خانم حسین خواه دوسال از شروع کمپین میگذرد. مهمترین دست آورد این دو سال گذشته را در چه میبینید؟
مهمترین دستاورد کمپین عمومی کردن مطالبات حقوقی زنان است به گونه ای که در این دو سال نه تنها موفق شده ایم که خواسته های حقوقی مان را به شیوه های مختلف در روزنامه ها، خبرگزاری ها و سایت های اینترنتی طرح کنیم، بلکه دولت مردان و دولت زنان را نیز وادار به واکنش در برابر این مطالبات کرده ایم و بحث را به نهادها و رسانه های بین المللی نیز کشانده ایم.
علاوه بر این با تلاش های کوچه به کوچه اعضای کمپین گفتمان برابرخواهی به میان مردم هم رفته است و بارها و بارها با کسانی برخورد کرده ایم که در دورترین نقاط ایران صدای کمپین را شنیده بودند و حتی بیانیه اش را امضا کرده بودند. این به نظر من دستاورد خیلی مهمی است. چرا که ما موفق شده ایم صدای برابرخواهی مان را در همه سطوح به گوش مردم، مسئولین و حتی نهادهای بین المللی برسانیم.
من فکر می کنم حتی اگر ما نتوانیم یک میلیون امضا جمع کنیم ،توانسته ایم با طرح هر روزه نابرابری های قانونی در این دوسال، پخش کردن دفترچه های”تاثیر قوانین بر زندگی زنان”، برگزاری کارگاه های حقوقی در نقاط مختلف کشور و گفتگوهای مداوم با مردم درباره تبعیض های قانونی و…. به بخشی از اهداف مان برسیم و بستر را برای تغییر این قوانین فراهم کنیم.
اما کمپین دستاورد دیگری نیز داشته که اهمیتش کمتر از عمومی شدن مطالبات نیست. در طول این دو سال افراد زیادی به جنبش زنان ایران اضافه شده اند که تا پیش از این فقط مخاطب ما بودند. اما حالا به یمن فضایی که کمپین برای فعالیت فراهم کرده است خودشان وارد عرصه شده اند و برای تحقق خواسته هایشان تلاش می کنند و هزینه می دهند.برخی از این افراد سابقه فعالیت های اجتماعی و سیاسی را در کارنامه شان دارند اما هیچگاه وارد حوزه زنان نشده بودند و برای برخی دیگر کمپین اولین تجربه اجتماعی شان است.این نیروهای جدید الان شبکه گسترده ای از فعالان زن را تشکیل داده اند که در نقاط مختلف کشور و حتی در کشورهای دیگر با هم در ارتباطند و تجربه ها و امکاناتشان را در اختیار یکدیگر می گذارند. این تبدیل مخاطب به کنشگر دستاورد مهمی است که در نهایت به نفع کل جنبش زنان تمام می شود.
یک دستاورد دیگر کمپین هم روی آوردن به روشهای جدید برای پیشبرد اهداف کمپین است. هر قدر فشارها بر کمپین بیشتر شده و فضاهای عمومی از ما گرفته شده به طرف ایده های نو رفته ایم و برای خودمان فضاسازی کرده ایم.
از دیدگاههای مختلف به کمپین نقد شده است. میخواهم نقد شما را به عنوان یکی از بنیان گزاران و فعالین آن بدانم؟
وقتی که داخل یک حرکت هستی دیدن ایرادهای آن کمی سخت است. برای اینکه هر روز با مشکلات دست و پنجه نرم می کنی و دنبال راهکارهای جدید هستی که البته گاهی این تلاش ها جواب می دهد و گاهی هم نه. منتها این تلاش هایی که به نتیجه نرسیده هیچ وقت از بیرون دیده نمی شود. به عنوان مثال در رابطه با بحث شهرستان ها ما امیدوار بودیم که خیلی قوی تر و بهتر از چیزی که الان هست عمل کنیم، اما فشارهای امنیتی در شهرستان ها خیلی زیاد بود و مهمتر اینکه برخی از فعالین شهرستان ها به خاطر شرایطی که داشتند نمی خواستند هیچ واکنشی در برابر این فشارها نشان داده شود و از ما هم کاری ساخته نبود و نتیجه این می شد که کارگاه های زیادی در دقایق آخر لغو شد. و هیچ وقت هم نشد که دلیل این مسئله را توضیح دهیم.
