هنر هجو و نمود آن در موسیقی مدرن ایرانی / پوراندخت ناصری

هنر هجو بر پایهٔ نقدِ گزنده و معمولا دشنام بنا میشود و تکیه بر زشتیهای وجودِ چیزی دارد. هجو در ادبیات فارسی پیشینه ای کهن (قرن ۴ ه.ق) دارد.

گرایش به هجو به ویژه در اروپا در واکنش و اعتراض به خشونت های بی منطق جنگ جهانی اول فزونی شگرفی پیدا کرد که نهایتا به زایش جنبش دادا “Dada” در ١٩١۵ در کاباره ای در زوریخ سوئیس انجامید که دامنه آن به آمریکا، فرانسه و بقیه اروپا هم رسید و تا سال ١٩٢٣ ادامه یافت.

برای دادایست ها هیچ چیز مقدسی وجود نداشت و همه چیز هجو بود و بی معنا: از سیاست ومذهب گرفته تا زمینداری و منطق. جنبش دادا را می توان مادر هنر مدرن اروپایی، چون سوررِیالیزم و کوبیسم، دانست.

موسیقی به دلیل غیر قابل لمس بودنش بی واسطه بر روح و جان آدمی می نشیند ومی تواند نوید زندگی، عشق و سازندگی باشد، اگر خود خاستگاهی از جنس عشق و زندگی داشته باشد، و یا شلاقی از ناامیدی ، افسردگی و مرگ.

نمونه عالی هنر هجو را می توان در برخی از آثار محسن نامجو یافت.

شوربختانه آثار نامجو می تواند با تقدس “زدگی” از سوی دوستداران هنر مدرن و هنر کلاسیک مورد تکریم یا نکوهش قرار گیرد. نو آوری در سبک و یا پایندی به گویشی قدیمی فقط به عنوان یک ابزار و در پرتو میوه ان است که درخور نقد است.

نامجو استادانه با تلفیق تکنیک هایی چون فن بیان، شعر زبانشناسانه و شکستن اوزان عروضی بر علیه عشق یکطرفه و رابطه اسیر گونه موسیقی با شعر فارسی می شورد.

در شعر زبانشناسانه حروف تشکیل دهنده یک واژه به عنوان عنصری مستقل از معنای عام واژه دارای ارزش است.

نامجو معتقد است که “برای انکه شعر را با موسیقی همراه کنید ابتدا باید آن را از معنا تهی کنید تا همراهی خوبی بین شعر و موسیقی به وجود بیاورید”. ولی باید در نظر داشت که در این از معنا تهی کردنها، همچنان هنرمند ناگزیر معنای دومی را نقش می بندد حتی اگر این معنای جایگزین خود پوچ و تهی از معنا باشد.

معنای جایگزین میوه و درختی است برخاسته از جنس عشق است یا نبودن عشق. چنانچه هنرمند می تواند با بازی و شکستن واژه “عقل” به “عق عق عق عق عقل” تداعی کننده تهوع باشد ( همانطور که نامجو در مثال لینک زیر با شعر سعدی انجام داد) ویا مثلا با شکستن واژه “بخدا” به “به خود آ ” تداعی کننده بیداری.

نو آوری یکی از ابزارهای ارزشمند هنرمند است. ولی به تصویر کشیدن نو آورانه زشتی ها و شکستن معناهای رایج ،بدون در نظر گرفتن خاستگاه و معنای جایگزین ، به خودی خود نه کاری نکوهیده و بی ارزش انجامیده است و نه ارزشمند.

مسئولیت آنجا شروع می شود که در رو درویی با هر آفرینشی بتوان بدون وجود هیچ پیش داوری و تقدس زدگی ای به جستجوی تاثیر آن بردرون خود پرداخت:

آیا این اثر دری به سوی زندگی بر روی من گشاده یا دری را بسته؟

https://youtu.be/kN0eNGss33E

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *