از سرخی گلهای حجاب زهرا رهنورد / شهلا شفیق

گلهای سرخ حجاب زهرا رهنورد قرار است پیام آور گشایش باشد درمقابل حجاب سیاه همسر احمدی نژاد.

سیمای زهرا رهنورد، نقاش و مجسمه ساز و پروفسور قرار است نمایشگر راهی باشد که زنان اسلامی ایران به سوی کمال در نوردیده اند. حضور دایمی زهرا رهنورد در کنار شوهرش میر حسین موسوی قرار است نشانگر حضور فعال و بانشاط زنان باشد در صحنه انتخاباتی جمهوری اسلامی. گلهای حجاب زهرا رهنورد وعده گلستانی ست که قرار است درهایش بر مردم ایران گشوده شوداگر احمدی نژاد از صحنه کنار برود.

کاپشن خلقی احمدی نژاد مژده آمدن پول نفت را بر سر سفره مردم می داد و گلهای حجاب زهرا رهنورد وعده گشوده شدن فضای تنگ و تار ایران را. حجاب و سفره اما، اگر نیک بنگریم، در امتداد اسلامی ـایدولوژیکی شان به عبای سیاه ولی فقیه می پیوندند. و از آنجا به حجره های حکومتی راه می برند که در آن یاران ولایت و متولیان خط امام به پشتوانه غارت ثروت های ملی و به ضرب سرکوب آزادی و حقوق بشر، بر سر قدرت چانه می زنند و برای هم خط و نشان می کشند.

در این حجره ها سفره و چادر می بُرند و می دوزند. برای جشن اتمی کیک زرد می پزند ونقش گل سرخ بر حجاب می نشانند. آن زردی اما بیخود زرد نشده است.مایه اش رنگ و روی زرد صدها هزار معتاد است که برکات عینی و غیبی جمهوری اسلامی هر روز به شمارشان می افزاید؛ زردی زر صاحبان زور؛ زردی زهرخنده هاشان در آفیش های تبلیغاتی انتخاباتشان، وقتی بی حقوقی چیره است و سانسور و دروغ بیداد می کند، گزمه ها در خیابانها به جرم واهی “بدحجابی” زنها را به تازیانه توهین وتحقیر می کشند، رکساناها به گروگان گرفته می شوند، دل آرا ها اعدام می شوند وجلوه ها و کاوه ها، اصانلوها، امیر یعقوبعلی ها و شهنازغلامی ها و مریم و لاله وروناک ها را به جرم حق خواهی به حبس می برند و خانواده هایشان پریشانحال به دنبال وثیقه های چند ده میلیونی می دوند.

و این سرخی گل روی حجاب هم هیچ بیخود نیست.مایه اش خون کشته های جنگی ست که برای دراز شدن عمر جمهوری اسلامی بی جهت دراز شد؛ و خون آن هزارانی که در سردابه های زندانهای سیاسی حکومت به زمین ریخته شد؛ و خون دل آراها، و سرخی گلهای گورستان خاوران که مدام زیر بولدوزرها له می شوند تا خاطره جنایت علیه بشریت پاک شود ، تا رد خون پاک شود.

اما رد این خون ها را نمی شود پاک کرد. همه جا هست. نگاه کنید. از سرخی گلها روی حجابها سر می زند، می ریزد و مثل رودی نامرئی راه می افتد درکوچه ها و خیابانها، شتک می زند روی دیوارها، می پاشد روی زردی زهر خنده ها در آفیش های انتخاباتی….این رود آیا آتش نیم سوز تنور انتصابات را خاموش خواهد کرد؟

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *