کمک های مردمی برای نجات جان اکرم مهدوی به مرز پانزده میلیون رسید

کمک های مردمی برای جمع آوری دیه جهت نجات جان اکرم مهدوی، زن ۳۲ ساله ای که به جرم همسرکشی محکوم به اعدام است، به بیش از ۱۴ میلیون و ۸۵۰ هزارتومان رسید و جمع آوری کمکها همچنان ادامه دارد. وکیل اکرم مهدوی با اعلام این خبر گفت: پرونده اکرم همچنان در بخش اجرای احکام دادسرای جنایی تهران، منتظر ارسال برای استیذان از رئیس قوه قضائیه است و ما امیدواریم که بتوانیم با پرداخت دیه به خانواده مقتول، از آنها رضایت بگیریم.

</paramname>

مینا جعفری با تشریح کمک های مالی جمع آوری شده از سوی مردم نیکوکاری که برای نجات جان این مادر از مجازات اعدام و گرفتن رضایت از صاحبان خون، به درخواست کمک وی و جمعی از فعالان جنبش زنان پاسخ مثبت داده بودند، اعلام کرد که برای پاسخ شفاف و دقیق به افکار عمومی و بودن نظارت مردمی بر روند حمایت مالی از این زن محکوم به اعدام، از دو تن از فعالان جنبش زنان که سابقه فعالیت های مشابه در حمایت از زنان و کودکان اعدامی داشته اند، دعوت کرد تا در روند اجرایی این حمایت، مسوولیت نظارت و پی گیری را به عهده بگیرند.

مینا جعفری در ادامه این خبر افزود: خانم ها خدیجه مقدم و آسیه امینی که در اطلاع رسانی و جمع آوری کمک های مالی نیز وی را یاری نموده اند، سرنوشت کمک های مالی جمع آوری شده را دنبال می کنند.

آسیه امینی، در مورد این کمک ها می گوید: بعد از درخواست کمک از سوی وکیل پرونده اکرم، با افرادی زیادی تماس گرفته و با مشاوران مالی و حقوقی مشورت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که این کمک ها در یک حساب سه امضایی با امضای خانم خدیجه مقدم، وکیل پرونده و بنده قابل برداشت باشد.

خدیجه مقدم نیز در این باره می گوید: سوال های زیادی از سوی مردم در مورد کمک های مالی مطرح می شود. آنها می خواهند و البته حق دارند که بدانند در صورت نرسیدن پول، به مبلغ خواسته شده، یا در صورتی که به هردلیل، اکرم، امکان استفاده از این پول برای نجات جانش را نیافت، این پولها چگونه هزینه می شود.

وی با اشاره به اینکه بحث و گفت و گوهای زیادی را در این باره با کارشناسان و مشاوران انجام دادند ادامه می دهد: این کمیته سه نفره به این نتیجه رسید که اولا در تمام مراحل حمایت از اکرم مهدوی، گزارش مالی به اطلاع مردم برسد و اگر به هر دلیلی (مثلا بخشش صاحبان خون یا هر دلیل دیگری، این پول برای نجات اکرم صرف نشد) برای موارد مشابه یعنی زنان در معرض اعدامی که امکان بازگشت به زندگی دارند و بخشی از آن نیز برای تنها دختر این زن که ۱۶ سال سن دارد، هزینه شود.

آسیه امینی با تاکید بر اینکه این تصمیم، با پیشنهادهای برخی از کمک کنندگان مالی این حرکت و در پی پرسشهایی که در این باره مطرح بود، گرفته شد می گوید: حق مردم است که از آغاز بدانند سرنوشت این پولها چه خواهد شد. ما امیدواریم و همه تلاش ها هم بر این است که بتوانیم با کمک های جمع آوری شده که هنوز به یک سوم مبلغ درخواست شده نیز نرسیده، رضایت افراد صاحب خون را جلب کنیم. اما به هر حال جمع آوری کمک های مالی همواره افراد حامی را در برابر افکار عمومی مسوول و پاسخگو می کند. بنابراین سعی بر این است که تصمیم ها، از پیشنهادات مطرح شده، گرفته و درباره آنها اطلاع رسانی شود.

