رپ “ما مرد نیستیم” با هر مصراع، گویی بر صحنهای از زندگی زن دردمند ایرانی نور میاندازد و از آن عکس میگیرد. تظاهر به باکرگی، خودسوزی، انزوا، حجاب، تحمل تحقیر و خشونت، بازیچه بودن برای هوسهای جنسی مرد. شاهین نجفی، شاعر و خواننده این رپ، واژهها را دقیق انتخاب کرده است. هر مصراع دردی را بازگو کرده، انتقال میدهد. موسیقی این رپ از گروه تپش ۲۰۱۲ است، گروهی ایرانی – آلمانی به سرپرستی امید پوریوسفی، که از سال ۲۰۰۶ آغاز به کار کرده و در آلمان از رسمیت و شهرت برخوردار است. شاهین نجفی سال پیش همکاریاش را با این گروه آغاز کرد.
نجفی ۲۷ سال دارد و تا سه سال پیش در ایران زندگی میکرد. در آنجا به تحصیل در رشته جامعهشناسی مشغول بود و با گروههای موسیقی زیرزمینی پاپ و اسپانیولی و راک همکاری داشت. وی که سه سالی است از تهران به کلن آمده است، در آلمان نخست با گروه “اینان” همکاری داشت.
پیشتر شاهین نجفی پاپ و راک میخواند. اما به گفته خودش این زمینهها برایش ارضاکننده نبودند. او دوست دارد بتواند در ترانههایش زندگی اجتماعی را مثل رمان به تصویر بکشد. رپ این امکان را در اختیار او میگذارد. وی میگوید: «یک چیزی که در رپ وجود دارد، این است که شما این امکان را دارید که یک چیز را به تصویر بکشید. یعنی اگر این قدرت را داشته باشید که از ایماژهای جملات استفاده کنید، از تصاویر ذهنی استفاده بکنید، جلوی مخاطب یک تصویر سینمایی بوجود میآورید. آن نفر دیگر گوش نمیکند، بلکه کار را میبیند. دیگر فقط نمیشنود، بلکه انگار دارد جلویش اتفاق میافتد. رپ میتواند واقعیت تلخ اجتماعی ایران و حتی کسانی که خارج از ایران هستند را بازتاب دهد.»
“ما مرد نیستیم” در عرض مدتی بسیار کوتاه از طریق اینترنت بازتابی وسیع داشته است. از روز اول ماه مه که ویدیویی از این رپ در سایت اینترنتی “یوتیوب” قرار گرفته تا بعدازظهر روز یکشنبه (چهارم ماه مه) که این گزارش نوشته میشود ۷۴۶۲ نفر از آن دیدن کردهاند. یعنی حدودا یک نفر در هر دقیقه.
یقین است که شعر، موسیقی و اجرا، سه عامل تعیین کننده برای موفقیت هر ترانهای هستند. و در مورد ترانه “ما مرد نیستیم” این سه عامل به خوبی در کنار هم قرار گرفتهاند. اما آنچه بیش از همه برای بازتاب و پذیرش این ترانه رپ نقش ایفا کرده، آن است که شعر آن منعکس کننده روح زمان است.
شعر در چارچوب نشان دادن بدبختیهای زن ایرانی باقی نمیماند؛ نمیتواند هم باقی بماند. جنبش زنان در ایران با نیروی تمام به جلو میرود. شاعر به تسلیم و سازشپذیری مردان در برابر قدرتمندان معترض است. قهرمانان و پهلوانانی چون رستم، دیگر وجود ندارند. نجفی میگوید: «شاید من دارم خطاب به زن صحبت میکنم. شاید به نوعی هم با مردها صحبت میکنم. شاید به نوعی آن غیرت اجتماعی و تاریخی مردها را میخواهم به جوش بیاورم که آقا بلند شوید، حرکتی. اتفاقی.»
“ما مرد نیستیم” زنان را به رهبری جنبش آزادیخواهی فرامیخواند. شاعر این نیرو را در زنان میبیند. چون زنان این نیرو را از خود نشان میدهند، در همه زمینهها. مردان راهی ندارند به جز پذیرش آن. زندگی سه ساله در غرب نیز به شاعر امکان بیشتری برای دیدن امکانی داده است که زنان میتوانند برای استقلال و رشد داشته باشند. شاهین نجفی میگوید: «مردها به این نقطه رسیدهاند و در جوامع یک مقدار عقبتر هم مطمئنا خواهند رسید که زن را باید باور کنند. دیگر حتی این جمله جالب نیست که بگویند “ما به زنها میدان میدهیم”. زن میدان خودش را بدست آورده و دارد کار میکند. تو چه بخواهی، چه نخواهی، چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید، زنها به قول معروف میدان را در دست دارند و دارند کار میکنند و هیچ کس هم با آنها نباشد، میتوانند کار خودشان را بکنند.»
