی ممنون هستیم از همه مادرها، از همه زنانی که هر جای دنیا دارند پشتیبانی میکنند.