کتاب جدید نوشین احمدی خراسانی (حجاب و روشنفکران، تهران، ۱۳۹۰) بازخوانی تحلیلی و انتقادی است از چند و چون برخورد روشنفکران با موضوع حجاب زنان در دوره های مختلف تاریخ معاصر ایران. بخش اصلی این اثر پژوهشی تلاشی است برای خوانش دو حادثه تاریخی مهم مربوط به حجاب در ایران از منظر پارادایم های اصلی روشنفکری ایران در قرن بیستم.
رویداد مهم اول کشف حجاب توسط رضا شاه در ۱۷ دی ماه ۱۳۱۴ است و رویداد دوم اجباری شدن حجاب در سال های پس از انقلاب ۱۳۵۷. کتاب تلاش می کند رویکرد های روشنفکری در برخورد با موضوع حجاب در این دو دوره تاریخی را مورد نقد قرار دهد.
موضوع «کشف حجاب» در سال ۱۳۱۴ و دخالت دولت از بالا برای برخورد به یک پدیده اجتماعی از سوی نویسنده نوعی درک از سیاست و رابطه عرصه عمومی و حوزه خصوصی هم به شمار می رود. به این تصمیم دولت در زمان خود و سال های بعد برخوردهای گوناگونی شد. شماری آن را نوعی پیشرفت و حرکت به جلو برای زنان و نقش آنها در جامعه دانستند و کسانی هم اجباری بودن آن و یا دخالت غیر دمکراتیک دولت در امور خصوصی را مورد انتقاد قرار دادند.
تجربه های زنان پیشرو و واکنش خود جامعه اما به این سیاست که به طور گسترده در کتاب مورد توجه قرار می گیرد نشان از آن دارد که موضوعی مانند حجاب بسیار پیچیده است و با ژرف ترین لایه های هویتی و فرهنگی افراد (زن و مرد) پیوند خورده و با یک تصمیم و بخشنامه اداری و یا قانون نمی توان روح جامعه را تسخیر کرد. مقایسه این اقدام با سایر سیاست های نوسازی دوران رضا شاه مانند توسعه آموزش دختران و یا حمایت از تشکل های مدنی زنان هم نشان می دهد که اقدامات تدریجی و پایه ای همان واکنش منفی را به وجود نمی آورند.
کتاب در کنار برخوردهای عمومی به این سیاست به نوع واکنش روشنفکران به چنین رویکردی می پردازد. به ویژه آن که بحث بر سر این مسئله در جامعه آن روز ایران پیشتر از ۱۳۱۴ آغاز شده بود و کسانی که نیم نگاهی هم به تجربه ترکیه داشتند رضا شاه را برای پی گرفتن سیاست های مشابه تشویق می کردند. همان گونه که در کتاب هم آمده است، روشنفکران زنی مانند صدیقه دولت آبادی و یا زندخت شیرازی و یا پروین اعتصامی موافق سیاست تحمیل بی حجابی از سوی دولتی که نقش «پدر» با اقتدار را ایفا می کرد، بودند.
کسانی هم مانند کاظم زاده ایرانشهر در سال ۱۳۱۰ با تکیه بر اهمیت آموزش اجباری دختران با «حجاب برداری» مخالفت می کنند. کتاب از قول او می نویسد: «درباره حجاب این طور به نظر می رسد که این مسئله باید به اختیار و به تدریج حل شود یعنی قانونی وضع شود که هر کسی در برداشت حجاب، آزاد و مختار است.» (ص ۵۳). افضل وزیری هم بر بی طرفی دولت و حق انتخاب زنان و تحول جامعه زنانه از پائین اصرار می ورزد.
کتاب به درستی به تجربه فعالیت های مدنی زنان و مردانی که در همه سال های پس از انقلاب مشروطیت برای آگاهی زنان و تغییر فرهنگ سنتی ویا فراهم کردن کردن زمینه تامین حقوق آنها اشاره می کند و همزمان واکنش های منفی و گاه خشونت آمیز محافل سنتی و مذهبی را هم بررسی می کند. همین وضعیت دشوار و مقاومت است که شماری از روشنفکران را به این سو سوق می دهد که دخالت آمرانه دولت از بالا شاید تنها راه حل شکستن مقاومت گروه های متعصب و قشری است. پارادایم نوسازی غیر مشارکتی آن سال ها بر این باور بود که با توسعه پرشتاب کشور محافل سنتی منزوی و قدرت خود را از دست می دهند.
