نگاهی به تجربه «تشکیلات دموکراتیک زنان ایران» / ناهید نصرت

«تشکیلات دموکراتیک زنان ایران» در دو دوره تاریخی نقشهای کیفیتا متفاوتی را در جنبش زنان ایران بازی کرده است. در نوشته زیر تلاش کرده ام، با استفاده از تجربه ام در این تشکیلات و منابع زیر به پروسه شکل گیری و رشد آن بپردازم.

شکل گیری تشکیلات زنان ایران به زمانی برمیگردد، که بجز جنبش زنان، سوسیال دموکراسی تنها جنبش سیاسی در جهان بود که از برابر حقوقی دوجنس پشتیبانی میکرد. حزب کمونیست ایران که در سال ١٢٩٩ تاسیس شده بود، نه تنها از گروههای پیشرو زنان حمایت میکرد، بلکه در اولین کنگره خود نیز خواست ” منع کار شبانه برای نسوان و اطفال و مرخصی با مواجب برای زنان آبستن..” را طرح کرده بود. در دولت سوسیالیستی شوروی زنان برای نخستین بار قانونا به برابری حقوقی دست یافته بودند. «فرقه دموکرات هم که در آذربایجان به قدرت رسید، حق رأی زنان را به رسمیت شناخت و زنان برای کار مساوی با مردان، از دستمزد برابر برخوردار شدند.» ( ١)

بعد از استقرار استبداد رضا شاهی انجمن ها و نشریه های مستقل زنان که در زمان مشروطه و یا پس از آن تشکیل شده بودند، بتدریج تا سال ١٣١١ بسته شده بودند و تنها یک انجمن خیریه به نام «کانون بانوان» در ایران اجازه فعالیت داشت، که آن هم زیر نظر رضا شاه بود. (٢)

سالهای ١٣٢٠ و ١٣٢١ دوره تضعیف حکومت پهلوی، آزادی زندانیان سیاسی و تجدید حیات گروههای سیاسی و مبارزات زنان بود. تشکیلات زنان ایران در این سالهای پر تنش در بهمن ماه سال ١۳۲۱ شکل گرفت. در آنزمان حزب توده ایران تنها حزب سیاسی یی بود که با شعار برابری کامل زن ومرد در خانواده و در کلیه عرصه های حیات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی به میدان آمده بود.

برای زنانی که میخواستند در زندگی سیاسی کشور شرکت داشته باشند، امکان عضویت در گروههای مختلط نبود. در سالهای نخست دهه بیست همه احزاب و سازمانها را مردان تشکیل میدادند و حتی در حزب توده ایران که به کار در میان زنان اهمیت میداد و فراکسیون حزب در سال ١٣٢٢ لایحه ویژه برابری حقوق زن و مرد را به مجلس پیشنهاد داده بود، تا زمانیکه سلیمان میرزا اسکندری رهبری حزب را به عهده داشت، از عضویت زنان جلوگیری میشد(٣)

از اینرو تشکیلات زنان ایران به یاری زنانی که در ارتباط با حزب توده ایران بودند، در زمانی که فاشیسم منطقه را در یک جنگ جهانی در گیر کرده بود، در کنار این حزب تشکیل شد و برنامه خود را «مبارزه علیه فاشیسم ، در راه کسب حقوق مساوی با مردان، در راه حفظ صلح، برای دستمزد برابر در مقابل کار برابر با مردان، بیمه های اجتماعی و علیه فحشا» (۴)قرار داد.


نجمی علوی

بنیانگذاران تشکیلات را زنانی تشکیل میدادند، که خانواده هایشان پیشینه آزادیخواهی داشتند و آنان با فعالیت سیاسی در زمان دیکتاتوری و زندان آشنا بودند. به روایت نجمی علوی از بنیانگذاران تشکیلات زنان، زهرا اسکندری، مهرانگیز اسکندری ،بدری علوی، شاه زنان علوی، نجمی علوی، عالیه شرمینی، اعظم سروش، جمیله صدیقی و فروهید کباری از نشست های آغازین شرکت داشتند. (۵) در اسنادی هم از اختر کیانوری (کامبخش)نامبرده شده است.(۶)

مریم فرمانفرماییان (فیروز ) هم که پس از مرگ پدر و جدایی از یک ازدواج ناخواسته به اشرافیت خانواده پشت کرده و به محافل روشنفکری و آزادیخواهانه روی آورده بود، به روایت نجمی علوی به کمک یکی از نویسندگان به نشست زنان راه می یابد:

«در روز جلسه نخست، بزرگ علوی از راه رسید و خانم مریم فیروز را به ما حاضرین معرفی کرد. در آن روز، مشارکت مریم فیروز برای فعالیت در جنبش زنان مورد اعتراض عالیه شرمینی قرار گرفت و با این استدلال که مبارزه ما از جمله با طبقات اشراف مانند خانواده های چون مریم فیروز است. برادرم بزرگ علوی مسئله مبارزه زنان برای حقوق اجتماعیشان را به این شکل نگاه نمی کرد و ما بقیه زنان حاضر در آن جلسه به جز عالیه شرمینی، به این شکل نگاه نمی کردیم.» (٧)

باز به همین روایت خط مسلط فکری در درون این گروه زنان نه تکیه بر مبارزه طبقاتی و نه خط کشی نسبت به مواضع سیاسی زنان داشت. در واقع، پدیده رواداری در آن دوره نمایان است و محور اساسی مبارزه شان در راستای حقوق زنان قرار داشت.

هر چند این زنان در رابطه با یکی از نزدیکان مرد به مبارزه سیاسی کشانیده شده بودند، ولی بی حقی اجتماعی که هر یک به گونه ای تجربه میکردند، انگیزه واقعی تری برای شرکت در این جلسات بود. مریم فیروز پس از آزادی از زندان جمهوری اسلامی در گفتگوی تلفنی با عفت ماهباز در اسفند سال۱٣۸۶ میگوید:

«مادرم که به او فوق العاده علاقمند بودم، بعنوان یک زن حق نداشت، هیچ حقی! این نداشتن حق به هیچ شکل، مرا آتش می زد. وقتی وارد مبارزه شدم حدود سال های ۱۳۲۰-۱۳۱۹ بود. آن موقع ۲۶ ساله بودم.» (٨) مریم در آن زمان با جدایی از همسر از دیدار دو فرزند هم محروم شده بود.

به هر روی، در همین نشست های اولیه است که مسئله ایجاد تشکیلات زنان و انتشار نشریه ای که نام آن را «بیداری ما» گذاشتند، شکل میگیرد. امتیاز مجله «بیداری ما» از طریق مراجعه به وزارت فرهنگ، توسط زهرا اسکندری گرفته می شود. مهرانگیز اسکندری و نجمی علوی مسئول طبع و توزیع مجله می شوند. یک درب اطاق در میدان بهارستان اجاره می کنند که بعدها گسترش پیدا می کند و به محل دیگری انتقال می یابد. ( ٩) اندکی بعد، حزب توده ایران، با تنظیم مرامنامه خود این هسته متشکل و کوچک را به عضویت می پذیرد و به آنان به عنوان فراکسیون حزبی زنان، ماموریت کار بین قشرهای مختلف زنان ایران را واگذار می کند. (١٠)
پس از سقوط رضا شاه پهلوی، فرمان کشف حجاب او و تحصیل دختران در دانشگاه، مورد تهاجم جریانهای مرتجع مذهبی قرار گرفت. روایت است که به محمد رضا شاه پیشنهاد کردند که به جای عیدی ، درب دبیرستانهای دخترانه و تماشاخانه ها را ببندند. (١١)
در آنزمان مجله «بیداری ما» ارگان تشکیلات دموکراتیک زنان ایران، با شعار «ما هم در این خانه حقی داریم» منتشر میشد و بخشی از زنان جامعه شهری را جلب کرده بود. ژاله اصفهانی که در آنزمان، دانش آموز دبیرستانی بود، شعری در این باره سرائیده بود، که در مجله «بیداری ما»چاپ شده است.(١٢) :

پاکی جان حجاب زن باشد

آن شنیدم که باز در طهران

گفتگو از حجاب زن باشد

عده ای از رجال می خواهند

زن دگر باره پر محن باشد

مدعی کیست؟ این چه غوغایی است؟

که طرفدار این سخن باشد؟

کی چنین گفت مذهب اسلام

که زن زنده در کفن باشد

نیست عفت- به روی پوشیدن

پاکی جان حجاب زن باشد

چند خواهید این کبوتر پاک

اندر این ملک چون زغن باشد

در نشریه «بیداری ما»، مؤسسات آموزشی و روحانیت به شدت مورد نقد قرار می گرفتند و رضاشاه به عنوان دیکتاتوری که قصدش استثمار بیشتر زنان بود مطرح می شد. (۱٣) در سال ۱٣۲٣«بیداری ما» خواستار «رسیدگی به وضعیت بسته شدن مدارس در ولایات که با دست همین عمال ارتجاع بسته شده و مانع درس خواندن دختران گردیده است.» میشود.(١۴)

«بیداری ما» پس از تحمل فشارهای مستقیم و غیر مستقیم در سال ۱٣۲۶ توقیف شد. پس از آن نشریه های «جهان تابان» و سپس «جهان زنان» در سال ۱٣٣۰ با شعار «زنان ایران برای به دست آوردن حقوق خود متحد شوید» از جانب تشکیلات زنان منتشر و پخش می شدند. (۱۵)

تشکیلات زنان هر چند در راستای برنامه حزب توده ایران، مبارزه برای رفع استثمار زنان کارگر و بهبود شرایط زندگی آنان را در محور مبارزه قرار داده بود، برای آگاهی حنسیتی، دستمزد برابردر مقابل کار برابر ، سواد آموزی و تامین بهداشت زنان نیز تلاش میکرد و لغو قوانبن ارتجاعی، برابری حقوقی دوجنس و حق رای زنان را هم در برنامه مدون خود آورده بود.

در مبارزه با بیسوادی زنان که بنیاد ستم جنسی بر آن استوار بود، تشکیلات زنان در اواخر سال ۱۳۲۳ ، با گرفتن اجازه برای تشکیل کلاس اکابر برای زنان، کلاسهایی را در محله سید نصرالدین، پشت آب انبار معیر و همچنین در محل تشکیلات زنان دایر نمود.