وی همچنین از نشریه آوای زن و جمعی از فعالان مستقل زن در کشور سوئد که داوطلبانه در جمع آوری کمک برای نجات جان یک مادر کمک کردند تشکر کرد.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

دیه فقط ثروتمندان را نجات می دهد! / آسیه امینی / به نقل از وارش

زندگی این زن را نمی خرید؟

“پدرم سیلی زد به گوشم و بله را گرفت”! این تک جمله را در ذهن تکرار و تکرار کنیم! تصویرش کنیم. دختر ۲۰ ساله ای ‏را که قرار است به عقد مردی ۶۸ ساله درآید. دختر ۲۰ ساله ای که دختر ۷ ساله ای هم در خانه دارد! دختر ۲۰ ساله ای ‏که در ۱۳ سالگی به پسردایی اش داده شد.‏

داده شد! زیرا کدام دختر ۱۳ ساله ای در یک شهرستان دور افتاده مثل الیگودرز، توان انتخاب و اختیار انتخاب همسر ‏دارد؟‎ ‎

اکرم ۳۲ ساله شوهرش را کشته است. پیش از این که او را به این جرم، در ذهنمان به دار بیاویزیم، بیشتر بشناسیمش. ‏

اکرم دختر مردی کشاورز است. تا کلاس پنجم سواد دارد. در ۱۳ سالگی به همسری پسردایی اش در آمد که ۵ سال بعد از ‏آن، پسردایی، رهایش کرد و به دنبال زنی دیگر به رفسنجان رفت. بهای رهایی اکرم نزد شوهر خیانت کار، ۲۵۰ هزار ‏تومان بود که توسط همسر جدید مرد، پرداخته شد و البته بهای گزافتری نیز به یادگار برای اکرم ماند؛ فاطمه ۵ ساله، این ‏روزها دختر ۱۷ ساله ای است که بیرون از زندان مادرش، بارها زندانی تر از اوست. ‏

‏۲۰ سالگی برای اکرم با تهدید پدر به ازدواج دوم آغاز شد. ازدواج با مردی که همچون پدر اکرم در کار حفاری بود. مردی ‏هم سن و سال پدر و هم سخن و همفکر و لابد همدل با او. اکرم به این ازدواج تن نداد. پاسخش سیلی و تهدید بود و بالاخره ‏چه کند زن ۲۰ ساله طلاق گرفته ای که خودش و دخترکش سربار پدرند در روستایی دورافتاده در حوالی الیگودرز؟ ‏

این بار به زنی حسن رفت. با کلی وعده و امید از این که وضع مالی او خوب است و دستکم تامین مالی دارند. وعده ای که ‏خیلی زود با واقعیت دیگری روبرویش کرد. حسن ۶۸ ساله، نه فقط چیزی بیشتر از گذشته به او نداد، که هوسبازی اش بار ‏دیگر خیانت را به اکرم آموخت. دوبار تقاضای طلاق کرد و هر دوبار ناکام ماند. ‏

روزی در راه، دچار شد. نه دچار مردی از جنس رویا. که دچار خود رویا شد. به فریب مردی که وعده رهایی می داد – و ‏بعد معلوم شد که بهای وعده های او نیز ۱۰ میلیون چک پاس نشده است!- اکرم شد متهم به قتل و حسن در استانه ‏هفتادسالگی، شد مقتولی که به اتفاقی گزنده و تلخ، از میان برداشته شد. داستان مرد، بعد از چند قرص دیازپام و ضربه های ‏مرگبار چاقو در شعله های آتش سوخت. اکرم را مرد جوان فراری داد و همان شب فرار در کنار دریا رهاش کرد و به ‏سی زندگی خود رفت. ‏

اکرم به نزد پدر برگشت و بعد از چندی خودش را سپرد به دست دادگاهی که بین او و حق، داوری کند. بهای حق گزاف ‏بود و جان اکرم بی مقدار! پس زندگی از دست شده بیست و چند ساله او نتوانست یاری اش کند. حکم اعدام صادر شد.‏
‏ اینک در واپسین لحظه ها، زندگی اکرم به ۶۰ میلیون تومان قیمت خورده است. حراجی که یک سویش اکرم و فاطمه اند و ‏سر دیگر اعدام.‏

خریدارانی اگر یافت شد، اکرم به زندگی بر می گردد. و اگر نه، تا چندی دگر، اکرم نیز قصه فراموش شده ای خواهد بود ‏که در یک روز بهاری توسط شما خوانده شد!‏

و باقی آنچه نوشته ام، صحبتهای من و مینا است. مینا جعفری وکیل اکرم مهدوی است. او از مردم کمک خواسته و با این ‏وصف چندان امیدوار نیست. از نظر او دیه راهی است برای رهایی مردم ثروتمند از مجازاتی چنین.‏

‎‎از پرونده خانم اکرم مهدوی خبر جدیدی نیست؟‎ ‎
پرونده ایشان در اجرای احکام دادسرای جنایی تهران است.‏

‎‎یعنی استیذان گرفته و آماده اجراست؟‎ ‎

خیر. ایشان چون شناسنامه اش از بین رفته، هنوز استیذان نگرفته. درواقع مرحله پیش از استیذان است.‏

