به اعتقاد من، وجود رابطه بین جنبش زنان داخل و خارج ضروری است و این همیشه یکی از دغدغه های فکری و عملی ما در هر دو سو بوده است. فعالان جنبش زنان با توجه به تفاوت کانتکس چه در داخل و چه در خارج می توانند فعالیت های جمعی را رقم بزنند و گفتمان هایی را تولید کنند که بتوانند جنبش زنان را در هر دو سو تقویت کرده و قدرت بخشند. در عین حال که این دو بخش جنبش مستقل از هم عمل می کنند، می توانند به طور مشترک روی کل جنبش اثر بگذارند. از زمانی که من از ایران آمده ام متوجه شده ام که انجام پروژه های فردی یا بیشتر امکان پذیربوده و یا با اقبال بیشتری روبه رو بوده است و خب قرار گرفتن در این روند از قدرت جمعی جنبش می کاهد.
با توجه به شرایط منطقه که جنگ تهدید بزرگی در آن محسوب می شود، جنبش زنان ایران چه راهکارهایی برای اتحاد با زنان منطقه علیه جنگ می تواند پیشنهاد کند؟
ما در حال حاضر در فضای جنگی و میلیتاریزه شده قرار گرفته ایم، وقوع جنگ آخرین و بدترین شکل آن است. به اعتقاد من، بهار عرب و اتفاقات در پی آن، از یک سو بر میزان اطلاعات و ارتباط جنبش های زنان در منطقه افزود و از سوی دیگر ضرورت همبستگی مابین جنبش های زنان را بر حفظ داشته ها و ارتقای خواسته هاشان را بیشتر کرد.
فضای ایران و منطقه توسط حاکمیت ایران هم در حوزه داخلی و هم خارجی به شدت نظامی شده است. عملکرد حاکمیت ایران در گسترش فضای پلیسی و سرکوب سیستماتیک در حوزه داخلی، و منازعه حکومت ایران و دولت های تحریم کننده بر سر انرژی هسته ای، جامعه ایران را به شدت نظامی کرده است، همه به نام مردم و بشریت، خشونت را در همه اشکالش گسترش داده اند. به نظرم در چنین وضعیتی همگامی با خواسته های دموکراتیک شهروندان ایران برای تحقق آزادی و برابری جنسیتی و همچنین مبارزه علیه نظامی گری در این عرصه از وظایف ماست.
با توجه به اینکه چندی پیش یکی از فعالین جنبش زنان در رابطه با حجاب ادعا کرد که این امر مسئله ی اصلی او نیست، آیا واقعا حجاب مسئله ی مهمی نیست یا این عدم پی گیری به خاطر شرایط اختناق داخل کشور امکان فعالیت بیشتری را نمی دهد؟
ـ نظرات در این باره متفاوت است. به نظر من مشکل حجاب مسئله مهمی برای ما بوده و هست، اما شیوه برخورد با آن، هم از سوی زنان جامعه و هم فعالان جنبش زنان متفاوت بوده است.
از انقلاب ۱۳۵۷ تا بدین سو، حاکمیت ایران هزینه تبلیغاتی، فرهنگی و پلیسی بسیار زیادی را صرف حفظ حجاب به مثابه امری شرعی و اسلامی کرده است تا این “نشانه” ایران اسلامی حفظ شود. خب مخالفت در برابر این فشار حداکثری آسان نبوده است. علاوه بر این سرکوب عادت هم می آورد، وقتی قانونی وارد همه جوانب زندگی شما از خانه تا فضای عمومی می شود، در رسانه ها جا خوش می کند؛ در ساماندهی شهری و معماری و … وارد می شود، عادت هم می آورد. مدت ها برخورد پلیس با زنان به دلیل حجاب شان امری طبیعی فرض می شد. یادم می آید در اعتراض میدان هفتم تیر وقتی مردم برای حمایت آمده بودند، با این عنوان که زنان بدحجاب هستند مردم را متفرق می کردند، بسیاری از ما هم ناچار بودیم برای آنکه فعالیت مان را دچار مشکل نکنند، حجابمان را بیشتر حفظ کنیم. خب در چنین فضایی فعالیت علیه حجاب اجباری آسان نیست، البته نقاط مقاومت هم وجود دارد. فعالان جنبش زنان بیشتر در قالب نوشته ها و مقالات و گزارش هایشان، موضوع حق انتخاب پوشش را پیش برده اند و زنان و دختران در تغییر شکل حجاب شان. پوشش اجباری از بین نرفته، اما خصلت ارزشی اش را از دست داده است. هنوز حول آن مخالفت، سازماندهی جمعی صورت نگرفته اما رویکرد فردی افراد، تصویر جامعه باحجاب دهه اول انقلاب را دگرگون کرده است.
از پروسه محور بودن خود صحبت کردید، آیا به این معنی ست که مرحله به مرحله جلو می روید و دستاوردهای آن دوره را بررسی می کنید تا به مرحله ی بعدی برسید، یا از ابتدا اهدافی را دارید که در پروسه اهداف تغییر می کنند؟ آیا آن موقع که یک مرحله را جمع بندی می کنید و نتیجه ای را می گیرید، این خودش نتیجه محور نیست؟
ـ گاه می توان در یک حرکت، رسیدن به نتیجه و هدف نهایی را معیار موفقیت یک حرکت دانست یا فرایند حرکت را حتا اگر به نتیجه نرسد مورد ارزیابی قرار داد. فعالیت در جنبش زنان ایران به سختی تداوم داشته و هر بار به شکلی و در قالبی متوقف شده است و دوباره به حرکت در آمده است اما به این معنا نبوده که همه حرکت ها بی نتیجه بوده است، بلکه نتیجه نهایی حاصل نشده است. برخورد کلاسیک با چنین حرکت هایی، کانتکس جامعه، موانع و محدودیت ها و عنصر پویایی مستتر در حرکت ها را نادیده می گیرد و فقط به نتیجه بسنده می کند. مورد کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین از موارد مثالی در این زمینه است. خواسته کمپین برابری جنسیتی و تغییر قوانین نابرابر بوده است. عده ای می گویند کمپین شکست خورد، چون به خواسته هایش نرسید. من معتقدم ادامه حرکت کمپین به دلیل موانع بسیار مانند گذشته ممکن نشد، اما جنبش زنان فراتر از طبقه متوسط شهری گسترش یافت. گفتمان برابری جنسیتی به عنوان یکی از گفتمان های غالب در جامعه ایران در آمد، موقعیت مردان را از حامیان جنبش زنان به فعالان جنبش تغییر داد، قدرت جنبش زنان را در بسیج گری آن نیز در جامعه ای که سر ستیز با هر نوع سازمان یابی و حرکت جمعی دارد افزایش داد، اینها در فرایند حرکت شکل می گیرند و دگرگون می شوند. حرکت اجتماعی حرکتی خطی نیست، هزار مانع و مشکل و هزاران نتیجه و دستاورد در آن وجود دارد. ندیدن مسیر حرکت، ندیدن بخش اعظمی از حرکت است.