در اردیبهشت ۱۳۲۵ در سینما مایاک تهران جشنی برای تشکیل کلاسهای اکابر برپا شده بود. در این جشن که متجاوز از هزار نفر شرکت داشتند. مریم فیروز به تلاش زنان در عرصه جهانی اشاره کرد و گفت: امروز زنهای بریتانیا علاوه بر اینکه چندین کرسی پارلمان را اشغال کرده اند، در کابینه نیز شرکت دارند. این زنان، وکیل و وزیر مادرزاد نبوده اند و جامعه به آنها فرصت نشو و نما داده، هرگاه چنین فرصتی در سایر نقاط دنیا هم ایجاد شود، به زن امکان ترقی بیشتری خواهد داد. قانون منشور ملل متفق حق انتخابات را برای زنان لازم و حتمی دانسته و این حق می باید به زنان ایران نیز به رسمیت شناخته شود.»( ۱۶)


تظاهرات زنان حزب توده در ۱٣٣۰

در اسناد حزب توده ایران در مورد فعالیت های تشکیلات زنان آمده:
«حق شرکت زنان در انتخابات با تصویب قانون جدید دوباره از زنان سلب شده بود. در بحبوحه تجدید نظر در قانون انتخابات سال ۱٣٣۰، تشکیلات زنان علاوه بر پخش روزنامه جهان زنان در یک صفحه، با گرد همایی و جمع آوری امضاء از مردم، برای حق شرکت زنان در انتخابات مبارزه میکرد. در شماره ۲۸ جهان زنان در خرداد ۱٣٣۱ اعلام شد که تا آنروز ۶۵۳۶۰ امضا جمع آوری شده است.» (۱٧)

تشکیلات زنان ایران با عضویت در «فدراسیون دمکراتیک بین‏المللی زنان» در سال ۱٣۲۶ به «تشکیلات دمکراتیک زنان ایران» تغییر نام داد. بعد از غیر قانونی شدن در سال ۱٣۲۸ با نام «سازمان زنان ایران» به کار خود ادامه داد. در دوران دولت ملی دکتر محمد مصدق که سازمان زنان ایران رسما مجوز فعالیت دریافت کرده بود، دبیرکل این سازمان هما هوشمند راد بود. او در کنار تشکیلات زنان، توانست “کمیته دفاع از کودکان ایران” را هم پایه ریزی کند.

تشکیلات زنان ایران در یک دهه مبارزه تا کودتای سال ۱٣٣۲ توانست با کار وسیع توده ای در میان زنان، ایجاد کلاسهای سواد آموزی، خیاطی، بهداشت و تعاونی تولید از جهتی در توانمند سازی زنان قدم بردارد و از جانب دیگر آنان را به تشکل های صنفی سیاسی خود مانند اتحادیه زنان زحمتکش، شورای مادران، جمعیت هواداران صلح، جمعیت حمایت از کودکان جلب کند. (۱٨)

تشکیلات زنان با تشکیل کنفرانس‌های هفتگی، زنان را به تشکل فرا می خواند. افزون بر ایجاد کلاس‌های مبارزه با بیسوادی برای زنان، با ایجاد درمانگاه، کتابخانه و قرائت‌خانه‌ برای زنان و کودکان، تاسیس تعاونی‌های تولیدی، برپا داشتن شورای مادران در مناطق زحمتکش نشین، برگزاری روز جهانی زن و روز جهانی کودک و سازماندهی حرکات مطالباتی به تشویق زنان در شرکت فعال در مبارزات اجتماعی اقدام نمود. جشن هشت مارس تریبونی بود که طرح مسائل زنان را در جامعه فراهم میکرد. تشکیلات زنان از این امکان در شرایط آزادی نسبی به شکل علنی و در شرایط سرکوب به شکل مخفی، مثلا در شکل یک جشن عروسی استفاده میکرد. رویکرد زنان آزادیخواه، کارگر و کارمند به این تشکیلات امری بدیهی بود. تشکیلات زنان با جذب زنان پیشرو در صفوف خود توانست به یک سازمان زنان مطرح در جامعه تبدیل شود.

هایده مغیثی در مورد فعالیت های این دوره تشکیلات زنان می نویسد:
«. تشکیلات زنان ایران بزرگترین و سازمان یافته ترین گروه زنان بود و موفق به جلب تعداد نسبتاً زیادی از زنان تحصیل کرده طبقه متوسط شهری شد. تشکیل کنگره زنان و تکیه بر ضرورت تحقق تساوی کامل بین دو جنس و یا با جمع آوری ۱۰۰ هزار امضاء در حمایت از اعطاء حق رای به زنان و تشویق زنان به نادیده گرفتن قانون و شرکت در رفراندم ۱٣٣۲ علیه شاه از جمله فعالیت های مهم این دوره بود.» (١٩)

در جشن هشت مارس ۱۳۳۱در تهران که هزاران زن در تظاهرا ت خیابانی شرکت داشتند، خبرگزاری یونایتدپرس از اجتماع پنج هزار زن با پلاکا رت ها و شعارهائی مانند «مادرانی که زندگی می بخشند باید از آنان دفاع کرد» و کودکان با همراه داشتن شعارهائی مانند «مادر از من دفاع کن»، «ما نان و بهداشت می خواهیم» گزارش داد. (٢٠)

با کودتای آمریکایی محمد رضا پهلوی در بیست و هشت مرداد ۱٣٣۲، دفتر سازمان زنان ایران به اشغال سربازان کودتا در آمد و کنشگران سازمان زنان متواری و یا دستگیر شدند. محمد رضا پهلوی خواست بحق زنان را در سال ۱٣٣۲ سرکوب کرد و ده سال بعد در «انقلاب سفید» ۱٣۴۲ حق رای به زنان را بعنوان اقدامی «ملوکانه» «اعطا» نمود.

