گفتگویی با کاوه مظفری، یکی از تلاشگران کمپین یک میلیون امضاء

سوال: خبرهایی که از ایران میرسد حکایت از دستگیری، بازداشت و حکمهای سنگین فعالین جنبش زنان دارد. به نظر شما آیا فقط در این دوره است که جنبش زنان در نوک حمله رژیم قرار گرفته است؟

شاید بتوان گفت که این شدید ترین برخورد با فعالین جنبش زنان از سال ۵٧ تا کنون باشد. این برخوردها از دستگیری های کور ٢٢ خرداد دوم شروع شد و در حال حاضر کاملاً هدف مند است. ٣٣ نفری که در اسفند ٨۵ بازداشت شدند، دارای پرونده های قضایی شده اند و نیروهای پلیسی و امنیتی تلاش می کنند که حداقل فعالیت ها را تحت کنترل داشته و مورد حمله قرار دهند.

سوال: یعنی معتقدید که در حال حاضر مشخصه های خاصی این دوران را از قبل جدا میسازد؟ آنها کدام هستند؟

دو مشخصه این دوران را از قبل مجزا می کند:

١- سطح فعالیت جنبش زنان وارد مرحله کیفی جدیدی شده است. بسیاری از مطالبات این جنبش در حال توده ای شدن و فراگیر شدن است. مشروعیتِ وجود این جنبش از سوی اقشار گوناگون در حال پذیرفته شدن است.
٢- ساخت سیاسی، بعد از روی کار آمدن راست افراطی بسیار تنگ شده است. و شبکه های پلیسی-امنیتی متعددی در حال برخورد با فعالین اجتماعی – سیاسی هستند.

سوال: آیا طرح مبارزه با بدحجابی را هم در چهارچوب سرکوب جنبش زنان میدانید؟ چرا؟

البته این طرح، سالهای پیش نیز به صورت خفیف تر وجود داشت. شاید در دوره ریاست جمهوری رفسنجانی شدت بیشتری نیز داشت. شاید بتوان برخی طرح های کلان بر این نظر باشند که جوانانی را که احتمال دارد به جنبش زنان بپیوندند، بدین طریق خانه نشین کرده و بترسانند. البته، نتایج چنین برخوردهایی همواره معکوس است.

سوال: چه راههائی را برای حمایت از این جنبش و تلاش برای رساندن صدای فعالین داخل موثر می دانید؟

یکی از نقاط ضعف اصلی جنبش زنان نداشتن تریبون ها و رسانه های مستقل و فراگیر است. نمی توان توقع داشت که دیگران نقش این رسانه را بازی کنند. اما سایر حامیان این جنبش می توانند با ایجاد فشارهایی، امکان دسترسی کنشگران جنبش زنان را به رسانه ها بیشتر کنند.

سوال: در این اواخر بیانه های اعتراضی مختلفی و یا تومارهای حمایتی با هزاران امضا تا به حال منتشر شده اند، تا چه حد این نوع از فعالیتها و اعتراضات را مفید میدانید؟

انتشار طومار بیش از آنکه ابزاری برای فشار بر حاکمیت باشد، وسیله ای است تا بتوان از طریق آن ضمن خبررسانی اتفاقات، اجماع بیشتری میان همه فعالین اجتماعی و حتی سیاسی ایجاد شود. مسلماً اتکاء صرف به این بیانیه ها اصلاً کافی نیست.

سوال: نقش رسانه ها و سایتهای خبری فارسی زبان خارج از ایران در انعکاس اخبار مبارزات زنان و حمایت از جنبش آنان را چگونه ارزیابی میکنید؟

تقریباً اکثر سایت های خبری، بخش زنان دارند و اخبار زنان را منعکس می کنند، اما مسئله اینجاست که همه مردم از این رسانه ها و سایت ها استفاده نمی کنند. این رسانه ها هنوز نتوانسته اند راه خود را به درون خانه ها (یا بهتر بگویم خانواده ها) باز کنند. VOA (صدای آمریکا) با تمام نقدها و ایراداتی که دارد، از آنجایی تاثیرگذار است که در درون خانواده های ایرانی پذیرفته شده است.

سوال: پیشنهادی مشخص برای دست اندرکاران رسانه های خارج از کشور دارید؟

برای سایت ها نه، چراکه بیش از این میسر نیست. اما رسانه های صوتی و تصویری باید تلاش کنند که رابطه بیشتری با مردم برقرار کنند و بیش از آنکه به تفسیر خبر (با ایدئولوژی خاصی) بپردازند، سعی کنند که بیشتر اخبار را منتشر کنند. در حال حاضر ایدئولوژی ها به راحتی مورد پذیرش مردم قرار نمی گیرد.

سوال: نظر شما در مورد نقش حرکات و فعالیتهای اعتراضی متفاوتی، مانند کارزار زنان و غیرو، که در خارج از کشور صورت میگیرد چیست؟

بسیار عالی است. یکی از فعالیت هایی که بیشترین برد رسانه ای در جهانی کردن جنبش زنان را داشت راهپیمایی کارزار زنان بود.

سوال: با اینکه جنبش زنان در کشورمان گامهای بلندی به پیش برداشته است و هم اکنون رشد فزاینده ای یافته است، ولی تا رسیدن به جنبشی عمومی فاصله زیادی دارد، در این مورد چه موانعی را می توان برشمرد؟ راه حلهای شما کدام است؟

به عقیده من، جنبش زنان، امروز در ایران عمومی شده است. بسیاری از مردم از مطالبات آن خبر دارند و به مسئله زنان حساس شده اند. بزرگترین مانع نداشتن رسانه های مستقل برای حفظ رابطه «مداوم» با مردم است. یعنی اینکه، مردم به صورت اتفاقی با جنبش زنان و فعالیت های آن مواجه می شوند و این نوع مواجهه معمولاً به فراموشی ختم می شود.

سوال: آیا ارتباط تنگاتنگی میان جنبش زنان ایران و جنبش زنان در سطح بین المللی موجود است؟ میتوانید مثال بزنید؟
این ارتباط با زنان منطقه، افغانی ها، ترک، کرد و عرب چگونه است؟

ارتباط تنگاتنگ نیست. اما با زنان افغان و کرد ارتباط هایی وجود دارد. و از اخبار زنان ترک، عرب و تاجیک نیز مطلع می شویم.

سوال: نقش مردان ایرانی را در موفقیت جنبش زنان چگونه ارزیابی می کنید؟ یا به عبارت دیگر آیا جنبش زنان صرفاً زنانه است؟

در چندسال اخیر، بویژه پس از آغاز به کار کمپین یک میلیون امضاء مردان متعددی به جنبش زنان پیوسته اند و فعالانه در چارچوب برنامه های آن شرکت می کنند. اما تعداد آنها همچنان کم است. از سوی دیگر، تا زمانی که مردان خواهان تغییر مناسبات جنسیتی نباشند، تغییری در این مناسبات در جامعه حاصل نخواهد شد. مردان باید به این درک برسند که تغییر مناسبات جنسیتی الزماً مسئله ای به «نفع زنان» نیست، بلکه «ضرورتی تاریخی برای تحقق برابری» در جامعه است. از آنجایی که با تغییر این مناسبات در کوتاه مدت، عوایدی که حاصل مردان می شود، واضح و در چارچوب نظم موجود قابل توضیح نیست، به همین دلیل مخالفت هایی از جانب آنها صورت می گیرد؛ اما مردان باید توان فهم این مسئله را بیابند که در بلند مدت، حرکت به سوی برابری جنیستی، روابط اجتماعی را سامانی نوین و انسانی می بخشد.

سوال: به نظر من موفقیت و پیروزیهای جنبش زنان ایرانی از یکسو حرکتی است در رسیدن ایران به دموکراسی و عدالت اجتماعی، و از سوی دیگر پیروزی است برای زنان منطقه و کلاً مسلمانان در دیگر کشورها. شما این نظر را چگونه ارزیابی می کنید؟

هر دو موردی که گفتید از تبعات حرکت جنبش زنان است. از آنجایی که پیشروی جنبش زنان بسیاری از پایه های واقعی و نمادین مناسبات سنت گرا را به چالش می کشد.

سوال: اهمیت ارتباط و حمایت متقابل جنبش زنان و دیگر جنبشهای اجتماعی در ایران، از جمله دانشجوئی، کارگری، معلمان وغیرو، را چگونه میبنید؟ و آیا در حال حاظر در این مورد پیوند وجود دارد؟

در شرایطی که حکومت تلاش می کند همه جنبش ها را به بهانه انقلاب مخملی سرکوب کند، همکاری میان جنبش های مختلف اجتماعی بسیار ضروری است. این ارتباط بویژه میان زنان، دانشجویان و کارگران وجود دارد، اما با معلمان خیر.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *