شهرزاد نیوز: عزیزه شاهمرادی کوشندۀ جنبش کارگری و جنبش زنان، آموزگار اخراجی، زندانی سیاسی سابق (در جمهوری اسلامی)، چند سالی میشود که ایران را ترک گفته و در برکلی زندگی میکند. او در کنفرانس امسال بنیاد پژوهشهای زنان ایران به عنوان شنونده حضور داشت و من مجالی یافتم که با او گفتگویی داشته باشم. نظرش را دربارۀ کنفرانس امسال میپرسم. او در پاسخم، نگاهی مقایسهای به سالهای ۲۰۰۱ و ۲۰۰۵ میاندازد و اشاره میکند که کنفرانس بنیاد در سال ۲۰۰۱ توانسته بود حادترین مسائل سیاسی جنبش زنان را در آن دوره مطرح کند.
عزیزه که خودش در آن سال از سخنرانهای کنفرانس از ایران بوده، میافزاید که در آن زمان هیجان کاذبی در جامعۀ روشنفکری ایران در پی “جنبش دوم خرداد” بوجود آمده بود، و کنفرانس توانست این پدیده را از زاویۀ جنبش زنان مورد ارزیابی قرار دهد. در نگاه او، چنانکه خود میگوید: “اساساً چیزی به نام «ان – جی – او» یا تشکلهای غیردولتی در ایران وجود ندارد، و استفاده از این ترم بیشتر در پی شرایط سیاسی پس از جنگ، برای حل مشکلات مالی رژیم و خواست دسترسی به صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی رایج شد. در همان کنفرانس بود که مسئلۀ خشونت، حجاب و سنگسار هم مطرح شد.”
عزیزه با اشاره به حضور شادی صدر از ایران در سال ۲۰۰۱ ادامه میدهد: “خانم صدر آن موقع حتا مسئلۀ حجاب [= آزادی پوشش] را به عنوان خواست زنان به رسمیت نمیشناخت، که خوشبختانه اکنون نظرش را تغییر داده و از حامیان حرکت ضد سنگسار هم هست. تکیۀ دیگر در بحثهای آن سال، وضعیت زنان کارگر بود. زنان کارگر خودشان در این بحثها بودند. اما کنفرانس ۲۰۰۵ برعکس بیشتر در راستای دفاع آشکار از نظام سیاسی ایران پیش رفت. حالا چرا؟ شاید برای اینکه سخنرانها در مقام استاد دانشگاه و… کار دیگری جز توجیه سیاستهای حاکم نمی توانستند بکنند. این برای من که از قضا معلم اخراجی و زندانی سیاسی رژیم بودم، توهین آشکاری بود.”
با توجه به این افت و خیزها، عزیزه شاهمرادی کنفرانس ۲۰۰۸ برکلی را در مجموع مثبت ارزیابی میکند. از میان سخنرانها، به زنان غیرایرانی میهمان اشاره دارد، چون شری موراگا، سخنران مکزیکیتبار امریکایی، که زوایای طبقاتی، قومی و فرهنگی را، در گفتارش دربارۀ موقعیت زنان مهاجر، باز میکند و از “سلطۀ گفتمان زنان طبقۀ متوسط سفیدپوست در جنبش زنان غرب” سخن میگوید. عزیزه همچنین در پیوند با “میزگرد خاورمیانه” که در روز دوم کنفرانس برگزار شد، میگوید:
” نادیا آل علی زن عراقی شرکت کننده از لندن نیز به خوبی توانست تشریح کند که ادعای آزادی برای زنان عراق توسط جنگ افروزان تا چه حد بیپایه است. زنان سکولار و تحصیلکردۀ عراقی اکنون یکسره، پیچیده در چادر، دور از انظار پوشیده شدهاند. من گفتگوی کوتاهی با نادیا داشتم و او می گفت که به عنوان زنی سکولار در خارج، بهیچوجه با تشکلهای دینی همکاری نمیکند.”