داستان «کشف حجاب» اما به این آسانی گریبان جامعه ایران را رها نمی کند. همه سال های پس از ۱۳۲۰ بحث و جدل و کنش بر سر این موضوع ادامه می یابد. واکنش محافل سنتی بعد از ۱۳۲۰ بازگشت به اصول دینی و مقاومت در برابر تغییر وضعیت زنان است.
نویسنده به فشارهای پس از سال ۱۳۲۰ از جمله در رابطه با آموزش دختران در شهرهای کوچک و تلاش برای بازگشت به دوران پیش از ۱۳۱۴ را از یاد نمی برد. اگر برای روشنفکران سکولار پرونده حجاب بسته شد، گرایش های مذهبی هیچگاه تا سال ۱۳۵۷ این اقدام را از یاد نمی برند و کینه آنها هم به رضا شاه از جمله به این رویداد مربوط است. شاهی که می بایست کفاره گناهان خویش را بخاطر آوردن بی حجابی به ایران می پرداخت.
ظهور چهره جدیدی از زن ایرانی
اما رویدادهای سال های ۱۳۲۰ همزمان شاهد ظهور چهره جدیدی از زن ایرانی است که در هئیت شهروند سیاسی ظاهر می شود. هر چند لایحه حق رای زنان در سال ۱۳۳۱ سرانجام به تصویب نمی رسد اما مشارکت فعال زنان در امور سیاسی و مدنی در جامعه تثبیت می شود.
کتاب اشاره ای هم دارد به سال های ۱۳۴۰ و ۵۰ و شکاف میان روشنفکران زنی که در قالب سازمان های دولتی (سازمان زنان ایران) فعالیت می کردند با روشنفکران زن در اپوزیسیون. یکی از مباحث جالب کتاب نوشین یاوری خراسانی همین جدا سری در میان زنان و عدم اشتراک نظر آنها بر سر دفاع از وضعیت زنان است.
رویداد مهم دومی که کتاب به طور گسترده به آن میپردازد اجباری شدن حجاب در سال های پس از ۱۳۵۷ است. پیش درامد این چرخش مهم «احیای حجاب» در سال های ۱۳۵۰ و دوران رشد مبارزات علیه شاه است.
به نظر نویسنده زنان تحصیل کرده هم فعالانه در گفتمان سازی علیه زن مدرن شرکت کردند. کتاب به چگونگی شکل گیری روند اجباری شدن حجاب به رغم مقاومت بخشی از زنان در ابتدای انقلاب می پردازد. بخش بزرگی از احزاب و سازمان ها و روشنفکران نزدیک به آنها که در گیر مبارزه «ضد امپریالیستی»، «ضد سرمایه داری وابسته» و یا «ضد انقلاب» و «ملاکین» بودند در عمل مبارزه برای دفاع از آزادی پوشش و حجاب زنان را غیرعمده و حتی بی اهمیت تلقی می کردند.
نویسنده به شماری چند از این برخوردها از جبهه ملی و نهضت آزادی تا چریک های فدایی خلق، حزب توده و یا سازمان پیکار و اتحادیه کمونیست ها اشاره و یادآوری می کند.
برای مثال مریم فیروز عضو کمیته مرکزی حزب توده ایران در برابر کسانی که دل نگران حقوق زنان هستند اعلام می کند که «در تاریخ ایران کسی همانند خمینی پیدا نشده است که زن را آن گونه که در خور مقام اوست ارجمند دارد». سازمان چریک های فدایی خلق بر این باور است که «نمایندگان وابسته به انحصارهای امپریالیستی می کوشند تا به مخالفت با مسئله حجاب، خود را طرفدار آزادی، بخوان بی بند و باری زنان، قلمداد کنند» و یا قدسی قاضی نور نویسنده پرآوازه بر این باور است که «برای زنان عروسکی که تمام فکرشان، خواسته شان و وقتشان صرف زیباتر شدن بوده، روسری کار نهایی است؟ با بستن یک روسری فکر نکنیم که زنان و دختران ما از حالت عروسکی به در می شوند…»
روایت تودرتوی ۴ تاریخ
کتاب نوشین احمدی خراسانی در بر گیرنده چهار تاریخ است که همچون عروسک های روسی هر یک در درون دیگری جا دارد. تاریخ یک قرن ایران، تاریخ زنان ایران، مسیر تاریخی روشنفکران و تاریخ روشنفکری زنانه یکجا و در رابطه تنگانگ و متقابل از ورای یک پرسش تاریخی (حجاب زنان) به خواننده عرضه می شوند.
نویسنده در بازخوانی انتقادی خود از تاریخ زنانه به تجربه ایران در رابطه با دمکراسی هم می پردازد و بر این باور است که آزادی واقعی و حق انتخاب زنان هر بار قربانی پروژه های سیاسی می شود. بدین گونه است که زمانی نوسازی پرشتاب جامعه به دست آویزی برای زیر پا گذاشتن دمکراسی و حقوق شهروندی تبدیل می شود زمانی هم انقلاب و مصلحت های مربوط به آن نادیده انگاشته می شود.
اما آن گونه که کتاب هم به ما می آموزد چیزی در وجدان جامعه زنانه ما تغییر کرده است: اگر در گذشته تصور می شد راه رسیدن زنان به حقوق خود از استقرار دموکراسی می گذرد، اکنون مبارزه برای حقوق زنان راه را برای رسیدن به دمکراسی باز می کند.
نوشین احمدی خراسانی از بحث حجاب فراتر می رود. برای او دمکراسی در رای دادن و روزنامه و رسانه خلاصه نمی شود. بدون به رسمیت شناختن حریم خصوصی و حقوق زنان و مردان و استقلال این حوزه از دولت چگونه می توان از دمکراسی در یک کشور سخن به میان آورد؟ با همین درک است که نویسنده از درون تحلیل تاریخی نقبی هم به شرایط حاضر می زند و روشنفکری زنانه کنونی در داخل و خارج کشور را به نقد می کشد.
لبه انتقاد کتاب به ویژه متوجه خوانش بسته از فمینیسم سکولاری است که از به رسمیت شناختن واقعیت های جامعه زنان ایران و تنوع آن خودداری می کند. اعلام جنگ صلیبی علیه سنت ها و یا ارزش هایی که برای بخشی از زنان دارای معنای فراوان است و یا نادیده انگاشتن آنها به دمکراسی کمکی نمی شود.
پا گرفتن فرهنگ دمکراسی در جامعه با پذیرش «دیگر»ی همراه است. گره گاه اصلی بحث نوشین احمدی خراسانی اصالت روندها، پویایی کنشگران اجتماعی و پرهیز از به وجود آوردن قالب هایی است که می توانند به صورت حجابی بروی واقعیت های زنده اجتماعی باشند. رهیافت نظری اصلی نویسنده تکیه بر دیدگاه کنشگران اجتماعی و معنایی است که آنها به زندگی و تجربه اجتماعی خود می دهند.
بدین گونه است که جامعه ای سکولار می تواند در درون خود و به رغم ساختارهای رسمی شاهد رشد حرکت های ضد سکولار و یا غیر سکولار باشد. همزمان در جامعه مذهبی می توان شاهد رشد پدیده های سکولار ساختارشکنانه بود. برای کتاب الگوهای روشنفکری در تاریخ ایران گاه برخوردهای تقلیلی و یکسویه دارند و راه گفت وگو و تحمل و همزیستی دمکراتیک را به انتهای یک بن بست هدایت می کنند.
کتاب روشنفکران و حجاب دارای مطالب و اطلاعات گاه کمتر شناخته شده ای درباره تاریخ ایران است. این اثر خواندنی را باید از جمله تلاش های ارزشمندی دانست که در دو دهه اخیر در داخل و خارج کشور برای طرح مسائل جامعه زنان ایران صورت می گیرد.
نوشین احمدی خراسانی تلاش می کند با نیفتادن در دام دوگانگی های متضاد ساده شده (غربی و شرق، مسلمان و سکولار، بی حجاب و با حجاب) به پدیده های اجتماعی از بعد انتروپولوژیک هم نگاه کند و همه چیز را به سیاست فرو نکاهد.
این گفتمان به ویژه در جامعه ای مانند ایران اهمیت پیدا می کند که در آن همه دمکرات ها سکولار نیستند و همه سکولارهای هم آن دمکرات نیستند. جنبش زنان در ۲۰ سال گذاشته کتاب بدرستی نشان می دهد ائینه تمام نمای این واقعیت اجتماعی پیچیده است.
این کتاب نه فقط برای نسل جدیدی که شاید با تاریخ گذشته دور و نزدیک ایران پس از مشروطیت چندان آشنایی ندارد که برای همه کسانی که در جست وجوی درک بهتر تحولات ایران هستند، اثری خواندنی و ضرروی است.