تا انقلاب بهمن ۱٣۵٧ تشکیلات زنان در داخل ایران فعالیت متشکلی نداشت. کنشگران این سازمان، که به خارج از ایران و بیشتر به کشورهای اردوگاه سابق سوسیالیستی پناهنده شده بودند، در کنفرانسهای بین المللی و عمدتا در بلوک اردوگاه شرکت میکردند و به تشریح کودتا و وضعیت زنان در ایران می پرداختند. از جمله در سال ۱٣۵۴ که از جانب سازمان ملل، سال جهانی زن نامگذاری شده بود. فعالین تشکیلات در کنفرانس مکزیکو و کنگره جهانی زنان در برلین نیز شرکت داشتند. تشکیل کمیته تدارک «کنگره جهانی سال زن» و انتشار نشریه «واقعیت زندگی زنان ایران» از آخرین تلاشهای هما هوشمند راد بود. او در مهاجرت در سال ۱٣۵۴ درگذشت.

پس از سرنگونی حکومت محمد رضا پهلوی، آزادی زندانیان سیاسی و آزادی نسبی در این دوره تا به قدرت رسیدن حکومت اسلامی، سازمانها ی سیاسی گوناگون و تشکل های زنان اعلام موجودیت کردند. تشکیلات دموکراتیک زنان ایران نیز فعالیت دوباره خود را در ایران در خرداد ١٣۵٨ از سر گرفت.

دفتر مرکزی تشکیلات در تهران، محل برگزاری سخنرانی ها و کنفرانس ها شد. کنشگران تشکیلات در محلات و خانه ها نشست هایی همراه با سخنرانی و مشاوره زنان به راه میانداختند و با تشویق زنان به شرکت در شورای محله و تعاونی تولید، تلاش میکردند به شرکت اجتماعی و استقلال اقتصادی آنان کمک کنند. ایجاد کلاسهای سواد آموزی، بهداشتی، خیاطی و کاردستی و یا کتابخانه محلی زنان و کودکان، نمایش فیلم و تئاتر عروسکی از دیگر کارکرد های این تشکیلات بود.

هر چند فعالیت های توده ای تشکیلات همانند سالهای دهه سی بود. اما دیدگاهی که دنبال میکرد، در مقایسه با جنبش جهانی زنان او را در جایگاه کیفیتا متفاوتی در جنبش زنان قرار میداد. هرچند در دهه سی هم تشکل های مستقل، کوچک و پراکنده زنان در ایران هم وجود داشتند. ولی هنوز حتی در جنبش جهانی زنان هم این گروههای پراکنده به جنبش گسترده و مستقل فمینیستی تحول نیافته بودند. مبارزه تشکیلات دموکراتیک زنان در آن دوره در راستای مبارزات زنان در اروپا و آمریکا، برای حق رای و برابری حقوقی بود. در حالیکه در دهه پنجاه که جنبش جهانی زنان به جنبش فمینیستی تحول یافته و آمریکا و برخی از دول اروپایی از جمله انگلستان، فرانسه، آلمان… را ناگزیر به پذیرش خواست ها ی زنان، تامین نسبی برابری حقوقی کرده بودند. رهبری تشکیلات زنان ایران که از شوروی و اروپای شزقی بازگشته بود، با تجارب و دست آوردهای این جنبش گسترده و مستقل بیگانه بود و به آن با بدبینی نگاه میکرد و بی اعتنا به تجارب و دست آوردهای آن میخواست که مبارزه زنان ایران را به شیوه سنتی و بکمک «حزب پدر» پیش ببرد. در شوروی هرچند زنان حقوق قانونی نسبتا برابری داشتند، ولی فعالیت گروه فمینیستی و مستقل از حزب کمونیست ممنوع بود. تشکیلات زنان شوروی زیر نظر حزب کمونیست اجازه فعالیت داشت.

در این زمینه تجربه آذر منصور از مسئولین تشکیلات زنان در اصفهان بیانگر این بیگانگی با خواست های فمینیستی است:
«ولی به تدریج در سمینارها و جلسات زنان متوجه شدم که مشکلات زنان، مشکلات فعال شدن در یک حزب نیست بلکه مشکلات روزانه شخصی است.
آنها در مورد مسایل انسانی همچون حسادت، عشق، طلاق ، جمع کردن مال، تربیت بچه ها و یا در مورد اختلافی که با رفیق حزبی من به عنوان شوهر یا برادر در خانه داشتند، بحث می کردند. این در شرایطی بود که من در مورد این قبیل مسایل فقط می توانستم چیزهایی کلی بیان کنم.
نمی توانستم قدم به قدم آنها را راهنمایی کنم و برای کار اختصاصی در حوزه زنان اعزام کنم. نمی توانستم مانند کاری که امروز در آلمان و در حوزه زنان انجام می شود، به آنها کمک کنم و به دادگاه و مراجع مختلف بفرستم. »
«تشکیلات در کلاس های سواد آموزی بسیار موفق بود. همچنین در جمع کردن زنان قالیباف و کارگر بسیار موفق عمل کرد. در کمک و تجهیز جبهه جنگ بسیار موفق بود. متاسفانه زمانی برنامه های ما موفق نبود که خانم ها، خصوصا بانوانی که همسرانشان هم حزبی بودند، نسبت به کار شبانه روزی همسرانشان در حزب ،انتقادهای خیلی جدی داشتند .
ما متاسفانه نمی توانستیم به آنها کمک کنیم ، چون این زنان هم مسئولیت کار خانه را به عهده داشتند و مسئول رسیدگی و تربیت بچه هایشان بودند و هم اینکه در تشکیلات زنان فعالیت می کردند.
این زنان از ما انتقاد می کردند که چرا همسرانشان در حزب یاد نمی گیرند که وقت بیشتری برای خانواده هایشان بگذارند و به تفریح و رفاه خانواده و بچه هایشان اهمیت بیشتری بدهند.»(٢١)

وابستگی «تشکیلات دموکراتیک زنان ایران» به خط سیاسی حزب توده ایران، هم مضمون دموکراتیک را از او میگرفت و هم او را در رهبری زنان در مقابله با ارتجاعی که به سوی قدرت میرفت ناتوان میکرد. مضون دمکراتیک از اینرو سلب میشد که تشکیلات به شیوه هرمی اداره میشد و مانند همه سازمانهای زنان وابسته به یک حزب سیاسی، تنها زنانی به سطوح رهبری راه می یافتند که عضو و یا همسر عضوی از آن حزب سیاسی بودند. زنان با نظرات سیاسی دیگر حتی اگر به تشکیلات راه می یافتند، تنها می توانستند پیشبرنده سیاست رسمی آن باشند.

با اینکه تشکیلات زنان در سالهای دهه سی هم وابسته به حزب توده ایران بود، ولی این وابستگی در آن دوره مانند دهه شصت تشکیلات را با تناقض روبرو نمیکرد. مبارزه تشکیلات زنان در سالهای دهه سی مانند حزب توده ابران، در جهت مدرنیته، بر علیه سنت، خرافات و طبیعتا در تقابل با ارتجاع مذهبی بود. «جهان زنان» ارگان تشکیلات در آنزمان بر علیه باز گشت حجاب با روحانیت مبا رزه میکرد. ولی در دهه پنجاه تشکیلات زنان که به پیروی از حزب توده ایران، میخواست مبارزه ضد امپریالیسم آمریکا را زیر پرچم آیت الله خمینی پیش ببرد، زن ستیزی بنیادگرایان اسلامی را که زیر رهبری آیت الله خمینی به میدان آمده بودند، نادیده میگرفت. با آنکه یکی از محورهای اعتراضی آیت الله خمینی در سال ۱٣۴۲ به محمد رضا شاه پهلوی ، دادن حق رای به زنان بود و در هیچ متنی این اعتراض پس گرفته نشده بود، تشکیلات زنان ایران در برنامه خود که در سال ۱٣۵٧ تنظیم کرد، با استناد به گفته های آیت الله خمینی «ما نهضت خود را مرهون زن میدانیم»، میکوشید که برقامت یک روحانی بنیاد گرای مسلمان، عبای پشتیبانی از حقوق زنان را بیاندازد.

تشکیلات زنان در یک تناقض بنیادی دست و پا میزد. از جانبی از « امامی» پشتیبانی میکرد که رسالتش بر تبعیض جنسی استوار بود و آگاهانه و آشکار تلاش داشت که زنان را در جامعه در مرزهای مورد نظر خود در کنترل بگیرد و قدم به قدم حقوق اجتماعی و خصوصی آنان را سلب کتدو از جانب دیگر میخواست که زنان را برای رسیدن به حقوق خود زیر پرچم خود فراخواند و رهبری کند. این «کژدار و مریز» در اساسنامه و برنامه چهارده صفحه ای تشکیلات بخوبی دیده میشود.

اساسنامه ازجانبی از بی حقی زنان حرف میزد و از جانب دیگر در حمایت از «روحانیت مبارز» تنها میتوانست از آنان بخواهد که مدارا کنند. در موارد ی که ارتجاع اسلامی به روشنی حقوق فردی و اجتماعی ویژه زنان را زیر ضرب گرفته بود، مانند اختیار پوشش، قضاوت و قوانین خانواده،..تشکیلات به شکل کلی خواستار رعایت کامل حقوق زن در عرصه های اجتماع، خانواده و تولید میشد و خواست مشخصی را مطرح نمیکرد. با اینکه در بند چهارم در مورد حقوق زن در خانواده آمده بود: «یکی از علل عقب ماندگی زن در اجتماع ما قوانین سنگین خانوادگی میباشد که صحه بر اسارت زن گذاشته و او را صغیر و یا مجنون و ناقص العقل معرفی میکند.» ولی خواست مشخصی برای از بین بردن این اسارت پیشنهاد نمیشد. در حالیکه در بندهای مربوط به زن در تولید، مبارزه با بیسوادی، آموزش و بهداشت رایگان، مبارزه با مواد مخدر و فحشا خواستها دقیق و روشن بودند. در بخش زن در تولید، بطور مشخص «مزد برابر در مقابل کار برابر» و «حق تامین کار و بیمه های اجتماعی زنان» را برای زنان کارگر ، کشاورز و بویژه قالیباف طرح میکرد. در بخش مبارزه با فحشا، برخورد با زنان تن فروش را مورد نقد قرار میداد. اما روح برنامه تشکیلات به جای تدقیق و پافشاری روی حقوق زنان، درپی تشویق زنان به گذشت بود.


تظاهرات زنان در تهران علیه حجاب اجباری

از این رو فرمان حجاب اجباری آیت الله خمینی بعد از چیرگی بر انقلاب بهمن و هجوم بنیاد گرایان اسلامی به حقوق ابتدایی زنان در زمینه پوشش، که روز به روز گسترش پیدا میکرد، نه تنها با مقاومتی در «جهان زنان» ارگان تشکیلات روبرو نمیشد. بلکه واکنش اعتراضی هزاران زن کارمند و دانشجو به صراحت در برنامه تشکیلات مورد نقد قرار میگرفت:

«در این دوران دشوار بسیار بودند و هستند کسانی که میخواستند و میخواهند موضوع زن را بهانه قرار داده و بی حقی او را مستمسکی سازند تا به انقلاب و رهبر آن امام خمینی بتازند. ضد انقلاب همانگونه که در بسیاری از نقاط ایران سعی کرد که با دامن زدن به اختلافات و سوء استفاده از هر نقطه ضعفی به تضعیف انقلاب و رهبری ان بپردازد. کوشید زنان را هم بر علیه انقلاب بر انگیزد و آنچه را که اکنون عمده و اصلی است در درجه دوم اهمیت قرار دهد.
اما زنان نه تنها با شرکت وسیع و چشمگیر در تمامی تظاهرات پشتیبانی از انقلاب، بلکه با شرکت فعالانه از تمامی عرصه های مبارزه، به جهانیان نشان دادند که آنان حق ملتی را والاتر و مهم تر از حق خود میدانند.» (٢٢)

هر چند «حجاب اجباری» مورد اعتراض برخی از زنان، بویژه زنان کارمند در تشکیلات زنان هم بود، ولی اعتراض آنها در سیاست بیرونی تشکیلات انعکاس پیدا نمیکرد. با این ترتیب تشکیلات زنان در دورانی که زنان اقشار متوسط و مرفه با آگاهی به حقوق اولیه شان تلاش میکردند که با گردهمایی افکار عمومی را به پشتیبانی جلب کنند و از پایمالی حق فردی و اجتماعی شان جلوگیری کنند، میکوشید که آنان را به دختران حرف شنوی آیت الله خمینی تبدیل کند و به سکوت وادارد. در عمل حقوق نسبی زنان که گام به گام توسط جمهوری اسلامی به رهبری آیت الله خمینی باز گرفته میشد، قربانی دیدگاه کمک به استقرار «حکومت ضد امپر یالیستی» میشد.

تشکیلات زنان با تجربه مبارزه در شرایط اختناق تلاش میکرد با انتخاب زبان صلح آمیز تا حد ممکن در فعالیت علنی باقی بماند. در همین چهار چوب مداراگر حتی از شخصیت های کمونیست زن ، مانند رزا لوکزامبورگ و یا کلاراستکین، که خوشآیند ارتجاع مذهبی نبود، مقاله داشت، ولی دیدگاه سیاسی مانع از آن بود که حتی در یک چهار چوب صلح آمیز مسئله حجاب اجباری را مطرح کند. کنشگرانی از تشکیلات زنان در محلات تهران تلاش میکردند، با جمع آوری امضاء و طومار برعلیه قوانین ارتجاعی ، مقاومت های مسالمت آمیزی را سازمان دهند مثلا در جلوگیری از لایحه تعدد زوجات تشکیلات به جمع آوری امضاء در محلات تهران دست زد، طومارهای جمع آوری شده در این زمینه به دست گوهر الشریعه دستغیب که در آنزمان نماینده مجلس بود، رسید. که در بحث آنزمان مجلس از جانب خانم دستغیب مطرح و با مخالفت دیگر نمایندگان روبرو شد. در زمینه گرفتن حق قضاوت از زنان هم باز کنشگران تشکیلات به جمع آوری طومار دست زدند. ولی مقاومت در برابر حجاب اجباری در حرکت های اجتماعی آنها هم نبود. در کنار این تلاشها، سیاست رسمی تشکیلات در برنامه و اساسنامه مدون تاکید میکرد:

«پس از پیروزی انقلاب عظیم ضد امپریالیستی میهن ما و در مرحله دشوار حفظ و سازندگی انقلاب نیز زنان ما علیرغم بی حقی هایی که برای انها وجود دارد، با فداکاری و رشد سیاسی تحسین انگیزی هرگز از خط صحیح و انقلابی منحرف نشدند.»