با این همه من فکر می کنم در روزهای اول کمپین ما پیش بینی این حجم گسترده کار را نکرده بودیم و شاید برخی فرصتها را از دست دادیم. ما در کمپین با تعداد زیادی داوطلب روبرو شدیم که خیلی از اینها الان اعضای فعال کمپین در تهران و شهرهای دیگر هستند اما با برخی از این نیروها هم نتوانستیم همکاری مستمر و پیگیری داشته باشیم که حالا بخشی از ان به به فشارهای امنیتی برمی گردد واینکه هر وقت ما با داوطلبان جدید جلسه داشته ایم پلیس مانع شده و بخشی هم به بی تجربگی ما در مواجهه با این حجم گسترده نیروهای تازه.
فراز و نشیب هایی که در داشتن یک ساختار دموکراتیک، افقی و جمعی داشته ایم هم یکی دیگر از موارد قابل نقد در کمپین است. برای اینکه کمپین واقعا یک جمع بسیار گسترده است و با سازمان ها و انجمن هایی که قبلا در ان کار کرده ایم متفاوت است. و اکثر ما تا قبل از این تجربه کار در چنین فضایی را نداشتیم و برای همین رسیدن به یک ساختار افقی برای همه ما سخت بود و هست. و حتی یکسری اختلاف هایی که در کمپین بوجود آمد سر همین مسئله بود و خب چالش بر سر این موضوع و پیدا کردن راهکاری برای آن هنوز ادامه دارد و گاهی اوقات موجب دلخوری ها و نقدهایی هم می شود.
با توجه به اینکه کمپین از هر گونه تریبونی جز اینترنت (آن هم زیر تیغ فیلتر و سانسور) محروم است به نظر شما چه اقدامات دیگری باید انجام شود که مطالبات کمپین فراگیر و یا به قولی توده ای شود؟
همانطور که گفتید متاسفانه تنها رسانه ما اینترنت است و با توجه به اینکه هنوز بخش زیادی از مردم به اینترنت دسترسی ندارند، ما حداقلی ترین ابزار رسانه ای را در اختیار داریم، ما برای ارتباط با مردم روش چهره به چهره را در پیش گرفته ایم و اینطور برنامه ریزی کرده بودیم که به میان مردم برویم و با دادن دفترچه ها و بروشورهای کمپین با آنها ارتباط بگیریم. اما با فشارهایی که هر روز بیشتر می شود این روش هم با محدودیت بسیار زیادی مواجه شده است. البته ما هنوز به خیابان می رویم و با مردم حرف می زنیم و نتیجه هم می گیریم. اما تعداد ما محدود است و فشارها زیاد است و واقعا هیچ سهمی از عرصه عمومی نداریم. اگر می شد در روزنامه ها از کمپین نوشت. اگر می شد یکی از ده ها سالن اجتماعات شهر را ماهی دو ساعت به ما می دادند. اگر می گذاشتند در خانه های شخصی مان نشست بگذاریم و با مردم حرف بزنیم. اگر در دانشگاه ها این قدر شدید با ما برخورد نمی کردند، حتما تا کنون یک میلیون امضا جمع شده بود. اما ما نه تنها هیچ کدام از این فرصت ها را نداریم بلکه برای نوشتن در سایت محکوم به زندان می شویم. برای اینکه در پارک امضا جمع می کنیم بازداشت می شویم. برای ننوشتن از کمپین در روزنامه ها تحت فشاریم و واقعا هیچ فضایی برای رساندن صدایمان به مردم نداریم و تنها ابزاری که در اختیار مان است همان گفتگوی چهره به چهره با مردم است، آن هم زیر فشارهای امنیتی و با پذیرش خطرات احتمالی.
موانع اصلی پیشبرد مطالبات کمپین را در کجا می بینید؟
به نظر من موانع پیشبرد کمپین در سه سطح دسته بندی می شود.بخش عمده موانع به دولت برمی گردد و فشارهای امنیتی که هر روز بیشتر هم می شود.همانطور که گفتم ما نه تنها از حداقلی ترین امکانات برای بیان مطالباتمان محروم هستیم بلکه وقتی امکانات شخصی مان را هم به میدان می آوریم مورد بازخواست قرار می گیریم. نمونه اش بازخواست و بازداشت اعضای کمپین به جرم برگزاری جلسات و نشست های کمپین در منازلشان است.
علاوه بر فشارهایی که از بالا به ما تحمیل می شود، ما برای تغییر قوانین نابرابر با یک مقاومت از سوی بخشی از جامعه نیز روبرو هستیم. به هر حال فرهنگ مردسالار و زن ستیز در لایه هایی از جامعه ما نهادینه شده است و تغییر این دیدگاه ها اصلا کار راحتی نیست. و اصلا قبول اینکه زنان هم باید حقوقی برابر با مردان داشته باشند برای بعضی از مردان و حتی زنان سخت است چه رسد به امضای بیانیه و حمایت از آن و ما همین که بتوانیم به باورهای این بخش از جامعه تلنگر بزنیم کار مهمی کرده ایم. خب وقتی این فشارهای دولتی و مقاومتهای مردمی در کنار همدیگر قرار می گیرند طبیعتا کار سخت تر می شود.
یک مانع دیگر هم به نظر من تجربه و توان محدود ما است. کمپین یک حرکت بسیار بزرگ است که الان در علاوه بر تهران در نزدیک به ۲۰ شهر و ۱۰ کشور نیز به طور رسمی فعالیت می کند و واقعا سازماندهی کردن این حرکت گسترده با امکانات اندکی که در اختیار داریم مشکل است، بویژه آنکه بخشی از همین امکانات محدود باید صرف توانمند سازی نیروهای جدید شود. کاری که بسیار سخت و زمان بر است و در عوض اثرات آن در بلند مدت مشاهده خواهد شد.
مجموع این مسائل است که حرکت کمپین را در مقاطع مختلف با مانع مواجه کرده و البته هیچ گاه نتوانسته ان را متوقف کند و به هر حال کمپین آهسته و پیوسته جلو می رود.
نقش مردان را چگونه می بینید؟
این ماجرای حضور فعال مردان در کمپین هم یکی از همان دستاوردهای کمپین است. البته قبل از کمپین هم ما مردانی را که در جنبش زنان کار کنند داشتیم. اما حضورشان اینقدر سازمان یافته و پررنگ نبود. الان ما در کمپین یک کمیته مردان داریم که برای خودشان سایت هم دارند و در بیشتر شهرها هم مردها حضور موثری در کمپین دارند و واقعا برای گسترش گفتمان برابرخواهی تلاش می کنند. خیلی جالب است که بعضی از این مردها از نزدیک شاهد تبعیض های جنسیتی بر علیه زنان خانواده شان بوده اند و حالا چون نمی خواهند این تبعیض ها تکرار شود برای تغییر قوانین نابرابر تلاش می کنند و البته هزینه هم می دهند. همانطور که یکی از احکام سنگینی که برای فعالین کمپین صادر شد حکم امیر یعقوبعلی بود.
اختلافات و همبستگی درون کمپین را چگونه ارزیابی میکنید؟
به هر حال هر حرکتی وقتی گسترده می شود یک سری اختلاف نظرها و دیدگاه ها نیز در آن بوجود می آید. به خصوص که کمپین یک میلون امضا یک سازمان یا گروه نیست و با ساختاری بسیار باز تعریف شده و طبیعتا هر گروهی می تواند به شیوه های مختلف در آن کار کند.
منتهی نکته ای که در این میان وجود دارد این است که این اختلاف روشها و نظرها مانع همدلی نشود و آن ساختار شبکه ای کمپین را زیر سوال نبرد. به عنوان مثل از همان ابتدای کمپین تلاش شد که شهرستان ها به صورت مستقل از تهران و بر مبنای سندهای اصلی کمپین کار کنند اما در عین حال این ساختار شبکه ای و همدلی خواهرانه همیشه بین شهرهای مختلف وجود داشت و تجارب و امکانات مان را در اختیار همدیگر می گذاشتیم. و واقعا هیچ وقت هم مشکل خاصی که بخواهد روند کار را مختل کند نداشتیم.
مشکل وقتی ایجاد می شود که فرد یا گروهی بخواهد خود را قیم کمپین بداند و با با کناره گیری از جمع بزرگی که از روز اول در روزهای تلخ و شیرین کنار کمپین بوده، ساختار جداگانه ای را ایجاد کند و ارتباط شبکه ای خودش را با بقیه کمپینی ها قطع یا کمرنگ کند. چرا که چنین حرکت هایی به همدلی و اعتماد بین اعضا صدمه می زند. چون واقعا ما در کوران فشارهایی که هر روز هم بیشتر می شود سرمایه ای به غیر از این اعتماد و همدلی نداریم و همین ها است که به ما نیرو می دهد تا بایستیم و بر رفع نابرابری ها اصرار داشته باشیم.
از سوی دیگر کمپین یک حرکت جمعی است و اصلا چیزی که آن را با آن حرکت های دیگر متفاوت می کند همین هویت سیال جمعی آن است و اگر قرار باشد با مشکلاتی که پیش می آید تبدیل به جزیره های جدا از هم شویم مطمئنا توان و انرژی سابق را نخواهیم نداشت.
با همه اینها من فکر می کنم کمپین با وجود اختلاف نظرهایی که گاها در بین اعضایش پیش می اید در حال ادامه دادن به فعالیتش است و این اختلاف ها هیچ وقت مانع کارش نشده اند.
میدانیم برای زنده و بالنده بودن هر طرح اجتماعی باید که مدام در پی یافتن راه کارهای متنوع و جدید بود. آیا در این باره شما فعالین، برنامه هایی برای آینده کمپین در نظر دارید؟
کمپین الان وارد سومین سال فعالیتش شده و طبیعتا ما هم به دنبال برنامه ها و راهکارهای جدید هستیم. مثلا برای جمع آوری امضا دنبال فضاهای جدیدی هستیم که کمتر به سراغشان رفته ایم. تصمیم داریم کمی تخصصی تر روی موارد قانونی کار کنیم. در کارگاه های آموزشی هم روشهای اجرای کارگاه و مواد آموزشی را به روز کرده ایم. علاوه بر این در کنار کارگاه های حقوقی ، کارگاه های خشونت، شروط ضمن عقد و حقوق شهروندی را نیز برگزار می کنیم.
در شهرستان ها هم هر گروهی برنامه های خودش را دارد و تشکیل جلسات مطالعاتی و تمرکز بیشتر بر سایت های شهرها از برنامه هایی است که در حال اجرا هستند.
و البته یک سری برنامه های دیگر که امیدوارم بعد از اجرایی شدنشان بتوانیم گزارش هایش را منتشر کنیم.
در پایان به عنوان کسی که کنار گود نشسته و تنها شاهد ماجرا است کنجکاوم بدانم که آیا شما فعالین کمپین مراقب خطراتی هستید که شما را در گردبادهای هر روزه گرفتار میسازد؟ خطراتی که میتوانند مطالبات کمپین را کمرنگ و محو سازد. از جمله لایحه “حمایت از خانواده” و فعالیت نه علیه چند همسری بلکه یک قدم به عقب و مخالفت با ازدواج مجدد بدون مجوز همسر قبلی!
خب طرح چنین لایحه هایی یک جور دهن کجی به جنبش زنان است و سنگ اندازی در مسیر تلاش های زنان برای تغییر قوانین که طبیعتا کلی از انرژی و وقت ما را می گیرد. اما اینطور نیست که طرح چنین لایحه هایی مطالبات کمپین را محو یا کمرنگ کند. اتفاقا وقتی نمایندگان مجلس می خواهند چنین لایحه ای را تصویب کنند ما یک مثال مشخص و روشن برای خواسته هایمان پیدا می کنیم و مردم هم می بینند که ماجرا جدی است و اگر واکنش ندهند مثلا شوهرانشان می توانند خیلی راحت زن دوم و سوم و چهارم بگیرند. خیلی جالب است که بعد از ماجرای لایحه حمایت از خانواده مردم راحت تر بیانیه کمپین را امضا می کردند. احتمالا چون می دیدند خطر خیلی بهشان نزدیک است. ما هم سعی می کنیم حالا که بحث لایحه طرح شده، انرژی بیشتری روی چند همسری بگذاریم که به هر حال هم یکی از ایرادات اصلی لایحه است و هم یکی از مطالبات کمپین و مجموعه مقالات چند همسری را منتشر کنیم. در واقع چون ما نمی توانیم مانع اراده قانون گزاران و دولتی ها برای سنگ اندازی در مقابل کمپین شویم، تلاش می کنیم تا از همین موانع هم برای جلو بردن اهداف کمپین استفاده کنیم و البته با کمک تجربه هایی که از کار در کمپین آموخته ایم، تا حد امکان جلوی تصویب چنین قوانینی را هم بگیریم.
با سپاس از شما خانم حسین خواه، موفق باشیید