نوال السعدادی علی رغم زندان، تبعید و حکم طلاق اجباری و حتی قرار گرفتن در لیست ترور اسلامیست ها هنوز صدای رسایی دارد. این نویسنده مصری ده ها سال است که برای حقوق زنان در کشورهای عربی مبارزه میکند. او در کتاب خود ” بنیادگرایی علیه زنان” گوشزد میکند که کشورهای غربی میتوانند برای حقوق زنان و رفع تبعیض در کشورهای اسلامی اقدامات بسیاری انجام دهند و آن پایان دادن به همکاری با بنیادگرایان و نیروهای رادیکال است.
در این کتاب او در بخشی از بنیادگرایی در مارکسیسم سخن میگوید که توجه دادن به آن خالی از لطف نیست.
نوال السعدادی در این بخش مینویسد:
در میان چپ ها هم افراد و گروه های بنیادگرا یافت میشوند، آنهایی که طرفدار نظرات بنیادین مارکس هستند. اگر چه یکی از پایه ای ترین دروس فلسفه مارکسیسم تغییر و تحول همیشه گی پدیده هاست، برای آنها اما با تعابیر مشخص و ثابت، مارکسیسم یک مذهب می باشد.
طرفداران بنیادگرایی مارکسیسم چه زن و چه مرد سنتهای قدیمی در مورد زنان را نقد میکنند اما تنها آنهایی را که مانع کار و تحصیل زنان میشوند. آنها اما به طور ضمنی معتقدند که مهمترین وظیفه زنان همسر و مادر بودن است و داشتن شغل از سوی زنان تنها در حمایت اقتصادی شوهرانشان است. آنها مابین استثمار اقتصادی و سیاسی از یک سو و استثمار روحی (عاطفی)، جنسی و اجتماعی تفاوت ارزشی قائل میشوند.
بنیادگرایان مارکسیست نه توجه ای به واقعیت تحولات در حال وقوع زنان دارند ونه اطلاعی از جنبشهای زنان و نظرات فمینیستی. آنها گروه های موجود زنان که در مصر برای رهایی زنان مبارزه میکنند را گروه های تحت تاثیر غربی ها قلمداد میکنند و حتی آنان را به بودن اهرمهای قدرتهای داخلی و خارجی متهم میکنند.
آنها فعالین جنبش زنان را مسئول تقسیم جامعه به مردان و زنان میدانند که در آن مردان دشمن محسوب میشوند و یا اینکه این فعالین زن هستند که مسئول جدایی مسائل زنان از مسئال ملی میباشند.
بنیادگرایان مارکسیست به این توجه ندارند که این خود آنها هستند که مابین رهایی زنان و رهایی ملی جدایی میاندازند زیرا که آنان مطالبات نیمی از ملت، یعنی زنان را به هیچ میگیرند. آنها توجه ندارند که زنان نه تنها نمیگذارند که خواسته هایشان در قربانگاه نیروهای واپسگرا و بنیادگرا فدا شوند، بلکه در مقابل نیروهای ناسیونالیست هم مقاومت میکنند. آنها اصلا نمی خواهند بینند که اساس سیستم طبقاتی در خانواده پایه گزاری میشود، جایی که زنان و کودکان به برده مبدل می گردند. آنها فراموش میکنند که در همین سیستم پدر- مرد سالار طبقاتی حاکم در دنیای ما است که سرمایه هایی از طریق کار نپرداخته زنان و کودکان انباشته میشوند.
در کشورهای عربی زنان با مقدار ١٠% در احزاب چپ اقلیت ناچیزی را شکل میدهند. و البته که درصد آنها در پستهای تصمیم گیری باز هم کمتر است. احزاب چپ سنتی درهمکاری و یا ائتلاف با گروه ها و احزاب محافظه کار بر سر قدرت، درنگی در قربانی کردن حقوق زنان نمیکنند. برای مثال در مصر در سالهای ١٩٧٩ و همچنین ١٩٨۵ در مقابل کمپین نیروهای اسلامگرای محافظه کار علیه طرح قانون خانواده که در آن برای زنان حقوق ناچیزی در نظر گرفته شده بود، همه نیروهای سیاسی از همین قائده حرکت و پبروی کردند. چه نیروهایی در حاکمیت و چه در اپوزیسیون، چه چپ و یا چه راست.