با اینهمه عزیزه بر این باور است که روح حاکم بر کنفرانس برکلی، متأسفانه دفاع بی قید و شرط از “کمپین یک میلیون امضاء” بود. از او میپرسم در نگاه او مشکل کمپین کجاست؟ پاسخ می دهد:
“مشکل اینجاست که اندیشۂ دینی بر این حرکت مسلط است.” میگویم بسیاری از کوشندگان این جنبش در ایران و برون از ایران، از جمله آنهایی که در کنفرانس برکلی حاضر بودند، خود را سکولار میدانند و بر این باورند که از جایگاه سکولاریسم به پشتیبانی از کمپین برخاستهاند. میگوید:
“ببینید، اینکه ما خودمان را چگونه تعریف میکنیم، یک مسئله است، و اینکه واقعاً در پراتیک اجتماعی چه چیزی را پیش میبریم، مسئلۀ دیگر. دلایل چنین تناقضی در نتیجۂ کار تأثیری ندارد. بنابراین در حال حاضر گرایش سکولاریسم در “کمپین یک میلیون امضاء” در حاشیه قرار دارد.”
از عزیزه می پرسم بسیار خب، به نظر تو زنان سکولار میبایست چگونه در این جنبش حرکت کنند و اصولاً تو چه تعریفی از سکولاریسم داری؟ می گوید:
“به این مفاهیم باید از منافع جنبش زنان نگاه کرد. سکولاریسم تعریف ثابتی در همۂ جوامع نداشته و در تعریف آن یک وفاق عمومی وجود ندارد. این ترمهای سیاسی و فلسفی، همه در بستر اندیشههای مردمَدارانه بوجود آمده و نباید بدون نقد فمینیستی مورد استفاده قرار بگیرد. سکولاریسم در جنبش رهایی زنان بدون نقد حضور دین در عرصۀ خصوصی و عمومی معنایی ندارد. بنابراین هرآنچه که زنان را به انقیاد جنسی، کنترل جنسی توسط مردان و محدودیت اجتماعی میکشاند، باید نقد شود.”
می گویم: “از جمله دین.”
می گوید: “بله.”
پس از این پاسخ روشن به این نکته میرسیم که آیا حرکت زنان کوشندۀ مذهبی (با تکیه بر فتواهای آیتاللهها) اصولاً در جنبش رهایی زنان میگنجد یا نه؟ عزیزه توضیح میدهد که برای او قابل درک نیست که زنی خود را از سویی فمینیست بنامد و از سوی دیگر “مرد–خدایی” را ترویج کند و می افزاید: ” چرا که نقد «مرد- برتری» یا فرادستی جنسیتی مردانه، شالودۀ تفکر فمینیستی بشمار میآید و از پرنسیپهای بنیادین این نظریه است.”
میگویم: “خب، بسیاری از زنان، زیر فشار و سرکوب، به شکل حسی و غریزی به جنبش میپیوندند، و این جدلها یا اندیشههای فلسفی مشغلۀ ذهنی آنها نیست.”
او در پاسخ می گوید:
“درست است. اما عموم زنان در زندگی روزمرۀ خود سکولارتر از «نظریه پردازان» و «اکتیویستها» عمل میکنند. آنها از زندگی خصوصیشان حرکت میکنند و به جنبش زنان روی میآورند. اما زنان سکولار کمپین (در همراهی با زنان مذهبی “نظریه پرداز”) میآیند حوزۀ خصوصی را از حوزۀ عمومی جدا میکنند. آنها تنها خواهان جدایی دین از دولت هستند. وقتی که در ایران دین، درنظام سیاسی است، در کلیۀ نهادهای رسمی است و سلطۀ بلامنازع دارد ، کمپین میآید با ترویج شعار «عدم مغایرت اسلام با خواستههای زنان»، در حقیقت پایه و بنیاد سکولاریسم را نیز نادیده میگیرد. و مهمتر آنکه این کمپین به این اصل جنبش رهایی زنان توجهی ندارد. یعنی همان اصلی که می گوید: زندگی خصوصی امری سیاسی است و از عرصۀ عمومی قابل تفکیک نیست.”