‎‎ولی شنیده شده بود که حکم ایشان روز ۱۵ اردیبهشت اجرا می شود؟‏‎ ‎

بله، این حرف را در در زندان به خود اکرم گفته بودند. و چه بسا اگر شناسنامه ایشان آماده بود، حکمش تا به حال اجرا شده ‏بود.‏

اکرم یکی از زنان شوهر کش است. قتل در هر شکلی که انجام شود برای افکار عمومی پذیرفته شدنی نیست. ولی پدیده ‏شوهر کشی یکی از پدیده هایی است که متاسفانه آمار آن رو به افزایش است. شما با یکی از این زنان از نزدیک روبرویید ‏و وکالت ایشان را دارید. از نظر شما چرا اکرم همسرش را کشته است؟ و چه عواملی باعث شده تا او به این بن بست برسد؟

اکرم یک آدم کاملا مستاصل است. استیصال را شما در چهره او هم می توانید ببینید. او هرگز از حمایت خانواده برخوردار ‏نبوده؛ حتا حالا که در دو قدمی اعدام قرار دارد. ‏

ازدواج اول او در ۱۳ سالگی بوده که مسلما برای دختری ۱۳ ساله در انتخاب همسر و تشکیل زندگی مشترک نه اختیاری ‏در کار است و نه حق انتخابی. حتا طلاقش هم که در ۱۸ سالگی اش رخ داد، از همین دست است. شوهرش به دنبال زنی ‏دیگر رفت و او و دختر ۵ ساله اش را به امان خدا سپرد. در واقع اکرم معنی خیانت را زمانی فهمید که خودش نوجوانی ‏بیش نبود. در ازدواج دومش هم باز حق انتخابی نداشت. دو سال بعد از این که همسر اول طلاقش داد، پدرش او را به مردی ‏داد که ۴۸ سال بزرگتر از او بود. مردی که اکرم درباره او می گوید خجالت می کشیدم بگویم این مرد همسر من است. او ‏همسن پدر یا پدربزرگم بود! بنابراین درست است که ما با یک قاتل، با اکراه روبرو می شویم.ولی نمی شود زندگی پنهان ‏در پشت این قتل را نبینیم. نمی شود کینه و تحقیر و توهین جمع شده در ذهن و وجود این زن را نبینیم. نمی شود از خودمان ‏نپرسیم که حق شادی و حق انتخاب این زن، کی و کجا رهعایت شده؟ همه مردان زندگی اش او را استثمار کردند. حتا مردی ‏که بظاهر او را دوست داشت و با همین حربه فربش داد.‏

‎‎اکرم عاشق شده بود؟‎‎

به نظر می رسد که او بیشتر می خواسته از زندگی اش و از خفقانی که در آن اسیر بود، فرار کند. او نخستین بار بود که با مردی روبرو می شد که حرفهای دیگری به او می زد. وعده می داد. امید می داد. اکرم عاشق این مرد نبود. او عاشق آن ‏رهایی بود که او وعده می داد. ضمن این که اکرم از اتهام رابطه نامشروع تبرئه شد. در حالی که می دانیم که امکان آن را ‏هم داشت. این خودش دلیل دیگری است بر این که تنگنای زندگی اش او را به ستوه آورده بود.‏

‎‎اکرم نتوانسته از اولیاء دم رضایت بگیرد. الان وضعیت او چگونه است؟ آیا امیدی به نجاتش هست؟‏‎ ‎‎‎

خانواده مقتول فقط به شرط پول حاضر به رضایت شده اند. مبلغی هم که پیشنهاد داده اند، خیلی زیاد است. آنها ۶۰ میلیون ‏تومان خواسته اند که تقریبا دو برابر دیه انسان کاملاست. ‏

‎‎دیه انسان کامل چقدر است؟‎ ‎

‏ امسال [با توجه به تورم] ۴۰ میلیون تومان. سال قبل ۳۵ میلیون تومان بود که این رقم آن موقع خواسته شد.‏

‎‎با توجه به این که جان موکلت این روزها بسته به این است که تو و دیگران قادر باشید برای اکرم این پول را ‏تهیه کنید، نظرت در مورد دیه چیست؟‎ ‎

دیه راهی است که افراد ثرتمند را از مجازات نجات می دهد. درواقع اینجا مساله حق و ناحق نیست. بلکه داشتن و نداشتن ‏پول مطرح است. فرد دارا براحتی می تواند رضایت بگیرد و ندار، براحتی پای چوبه دار می رود. حالا سوال این است که ‏تصمیم گیر مجازات این انسانها کیست؟ و نقش نهادهای رسمی و قانونی در این میان چیست؟ آنچه که پیداست این است که ‏تعیین کننده نظر شخصی افراد صاحب خون است که براحتی می توان این نظر را خرید. بنابراین متضرر واقعی فقط افراد ‏فقیرند و در جامعه ای که شرایط به گونه ای است که زنانی چون اکرم کم نیستند، بیشترین آسیب متوجه آنهاست.‏

