شنبه ۵ ژوئیه ۲۰۱۴
در ایران، با وجود پول هنگفتی که صاحبان قدرت صرف تبلیغ برای حجاب می کنند وبا وجود کاربرد انواع مجازات برای نافرمانان، هر سال تعداد زنانی که از نظم تحمیلی سرپیچی می کنند بیشتر می شود. موفقیت صفحه اینترنتی ” آزادی های یواشکی” بیانی از این مقاومت هر روزه است که دهه هاست جریان دارد.
آیا این مکان مجازی را می توان امکانی واقعی برای اعتراضاتی که از بدحجابی فراتر می روند به حساب آورد ؟
برای تامل در این پرسش، مثالی را برمی گزینم از یکی از جستارهای پیشینم زیر عنوان ” زنان تحت حجاب، در برابر قانون شریعت” که در سال ۱۹۹۵ ( نزدیک به بیست سال پیش ) به زبان فرانسه به چاپ رسید. دریغا که هنوز به روز است.
دریای با حجاب
میلان کوندرا ، در رمان ” کندی”، حول و حوش صحنه ای در کنار استخر می نویسد: « وقتی آدمها با مایو در آب میپرند، حتی اگر شیرجه رونده غمگین باشد، نفس شادی در این ژست متبلور است. اما وقتی شخصی با لباس به آب میپرد چیز دیگری است. فقط کسی با لباس خود را به آب میاندازد که قصد غرق کردن خود را دارد»
حال در باره وضع و حال زن های ایرانی که ناگزیرند با حجاب به آب بزنند ، آنهم در در ساحل هایی که حاکمان با کشیدن پرده حجابدارشان کرده اند چه باید گفت؟
در همخوانی با تامل کوندرا، بی گمان می توانم بگویم که تصویر زنی پیچیده در حجاب ، دست و پا زنان درون آب، نه تنها تجسمی از شادی بر نمی انگیزد، بلکه بیشتر بیانگر احساس خفگی زنی است که انگار دارد غرق می شود.
همین وجه ، به نحوی متناقض ، معنی دیگری به این منظره می بخشد و آن را همچون دست و و پا زدنی برای غلبه بر مرگ جلوه گر می سازد ؛ کنشی آمیخته با لذتی غمبار، آنگاه که آب از حجاب درمیگذرد و پوست را نوازش می دهد.
زنان ایرانی به لطایفالحیل این کشمکش با حجاب را به نمایش می گذارند و از نظمی که حجاب نمایندگیش می کند سر می پیچند. اگر جمهوری اسلامی از مذهب ایدهئولوژی حکومتی ساخته و حجاب را پرچم آن قرار داده، گسترش روزافزون پدیده “بد حجابی” در ایران، پدیده ای است که تمامی تناقضهای زندگی تحت حکومت تمام گرای اسلامی را در خود دارد. در نبود آزادی های حداقل برای اعتراض، شیوه های غیر مستقیم ” نه گفتن” باب می شود. بد حجابی شاخص ترین آنهاست.
پس جنگ و گریز میان حاکمان و بد حجابان پایان ناپذیراست. در عین حال، این جنگ امکان کنترل شهروندان و تحکیم ساز و کارهای سلطه را برای حاکمان فراهم می کند. بعلاوه امکان می دهد که آنها هر روز حضور وسیع قوای سرکوب را به مردم یاد آوری کنند .
در جمهوری اسلامی، همچون دیگر نظامهای تمام گرا، اصل بر بی قدرت کردن شهروندان است. سلطه دروغ از کارآترین ابزارهای پیشبرد این اصل است. از اینجاست دو گانگی بیماری زا میان رفتار و گفتار آدمیان در فضای خصوصی و عمومی که سلطه استبداد در ایران همواره مشوق آن بوده، اما تحت جمهوری اسلامی بس عمیق و فراگیر گشته است . از آنجا که ایدهئولوژی حکومتی با تحمیل الگوهای رفتاری، آزادی های شخصی را به جرم بدل کرده ، حریم خصوصی خانه ها به فضای سیاسی تابو شکنی بدل گشته وعرصه اجتماع مکان خود سانسوری و ریا شده است .
«بدحجابی» ، خواسته و ناخواسته این فرهنگ ریا را به چالش می کشد. “آزادی های یواشکی” گامی دیگر در شکستن سلطه دروغ و سانسور است. مرزهای تحمیل شده را در می نوردد و اراده نه گفتن به نظم تمام گرا را آشکارا نشان میدهد.
خرداد ۱۳۹۳
۱۹ ژوئن ۲۰۱۴