عزیزه شاهمرادی در این گفتگو نکتهای گرهی را یادآوری میکند مبنی بر اینکه بحث “تعدیل ادیان مردسالار” که در غرب مطرح بوده و هست، و یا آنچه که دستاورد برخی فمینیستهای خداباور (زیر سلطۀ مذاهب) بشمار میرود، در ایران کاملاً از مفهوم تهی و به کژراهه کشانده شده است. او اظهار میدارد که “فمینیسم الهی” در غرب نقد خود را از رأس سلسله مراتب دینی آغاز میکند و در برابر “خدا- مرد”، “خدا- زن” را مینشاند. این نوع گرایش در فمینیسم، جوهرۀ مردسالاری را نقد میکند و انگارۀ مطلق بودن قدرت مردانه را در اذهان تودۀ زنان مذهبی فرو میشکند. در حالیکه در ایران مطلقاً چنین حرکتی وجود ندارد. به باور او زنان کوشندۀ مذهبی در ایران میخواهند به ساختار مردانۀ دین اسلام پوششی “فمینیستی” بدهند.
می گویم که برگردیم به دیدگاههایی که در این کمپین و در حرکتهای دیگر برای “تغییر قوانین مدنی” در ایران وجود دارد. این گرایشها در دو میزگرد “گرایشها و راهبردهای مختلف مبارزاتی در جنبش زنان” ( روز دوم) و “نیازهای مبرم زن ایرانی و بررسی گرایشهای مختلف در جنبش زنان در داخل و خارج از ایران” (روز سوم) صدای خود را از نزدیک به گوش ما رساندند. نگاه کلی این است که جنبش زنان در ایران می بایست “جنبشی پراگماتیستی” باشد و میلیمتر به میلیمتر در راستای بهبود زندگی زنان در ایران پیش رود. به عنوان نمونه تغییر قانون “دیه در هنگام تصادف” را نتیجۀ همین “گامهای پراگماتیستی” خود میدانند. گویا اکنون قرار است، هنگام تصادف و صدمه دیدن، پرداخت دیه به زن و مرد برابر باشد. میپرسم این تغییر را چگونه ارزیابی میکنی؟
عزیزه می گوید:
“ببینید، بحث «برابری دیه در تصادفات» را میباید در چهارچوب رفع نابرابری جنسیتی و فرودستی زنان و ریشهکن کردن قوانین و مجازاتهای اسلامی مورد دقت قرار داد. ما باید ببینیم که تغییرات فلان ماده و تبصره، چه گرهی از انبوه فشارها و مشکلات را برای زنان در ایران باز میکند و ببینیم که روند فشارها و سرکوبها بر زنان در مجموع چگونه بوده، بیشتر شده یا کمتر؟ و ببینیم که برای این خرده ناچیز، جنبش زنان در ایران متحمل پرداخت چه میزان هزینه شده و میشود؟ به آمار دستگیریها نگاه کنید، اگر در گذشته برای ریشهکن کردن نظام سیاسی- حقوقی مبتنی بر نابرابری جنسیتی، فعالان دستگیر میشدند، امروز برای ترویج وتبلیغ منشور کمپین است. ما هر چه سطح خواستههامان را پایین بیاوریم، از آسیبپذیری و نپرداختن هزینه در امان نخواهیم بود، بلکه سطح هجوم و یورش به جنبش را بالا خواهیم برد. چنان که شاهدیم.”
در تأیید حرفش اضافه میکنم: آمارها و گزارشهای روزانه در سالهای اخیر نشان میدهد که فشارها و سرکوبها بر زنان در مجموع به شکل وحشتآوری سیر صعودی طی کرده، باید پرسید که آیا این «روشهای پراگماتیستی» میتواند این مسیر را دگرگون کند یا نه؟ تا کنون که خلافش ثابت شده، فشارها و سرکوبها بیشتر و بیشتر میشوند، اگر چه مقاومت زنان هم بیشتر و بیشتر میشود.
عزیزه میگوید: “بله، فراموش نکنید که همین اندک تعدیلهایی هم که در قوانین میشود، حاصل مبارزات مداوم زنان سکولاری است که از همان فردای روی کار آمدن حکومت اسلامی، به دلیل مبارزه علیه سلطۀ قوانین اسلامی از مشاغل خود اخراج شدهاند، به زندان رفتهاند، اعدام و شکنجه شدهاند، به تبعید رفتهاند، و همچنان بر ضرورت سکولاریزه شدن زندگی خصوصی و عمومی پافشاری میکنند.”
برداشت من از سخنان عزیزه این است که بدون مقاومت زنان سکولار و طرح خواستهای ریشهای از سوی آنان، زنان اصلاح طلب در این نظام، هیچ شانسی برای رسیدن به همین اندک تعدیلهایی که پیوسته نقض هم میشود، نداشته و نخواهند داشت. در نگاه او بحث “برابری دیه” به جنبش سکولار زنان ایران تعلق ندارد. او مصراً بر این باور است که زنان سکولار میبایست “جوهرۀ دیه را نقد و برای از بین رفتن آن مبارزه کنند.”
می خواهم بدانم که او دربارۀ گرایشی که زنان کوشنده (برون از ایران) را از دخالتگری در جنبش زنان درون ایران منع میکند، چه فکر میکند؟ استدلال این دیدگاه (که بویژه در میزگرد روز سوم مجال بروز پیدا کرد) اینست: زنان کوشندۀ برون از ایران، مسائل و مشکلات ویژۀ خود را دارند و میبایست به آنها بپردازند. این زنان نمیتوانند خواستهای خود را در حد خواستهایی که برای نمونه در “کمپین یک میلیون امضاء” طرح میشود، تقلیل بدهند، اما نباید برای کمپین و یا حرکتهای دیگر هم در ایران تعیین تکلیف بکنند، چرا که زنان در ایران خود بهتر میدانند که چگونه حرکت کنند. این دیدگاه، به گونهای، خواهان پشتیبانی از جنبش زنان در ایران (بدون نقد و دخالتگری) است.
عزیزه در این باره میگوید: “این دیدگاه تناقضهای بیشماری دارد. آیا مگر جنبش زنان در ایران (صرفنظر از مکان جغرافیایی) جنبشی یکدست و همگون است؟ من فکر میکنم مطرح کنندگان این دیدگاه خودشان تک صدایی بودن جنبش زنان را در ایران رد میکنند. میزگرد روز دوم به خوبی نشان داد که در ایران هم، زنان فعال گرایشهای متفاوتی دارند. گرایشی که در ایران از کمپین حمایت نمیکند، البته امکانات کمپین را چه در داخل و چه در خارج از ایران در اختیار ندارد. یعنی همین بحثها و نظرات متضاد در میان زنان ایران هم هست. نکتۂ دیگر این است که بدون نقد و دخالتگری فعال نباید از هیچ حرکت اعتراضی حمایت کرد، چرا که میتواند نتایج خطرناکی برای جنبش زنان داشته باشد. حمایت کنندگان از یک حرکت، هم مسئولیت دارند و هم باید پاسخگو باشند.”
در نگاه عزیزه شاهمرادی، فمینیسم، جنبشی جهانی و فراملی است که سامانههای ساختگی و کاذب چون “نژاد”، “جنسیت”، “خودی” و “بیگانه” را به چالش میگیرد و علیه ناسیونالیسم مبارزه میکند. از این چشم انداز او مسائل زنان در سراسر سیّاره زمین را مسئلۀ زن ایرانی نیز میداند و بر این نکته پای میفشارد که “مکان جغرافیایی رنگ و شکل ویژهای به خواستههای زنان می دهد، اما این نباید به معنای نفی نقد و دخالتگری در مبارزات زنان دیگر مناطق، و بویژه ایران باشد.”