«میتوان به درستی ادعا کرد که زن ایرانی در این مبارزه از خود گذشتگی، لیاقت وشخصیت خود را بیش از هر دورانی که کشته میشد نشان داده است. آن روزها به پیشواز گلوله میرفت و از پای در میامد. اما اکنون دانسته و آگاه با رفتار سنجیده خود نشان میدهد. که بیش از هر چیز باید پایه های انقلاب را استوار کرده و ان را از زیر چنگ امپر یالیسم آمریکا و ضد انقلابیون داخلی نجات داد.» ( ٢٣)

و یا:

«نیمی از جمعیت ایران، زنان دعوت امام را از جان ودل پذیرفته اند و اینها هستند که با فروتنی و بدون انتظار و توقع وبا علم به اینکه حق مسلمشان پایمال شده است، بیدار دل و آگاه، در پی این هستند که گردنه ها را طی کنندو کشورشان را نجات بخشند.»

«زنها همانگونه که در جنگهای خیابانی زندگی و شخص خود را از یاد برده اند، امروز هم در صحنه مبارزه که بسیار پیچیده تر و دشوار تر است، خود را در درجه اول قرار نداده و میخواهندکه ابتدا مردم ایران آزاد شوند. ملت از اسارت رها شود و امپریالیسم آمریکا، این« ام افساد قرن » و دست نشاندگانش برای همیشه ریشه کن شوند.» ( ٢۴)

اینکه چرا باید نیمی از جمعیت صبر کند که نیم دیگر رها شود و برای چه ضرورتی یک سازمان مشخصا زنان که خودش هم برای حقوق زنان الویتی قائل نیست تشکیل میشود و اگر قرار است که زنان صبر کنند، چه نیازی به تشکیلات دارند؟ از مسائلی بودند که پاسخی در اساسنامه نداشتند.


مریم فیروز

در این دوره پر تناقض «مریم فیروز» مسئولیت تشکیلات دموکراتیک زنان ایران را به عهده داشت. «مریم فیروز» که زندگی او با زندگی تشکیلات گره خورده و در تشکیلات «مریم خانم» نامیده میشد. در زمان انقلاب شصت و سه ساله بود، از جانبی زنی آزاده و با زنان عمیقا همبسته بود. برای جوانان صحبت میکرد. تلاش میکرد آگاهی جنسیتی، احترام به زن و رعایت حقوق زنان در درون حزب توده ایران را افزایش دهد و در این زمینه سهم بسزایی هم داشت. به زنان تشکیلات در سلب آزادیهای فردی در جامعه، «دائم توصیه میکرد که از خودشان دفاع کنند و نگذارند که محدودشان کنند، نگذارند آزادی فردی شان مورد تجاوز قرار گیرد.» (٢۵) . از جانب دیگر عمیقا به خط سیاسی حزب توده ایران و اردوگاه سوسیالیستی سابق باور داشت و زنان را به پشتیبانی از آیت الله خمینی، که حقوق زنان را زیر ضرب گرفته بود، فرا میخواند و از زنان معترض به حجاب اجباری در درون تشکیلات میخواست، که «یک وجب چارقد بلند تر شده را جدی نگیرند». او بر این باور تا پایان زندگی نود و اندی ساله اش و تحمل ۹ سال زندان و شکنجه در زندان جمهوری اسلامی ایران وفادار ماند. نه ندامت خواست و نه به اسلام گروید. او با آنکه به جنبش زنان عشق می ورزید و زنان بسیاری را در این جنبش پرورش داد، می توان گفت که در راه آرمانی که به آن باور داشت، خواست های زنانه اش و جنبش زنانی را که میخواست سازمان دهد، فدا کرد.

تشکیلات زنان با الویت ندادن به مبارزه زنان و با چشم بستن بر سرکوب آنان نمیتوانست تبدیل به سازمانی برای گرد آوری نیروی زنان و مقابله با ارتجاع اسلامی بشود. نه با بینش غیر مذهبی جاذبه ای برای زنان مسلمان داشت و نه با پشتیبانی از آیت الله خمینی میتوانست زنان آگاه و آزادیخواه متوسط شهری را جلب کند. زنان تشکیلات را عمدتا زنان عضو و یا هوادار حزب توده ایران و یا نزدیکان آنان تشکیل میدادند. پس از انشعاب در سازمان فدائیان و تشکیل سازمان اکثریت، برخی از زنان در این سازمان هم به تشکیلات زنان روی آوردند ولی تشکیلات زنان قادر به پذیرش برابر حقوق زنان هوادار اکثزیت هم نبود. زنان که به شکل گسترده در انقلاب شرکت داشتند، در بسیاری از گروههای زنان و یا گروههای سیاسی گرد آمده بودند ولی بر خلاف سالهای دهه سی تشکیلات زنان دیگر پتانسیل جلب آنان برای اهداف آزادیخواهانه شان را نداشت. فعالیت های تشکیلات زنان با همه گسترش در سطح فعالیت های فرهنگی در جا میزد. به دنبال غیر قانونی شدن حزب توده ایران، در اردیبهشت ۶۱ به دستور دادستانی انقلاب، دفتر مرکزی تشکیلات در تهران مهروموم و دفتر مجله«جهان زنان» نیز بسته شد. کنشگران تشکیلات متواری و یا در ارتباط با حزب توده ایران دستگیر و یا زندانی شدند.