‎‎شما چندی پیش از مردم برای نجات موکلتان درخواست کمک کردید. تا حالا چقدر کمک مردمی جمع شده است؟‏‎ ‎‎‎

خیلی کم! چیزی حدود ۳ میلیون و نیم. وعده هایی داده شده بود که هیچ کدامش محقق نشده. کمکهایی هم که تا کنون جمع ‏آوری شده، همگی از داخل کشور بوده. با توجه به فرصت کمی که برای اکرم باقی مانده، خواهشم از کسانی که در بیرون ‏از ایران زندگی می کنند و می خواهند به او کمک کنند این است که با توجه به مشکلاتی که سیستم بانکی کشور ما در ‏ارسال و دریافت پول از خارج دارد، کمکهایشان از طریق افراد داخل کشور به شماره اعلام شده ریخته شود. ‏

این شماره حساب وکیل اکرم است که برای جمع آوری دیه برای اکرم باز شده است:

“حساب سیبا به شماره ۰۳۰۲۹۱۷۷۵۰۰۰۱ نزد شعبه مبارزان بانک ملی ”

و این هم وبلاگی در حمایت از اکرم مهدوی. اگر مطلبی در این باره می نویسید برای این وبلاگ کامنت بگذارید

**************************************

نامه دختر اکرم مهدوی، محکوم به اعدام، به رییس قوه قضاییه

رئیس محترم قوه قضائیه

با عرض سلام و احترام، من سیده فاطمه م فرزند مجید و اکرم مهدوی، دانش آموز سال اول دبیرستان هستم که به علت مشکلات خانوادگی، چند سال است که در مدارس شبانه روزی زندگی می کنم.

حدود ۶ سال است مادرم را که زندانی است ندیده ام. بگذارید از ته قلب برایتان بگویم از این زندگی و تنهایی خسته شده هم زندگی بدون مادر خیلی تلخ است. این سرنوشت اجباری خودم را دوست ندارم. هر روز باید زخم زبان فامیل هایم را بشنوم. من دختری هستم که پدر خوبی هم ندارم. او معتاد است و هروقت برای سرکشی به شهرمان می آید به من حرفهای بد می زند. پدرم بعد از طلاق از مادرم با زن دیگری ازدواج کرد و از او نیز دو فرزند دارد. زن پدرم هم از شوهر اولش دو بچه دارد. ببینید که چه خانواده از هم پاشیده ای دارم!

من اول خدا را دارم و بعد شما را که به مادرم کمک کنید.. اگر دل بچه سید سینه سوخته ای را شاد کنید، خداوند دل شما را شاد می کند. من با این قلب اندوه بار، هر شب با ناراحتی می خوابم. چرا هیچ وقت کنار مادرم نباشم؟ مگر من با دختر های هم سن و سال خودم چه فرقی دارم؟ مگر من چند سال دارم؟

از وقتی خودم را شناخته ام، نه پدر و نه مادر داشته ام. فقط از آنها اسمی برایم مانده است. ای کاش (می شد) مادرم هر چه زودتر آزاد شود تا بتوانم در کنارش باشم. اگر مادرم آزاد نشود، من به یک دختر بیچاره و بی مادر تبدیل می شوم. مهمتر از آن مادرم آبروی من است. من فقط می ترسم که آبرویم پیش عمه هایم و خصوصا پدرم برود. آن هم پدری که از مادرم بد می گوید. آخر من تا چقدر طاقت بیاورم . هر کس به من می رسد سرکوفت و طعنه ی مادرم را به من می زند و مرا به خاطر مادرم تشویق به خودکشی می کند.
دخترهای حاجی که دلشان از سنگ نیست. آنها دختری مثل مرا درک می کنند. واقعا خدا را خوش نمی آید که از اول بچگی حسرت یک پدر و مادر خوب توی دلم بماند. من هم مثل دخترهای دیگر مادر می خواهم. همدمی که شبها در اغوشش بخوابم. از شما و فرزنان حاجی خواهش می کنم که با بخشیدن مادرم دل بچه ای سید را خوشحال کنید. من هر روز سر نماز برای سلامتی شما و خانواده تان دعا می کنم.

با امید به بخشش شما و آزادی مادرم

سیده فاطمه م. فرزند اکرم مهدوی

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *