حجاب بیرق و پرچم جنبش اسلامی و حکومت اسلامی ایران است. حجاب اسلامی و بحث در مورد جایگاه حجاب ٬ نه بحثی در مورد پوشش و نوع لباس و نه بحثی در مورد بهشت و جهنم است٬ این بحث به سیاست جنبش اسلامی برای به بند کشیدن جوامع ٬ اعمال کنترل در زندگی زنان و مردم٬ و مهمتر از همه در مورد نحوه قدرت گرفتن جنبش اسلامی و در قدرت ماندن آن است.
این روزها مقاله ای را از سیمین کاظمی خواندم در سایت مدرسه فمینیستی با عنوان جنبش زنان و هیاهوی حجاب که تاریخ آن ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۲ بود.
ایشان نوشته اند: “پرداختن به مسأله حجاب به حدی است که گویی در باور موافقان و مخالفان حقوق زنان، تنها مسأله تعیین کننده یا مهمترین مسأله در زندگی زنان ایرانی همین مسأله حجاب است. در واقع به نظر می رسد هم در باور کسانی که حجاب را بر زنان تحمیل می کنند و هم از نظر کسانی که به گمان خود با حجاب اجباری مقابله می کنند، مسأله زن به ظاهر و پوشش و بدن او ختم می شود. در رویکرد اول، حجاب زن، عامل مصونیت و ضامن خوشبختی و تعالی او شمرده می شود و از بام تا شام با تشویق و تحمیل و ارعاب و رسانه و منبر و تریبون و شعارنویسی و مد ملی/ اسلامی و لباس فرم دانشگاهها و ادارات و گشت ارشاد و جایزه و پاداش و ارتقاء و دیگر روش های مرئی و نامرئی سعی می شود زنان به پوشیدگی مطلوب تسلیم شوند و در دیدگاه دوم گویی با برگرفتن حجاب تمام موانع تساوی زن و مرد حذف و زنان یکسره به بهشت برابری و مساوات جنسیتی وارد خواهند شد و این طرف و آن طرف ناله و فغان سر می دهند که حجاب و روسری را باید برگرفت و آن شعار معروف «نه روسری، نه توسری» هم به عنوان منطقی که مو لای درزش نمی رود ارائه می شود.”
کج فهمی در مورد جایگاه حجاب از همین پاراگراف به عینه آشکار میشود. ایشان در اینجا میگویند که اگر حکومت اسلامی ایران سی و سه سال با پونز و شلاق و شکنجه و توهین و تحقیر سعی در تحمیل حجاب اسلامی به زنان کرده٬ انگیزه و علت آن اینست که حکومت اسلامی ایران حجاب را عامل مصونیت و ضامن خوشبختی و تعالی زنان میداند و بهمین دلیل به زور و با حملات موسمی و یا به هر روشی متوسل میشود که زنان را وادار کند حجابشان را رعایت کنند. این حرف و تفسیر اسلامیها از علت حمله و یا تهدید و کشتار زنان به دلیل عدم رعایت حجاب است که کاظمی آنرا تحویل ما میدهد. همانطور که وقتی جمهوری اسلامی اعدام میکند و علت این قتل عمد خونسردانه و وحشیانه را دفاع از امنیت جامعه عنوان میکند و یا کلا نفس وجود خود بعنوان یک حکومت را دفاع از اسلام و گسترش اسلام در دنیا معرفی میکند٬ امروز دیگر بعد از سی و سه سال حکومت جنایتکار اسلامی هر بچه مدرسه ای هم میداند که این حکومت برای دفاع از قدرت و ثروت و اعمال تسلط بر یک جامعه چند میلیونی است که در یک دست قران و اسلام و در دست دیگر میلیاردها دلار پول و هزاران مفتخور اسلامی و غیر اسلامی را دارد که از یک حکومت دفاع میکنند و از منافع مادی و زمینی البته با استفاده از خدا و پیغمبر و تجاوز اسلامی و اعدام و سنگسار و جنایت مقدس همه باهم دفاع میکنند.
حجاب بر زنان اعمال میشود نه بدلیل اینکه حکومت به زور میخواهد آنها را به راه راست هدایت کند٬ نه! حجاب اعمال میشود برای اینکه این حکومت میخواهد بر مردم اعمال قدرت کند، بر زنان اعمال قدرت کند و نشان دهد که در این محوطه و در این شهر و در این مملکت جنبش اسلامی و اسلام سیاسی و حکومت اسلامی است که حرف آخر را میزند و قوانین و مقررات و نفس کشیدن مردم دست این باند اسلامی است.
برای شناخت جایگاه واقعی حجاب در حکومت اسلامی ایران باید به این حقایق توجه اکید کرد:
ما در سه دهه اخیر با حجاب اسلامی بعنوان یک پدیده نوین روبرو هستیم. این حجاب با چادر و لچک مادربزرگان ما متفاوت است. حجاب اسلامی در دوره اخیر٬ علم و بیرق جنبش اسلامی است. اینها هر جایی که پایشان را میگذارند٬ در ایران یا افغانستان در فلسطین و یا حتی در غرب و در لندن و برلین٬ هر جایی که پای باند و دسته اسلامی باز میشود و هر جایی که به قدرت میرسند٬ اولین فرمان و اولین پلاتفرم عملی آنها تحمیل حجاب به زنان است. اینرا نه بدلیل “مصونیت از زنان و یا راهنمایی کردن زنان بسوی بهشت در آن دنیا”٬ بلکه برای ساختن جهنم در این دنیا و برای به قدرت رسیدن و در قدرت ماندن و برای اعمال کنترل بر روی مردم و ایفای نقش در زندگی مردم اساسا بکار میبرند.
تجربه ما در ایران و اکنون در کشورهایی مثل مصر و یا تونس بسیار آگاهگرانه است.
نسل من در ایران بعد از یک انقلاب عظیم علیه دیکتاتوری شاه ٬ با پدیده حکومت اسلامی مواجه شد. پدیده ای که به کمک دول غربی و به همت و همکاری مشتی ملی اسلامی و معمم و مکلای قدرت طلب و ضد انسان ساخته شد. اینها با وجود اینکه نهایت استفاده را از خرافات و شبکه مساجد و ملا و خیل مفتخوران و لمپن های اسلامی کردند٬ نتوانستند به راحتی مردم را به خانه بفرستند. خمینی برای ساکت کردن مردم و شکست دادن انقلاب٬ اول حمله به زنان را فراخوان داد. شعار ” یا روسری یا توسری” ابدا موضوعی مربوط به پوشش و راهنمایی زنان به بهشت و یا نهی از منکر نبود٬ این یک فرمان سیاسی و یک فراخوان حمله به انقلاب بود. اول به زنان حمله کردند چرا که به درست تحلیل آنها این بود که جامعه از این بخش ” ضعیف” خود دفاع نمیکند و در عین حال الیت روشنفکر و یا بخش اعظم چپ در آن مقطع ضد امپریالیست و از نظر فرهنگی عقب مانده و مذهبی و اسلامی بود. بهمین دلیل بطریق اولی از زنان دفاع نشد.
من به نسلی و به جنبشی تعلق دارم که از اولین روز شکل گرفتن نطفه این حکومت ارتجاعی به آن لقب ارتجاعی داده و علیه آن بودیم. ما در آن روزها به خیابان رفته و علیه حجاب و فرمان خمینی جلاد در خیابانها رژه رفتیم و اتفاقا همین حرفهایی را که الان سیمین کاظمی تحویل میدهد آنزمان شنیدیم. که حجاب امری مربوط به زنان بورژوا و بالای شهری است و زنان در ایران مشکلات مهمتری دارند.
