شهرزاد نیوز: در رابطه با دادگاه دههی خونین که از هجده تا بیستودوم ژوئن در لندن برگزار میشود شهرزادنیوز با محبوبه عباسقلیزاده فعال حقوق زنان به گفتگو نشسته است.
محبوبه در رابطه با فشار این دادگاه بر رژیم جمهوری اسلامی معتقد است که این دادگاهها شکافهای دستههای مختلف در رژیم را تعمیق میبخشد. و در رابطه با تأثیر آن در سطح جهانی میگوید:”فاجعهی بیستهزار اعدامی و یا قتل بدون محاکمه که همچنان دست آمرین و عاملین این جنایتها را باز گذاشته موج جدیدی بر علیه جمهوری اسلامی در حوزهی حقوق بشر راه میاندازد. جمهوری اسلامی هیچگاه نگفته که مخالف حقوق بشر و موافق اعدام و قتلهای بدون محاکمه هست، بنابراین تمام مستنداتی که تا به حال توسط گزارشگران ویژه تهیه شده هربار جمهوری اسلامی توجیهی یا بهانهای را آورده. اما وقتیکه شاهدان عینی قربانیان و خانوادههای آنان از جنایات دههی شصت میگوید و شهادت میدهند و قضات بیطرف به آن گوش میدهند و رسیدگی میکنند و سؤال و جوابها در فضایی عادلانه اتفاق میافتد، مستندات را علیه جمهری اسلامی محکمتر میکنند.”
آمادگی برای انتقال قدرت
از نظر محبوبه یکی از بحثهای مهم اپوزیسیون خارج از کشور در حوزهی حقوق بشر و سیاسی جنایات دههی شصت است : “به جز بحث حقوق بشری و مسئلهی عدالت و گذار به دمکراسی این نوع دادگاهها به نحوی تکاپو و فعال شدن بیشتر اپوزیسیون سیاسی را در گروههای مختلف سیاسی نشان میدهد. الان بحث اتمی وارد مرحلهی حساسی شده و یا احتمال جنگ هر روز بالاتر میرود. مطرح شدن چنین موضوعاتی فعالیت بیشتر نیروهای اپوزیسیون است و آمادگی برای انتقال قدرت.”
از چند و چون انتقال قدرت از نگاه محبوبه میپرسم. محبوبه اشاره میکند که بحث و مناقشات اتمی به بنبست رسیده و یا ممکن است مسئلهی جنگ رادیکال شود، و از نظر او همه اینها به همراه شکافهای داخل حکومت باعث ضعف روزافزون حکومت ایران شده است. “در چنین شرایطی وجود دادگاههای سمبلیک و مردمی نشان میدهد که اپوزیسیون وارد یک مرحلهی جدی از رقابت سیاسی میشود و به غیر از شعار دادن آمادگی خودش را برای گذار به دمکراسی نشان میدهد. جمعآوری چنین مستنداتی غیر از افشای چهرهی جمهوری اسلامی در سطح جهانی نشان میدهد که جامعهی اپوزیسیون چقدر آمادگی دارد تا عدالت انتقالی را محقق کند. تا به جای رفتار انتقامجویانه و خشونتآمیز و قهرآمیز به این جنایتها عادلانه نگاه کنند. اگر دو روز دیگر رژیم بخواهد عوض شود آیا همان رفتاری که رژیم کرده و همان اعدامها باید با کسانی که به قدرت میآیند رفتار کنند؟ این باید یکجا کنترل شود. بعد هم نمیتوانیم بگویی
م کسانی که جنایت کردهاند بروند دنبال کارشان، بلکه عدالت باید در مورد آنها متحقق شود.”
دمکراسی یا انتقامجویی؟
از آنجا که از جنایات دههی شصت چندان روشنگری نشده است از محبوبه ضرورت نگاه به گذشتهی نهچندان دور را میپرسم. او می گوید: “تا به حال اپوزیسیون خیلی در مورد جنایت علیه بشریت بخصوص در دههی شصت حرف زده. بحث دههی شصت یکی از دیسکورسهای قوی اپوزیسیون سیاسی بخصوص گروههای چپ هست و توانایی این را دارد که خیلی دمکرات باشد و در عین حال خیلی آنارشیست و خشونتطلب. این دو تمایل در آن وجود دارد. از نظر من کارهای عملی مثل چنین دادگاهی تأثیرش در اپوزیسیون سیاسی این هست که دیسکورس دههی شصت را از آنارشیسم و انتقامجویی کور وارد حوزهی نگاه عادلانه و دمکراتیک میکند.”
در پاسخ به سوالم در مورد نمونههای عملی آنارشیسم و انتقامجویی ، محبوبه می گوید: “دیسکورس آنارشیستی در رفتار سیاسی اپوزیسیون با کسانی که در مسائل دههی شصت نبودند شکاف ایجاد میکند. مثلا این اندیشه که هرکس که از خانواده و قربانیان دههی شصت نیست و داخل ایران زندگی کرده حالا بنا به دلایلی در موج مهاجرتهای بعد به خارج از کشور رفته باید اثبات کنند که با سیستم نبودهاند. چرا؟! به خاطر اینکه با ما نبودند. یا مثلا نسبت به افرادی که به نحوی در دورهی اصلاحات عامل اجرایی بودند و یا سیاستگذار بودند، آنها را زیر سؤال ببرند و بگویند که شما همان افرادی هستید که دستتان به دههی شصت آلوده است و باید توضیح دهید بدون اینکه هیچ مدرکی داشته باشند. البته من مسئلهی پاسخگویی را انکار نمیکنم که افرادی که در حکومت بودند و الان ناراضی شدند و در اپوزیسیون هستند باید پاسخگو باشند و این بخشی از تحقق دمکراسی است. بلکه منظور من ایجاد شکاف بین نسلها و نحلههای مختلف جنبشهای اجتماعی و سیاسی از طریق زیر سؤال بردن فعالانی است که الزاما متعلق به طیفهای دههی شصتی نبودهاند.”
بیخبری از جنایات دههی شصت
از مجبوبه میپرسم که اگر به اندازهی کافی از این جنایات که به دستور خود خمینی در این دهه انجام یافت پردهبرداری میشد، آیا باز هم نخستوزیر این زمان به رهبر جنبش سبز تبدیل میگشت؟ پاسخ می دهد: “داخل ایران به خصوص در دهههای گذشته مردم اطلاع نداشتند که چه اتفاقی در دههی شصت افتاده. به طور مثال خود من و اطرافیانم که ارتباطی با خانوادههای قربانیان دههی شصت نداشتیم در جریان این اتفاقات نبودیم و فضای اجتماعیمان فرق داشت. شاید در سه چهار سال اخیر؛ ما وقتی که به اینترنت دسترسی پیدا کردیم و کتابهایی که از خارج میآمد یواش یواش فهمیدیم چه اتفاقاتی افتاده.
اگر فرهنگ عمومی به این مسئله آگاه بود یکی از معیارهایش را میگذاشت که کسانی که این جنایات را مرتکب شدهاند اصلا نباید در قدرت رهبری عمومی نقشی داشته باشند. ولی ما چنین آگاهی نداشتیم و چنین مطالبهای الان هم نیست. اگر مسئلهی دههی شصت مرئی میشد شاید جامعه رادیکالتر حرکت میکرد و خیلی بنیادیتر خواهان تغییرات میشد.”