شاهین نجفی از استقبالی که تا کنون از کارش شده، بسیار متاثر است و آن را نتیجه درد مشترک بسیاری از زنان و مردان میداند، دردی که وضعیت اجتماعی ایران در اعضای جامعه آن بوجود آورده، بیآنکه حتی خود بدانند: «آنچه را شما در خانواده – البته امیدوارم کسی این را در خانه تجربه نکرده باشد – در اطرافیانتان، در کوچه و خیابان میبینید، این درد در درون شما بدون اینکه شاید احساس بکنید بوجود میآید و یک زمانی بیرون میزند. هنر یک راهی است که شما با آن این درد را بیرون بدهید. به قول صادق که میگوید من برای سایه خودم مینویسم، من هم حقیقتا هیچ وقت فکر نمیکردم که به چنین کاری انقدر گوش کنند و با آن ارتباط برقرار کنند. الان هم وقتی میبینم ، و روز اول که دیدم که کار انقدر گرفت، به جای اینکه خوشحال بشوم، گریهام گرفت و گفتم که واقعا این دردی است که همه احساس میکنند و دردی است که همه دارند. مسائلی است که دارند و خود مردها هم میبینم که صحبت میکنند. مردان خودشان هم ناراحتند و این مسئله را احساس میکنند . و من باور دارم که وضعیت زنان در ایران روز به روز به شدت قویتر میشود و آینده ایران مطمئنا با تصمیم زنها تغییر خواهد کرد.»
استقبال از رپ “ما مرد نیستیم” به نظر شاهین نجفی روزنه امیدی را هم برای هنرمندان جوان و کوشا در ایران باز میکند. وی برای آنان پیامی دارد: «من مایلم از این فرصت استفاده کرده، بگویم که این کار در عرض این چند روز فقط نشان داد که – این را خطاب به کسانی میگویم که موسیقی کار میکنند – ناامید نشوند و بدانند که حتی اگر کاری را هیچ شرکتی ساپورت نکند، هیچ کس به این دلیل که این کار میخواهد حرف بزند این کار را پشتیبانی نکند، حتی سایتها هم قبول نکنند که این کار را پخش کنند، باز هم این نشان میدهد که کاری که انگشت روی مسائل حساس میگذارد و حرف دل را میزند و میخواهد با واقعیت طرف شود، مثل خیلی کارهایی که در ایران هم هست و دارد پخش میشود، این کار اثر خودش را میگذارد و آینده موزیک ایران به توسط آن شرکتهایی که ما میشناسیم که چه کسانی را رو میآورند، تعیین نمیشود. و موزیک اصیل ما، اصیل از نظر معنایی میگویم، با موسیقی اعتراض و آن چیزی که واقعیت جامعه ما را بازتاب میدهد تعریف خواهد شد.»
***
متن “ترانه ما مرد نیستیم”
مثل اون دختری که پردشو دوخته
و اون که پول نداشت تو آتیش سوخته
مثل مادرم با اون زندگی زوری
زنی که خلاصه شد تو قابلمه و قوری
کسی تا حالا نتونسته ببینه بدنشو
کسی از سر نتونسته بگیره روسریشو
می گفت بعد مرگ میبرنش جهنم
میگفت آدم و از سرمو آویزون میکنن
گفتم مگه نگفتن پهشت زیر پای شماست
مامان بهشت سر کاریه بیا دنیا رو بچسب
میگفت اذون داره میگه مو تنم سیخ شده
گفتم میترسی ترس به روحت میخ شده
هفتاد سال زن بوده یعنی کلفت
یعنی چیزی تو زندگیش ندید جز خفت
زنی که گناه بود بودنش ولی بی جرم
زنی که استحاله کرده بودنش تو فرم
کسی که خیانت نکرد به شوهر چی شد؟
پنجاه سال فحش شنید و کتک خورد
باید تو سری بخوره بمیره نفس نکشه
عکس هیچ پرندهای رو بی قفس نکشه
زنی که همیشه یه سایه اونو می پایید
عروسکی که مرد به هر شکل باهاش میخوابید
تو بوی سیلی و شلاق میدی خانوم
تا کی میخوای به مردا باج بدی خانوم
مث وطن شدی همدم ولگردا
تقدیر تو دست توی واسه فردا
تو بوی زمین سوخته مون رو میدی خانم
تو هم از عرش به فرش رسیدی که خانم
ما که از مردی مردیم لا اقل تو زن باش
یه کم از اون عطر غیرتت رو ما هم بپاش
ماکه از مردی مردیم و چیزی ندیدم
از تو کتاب اسم رستم و فقط شنیدیم
که اگراونم بود امروز حتمن کراکی بود
رستم امروز از جنس بد شاکی بود
رستم اگر بود واسش جرم میساختن
تو گردنش آفتابه لگن مینداختن
شاید میرفت جنگ و بر میگشت احترام داشت
سرتیپ سپاه میشد تو دبی سهام داشت
رستم میتونست حتی به قولی گنجی شه
یه کم کانت و پوپر بخونه فرنگی شه
میشد اسلام رو سکولاریستی تعبیر کنه
میشد قرآن رو تو هرمنوتیک تفسیر کنه
میشد فیلم بسازه تو کن تقدیر بشه
میشد جک بگه معترض تعبیر بشه
شاید میرفت اروپا الان دو تا پاس داشت
اونجا تاکسی میروند اینجا الگانس داشت
تو هر عید میرفت تو کنسرتا میرقصید
دیگه حرف سیاسی نمیزد ، میترسید
رستم اگر بود میگفت جدم عرب بود
خزر مال روسها ، خلیج، خلیج ِ عرب بود
رستم اگر امروز بود رستم رو از یاد میبرد
شاهنومه بیست سی سال تو طاقچه خاک میخورد
خانم ما مرد نیستیم رومون خط بکش
پرچم رو بگیر خودت بشو رئیس جنبش
ما که از مردی مردیم لا اقل تو زن باش
یه کم از عطر غیرتت رو ما هم بپاش
تو بوی زمین سوخته مون رو میدی خانم
تو هم از عرش به فرش رسیدی که خانم
ما که از مردی مردیم لا اقل تو زن باش
یه کم از اون عطر غیرتت رو ما هم بپاش