تاریخ دوبار تکرار میشود٬ دومین بار البته بصورت کمدی است ٬ نگاه کنید بعد از سی و چند سال خانم کاظمی در مورد حجاب چه میگوید:
“واقعیت آن است که اگر “زنان ایران” را محدود به زنان خوش پوش و خوش منظر شمال شهر تهران ندانیم مشکل بتوان گفت که حجاب مسأله مهم زن ایرانی است یا در میان مسائل زنان در اولویت قرار دارد”
علاقمندم همین حرفها را کاظمی در جمع پنجاه نفر از زنان ایران از طبقات و اقشار مختلف و همچنین در بین نسل جوان زنان در ایران مطرح کند. ببیند عکس العمل آنها به این تز عجیب و غریب ایشان چیست؟ زن در ایران در تجربه روزمره دیده و حس کرده است که حجاب وسیله به بند کشیدن او٬ نمایشی از بی قدرتی مطلق او در مقابل ریش و پشم دارها و بی ادبان و تجاوز کنندگان است. او نه فقط بدلیل اینکه اینرا زشت میداند و نمیتواند موهایش را به دست باد بسپارد ٬ بلکه بدلیل اینکه این اجباری است و بدنبالش نداشتن حق طلاق وحضانت آمده و بدنبالش کوهی از تحقیر و توهین آمده از حجاب متنفر است. فرق نمیکند بالای شهری و یا پایین شهری جوان و یا پیر. حجاب وسیله به بند کشیدن زن و نمایش آشکار آپارتاید جنسیتی در ایران است.
پس تاکید میکنم مسئله حجاب مهمترین و مهمترین معضل زنان در ایران هست. کسانی که حجاب اسلامی و تقلاهای سی و سه ساله یک حکومت برای تحمیل آن به زنان در ایران را نادیده میگیرند٬ از جامعه ایران و حکومت اسلامی و جنبش اسلامی و مکانیزم به قدرت رسیدن اینها چیزی نمیدانند و یا اینکه خود را به نفهمیدن میزنند.
حکومت اسلامی ایران با حمله به زنان و تحمیل حجاب به آنها یک گام بزرگ در تحمیل حکومت اسلامی به جلو برداشت. اول حجاب را تحمیل کرد و سپس قوانین را اسلامی کرد. اول زنان را و اعتراضات علیه حجاب را سرکوب کرد و سپس سراغ ترکمن صحرا و کردستان و کارگران رفت.
نکته محوری اما اینست که هم رژیم اهمیت درجه اول حجاب را می فهمد و هم زنان و بویژه نسل جوان زنان و مردان در ایران .
واقعیت اینست که در ایران یک جنبش عظیم اجتماعی علیه حجاب وجود دارد و هر زن جوانی در ایران چه در بالای شهر و چه در پایین شهر چه در دانشگاه و چه در مدرسه میداند که اگر میخواهد کمی نفس بکشد باید حجابش را بالاتر بکشد. این بارومتر سیاسی در ایران است. اگر حکومت در یک محله قدرتش را از دست بدهد و یا ساعاتی مثل چهارشنبه سوری پای سرکوبگران و پاسداران و نیروی انتظامی از یک محله کوتاه بشود زنان حجابها را دور می اندازند. این دقیقا بیانگر جایگاه حجاب برای دو طرف دعوا است. حکومت اسلامی بدون حجاب غیر قابل تصور است. چرا که حجاب بیرق و ستون این حکومت است و بحث در مورد حجاب ابدا ربطی به بهشت و جهنم و راهنمایی کردن زنان برای مصونیت از خود و یا غیره ندارد حجاب در قرن بیست و یک و از سوی جنبش اسلامی یک پدیده کاملا سیاسی و در مرکز تحولات سیاسی جوامع اسلام زده قرار دارد.
کسانی که این جایگاه حجاب را ندیده میگیرند مستقیم و یا غیر مستقیم به کمک تروریسم اسلامی شتافته و خاک به چشم زنان و مردم می پاشند.
پس در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی باید با صدای بلند گفت مبارزه علیه حجاب یک سنگر مهم مبارزه علیه حکومت اسلامی است و پرتاب کردن حجابها به معنای آتش زدن به ستون عمر حکومت اسلامی است. پس زنده باد جنبش علیه حجاب اسلامی زنده باد حجابسوزان!
امری که با هر درجه تضعیف حکومت اسلامی در ایران در ابعادی وسیع اتفاق خواهد افتاد.