کلن ژانویه ۲۰۱۲

ناهید نصرت

منابع:

١)_ زاهد سیدسعید و خواجه نوری بیژن(۱۳۸۲). بررسی و تحلیل اجمالی نقش اجتماعی زنان در تاریخ ایران، فرهنگ، شماره ۴۸ ، ص ۱۱۳

٢)_انجمن ها و نشریات زنان مانند: مانند انجمن حریت نسوان، مجمع انقلابی نسوان، جمعیت پیک سعادت نسوان، جمعیت نسوان وطنخواه، نشریه دانش، شکوفه، زبان زنان، پیک سعادت نسوان، نامه بانوان، عالم نسوان، نسوان وطنخواه، دختران ایران

٣)_حمید احمدی گردآورنده خاطرات نجمی علوی
http://asre-nou.net/php/view_print_version.php?objnr=1843

۴)_ راه توده
http://www.rahetudeh.com/rahetude/Sarmaghaleh-vasat/HTML/2009/mars/8mars.htm

۵)_ جمعیت نسوان وطنخواه در فاصله در سالهای ۱۳۰۲ تا ۱۳۰۴، ده شماره مجله تحت همین نام به عنوان مجله علمی، ادبی و اجتماعی در تهران منتشر کرد. شاهزاده ملوک اسکندری صاحب امتیاز و مدیرمسئول این مجله بود. مهرانگیز اسکندری – عضو هیئت مدیره جمعیت نسوان وطن خواه ایران در سال ١٣٠٢ بود

۶)_ راه توده
http://www.rahetudeh.com/rahetude/Sarmaghaleh-vasat/HTML/2009/mars/8mars.htm

٧) _نجمی علوی « ما هم در این خانه حقی داریم» ص ۶۱-۶۰
٨)_ وبلاگ عفت ماهباز
http://efatmahbaz.com/index.php?option=com_content&view=article&id=60:2010-04-29-16-17-14
٩)_ گفتگوی حمید احمدی با نجمی علوی، ۲۰۰۱، (خاطرات به صورت فیلم ویدیوئی)

١٠)_ راه توده
http://www.rahetudeh.com/rahetude/Sarmaghaleh-vasat/HTML/2009/mars/8mars.htm

١١)_ گزارش محرمانه شهربانی، جلد اول، (۱۳۲۴-۲۶) به کوشش مجید تفرشی و محمود طاهری احدی، انتشارات اسناد ملی ایران، تهران، ۱۳۷۱، ص ص ۵۰۴ و ۵۰۵

١٢)_(بیداری ما شماره ۵، سال ۱۳۲۳)
از حمید احمدی گردآورنده خاطرات نجمی علوی
http://asre-nou.net/php/view_print_version.php?objnr=1843

۱٣) _ ساناساریان الیز(۱۳۸۴). جنبش حقوق زنان در ایران/طغیان، افول و سرکوب، ترجمه نوشین احمدی خراسانی، تهران: اختران: ۱۱۳مجله «بیداری ما»، شماره ۸، تهران، ۱۳۲۳، ص ۹

۱۴) _ مجله «بیداری ما»، شماره ۸، تهران، ۱۳۲۳، ص ۹

١۵)_ جهان زنان اولین بار در سال ١٢٩٩ در مشهد با صاحب امتیازی فخرآفاق پارسا منتشر شد اما پس از انتشار سرمقاله‏ای درباره تساوی حقوق زنان و مردان، نشریه مورد حمله مذهبیون قرار گرفت. مجله لغو امتیاز و فخر آفاق پارسا به قم تبعید شد. فخرآفاق مادر فرخ‏رو پارسا اولین وزیر زن در زمان شاه‏- وزیر آموزش و پرورش- بود که پس از انقلاب اسلامی اعدام شد.
ما زنان:

تشکیلات دمکراتیک زنان ایران ۶٨ ساله شد

۱۶) _ «مجله بیداری ما»، شماره ۶، ۱۳۲۳، تهران، ۱۳۲۴، گزارش از جشن، نوشته خانم ماه ملک قهرمان،

۱٧) _ حزب توده ایران/ شصت و هفتمین سالگرد تشکیلات دمکراتیک زنان ایران فرخنده باد
http://www.tudehpartyiran.org/detail.asp?id=979

۱٨) _ ما زنان

تشکیلات دمکراتیک زنان ایران ۶٨ ساله شد

١٩) _ هایده مغیثی

زنان ایران، صد سال مبارزه برای آزادی و حقوق قانونی/ هایده مغیثی

٢٠)_ حزب توده ایران
http://www.tudehpartyiran.org/detail.asp?id=979

٢١)_ مصاحبه با آذر منصور از مسئولین تشکیلات زنان در اصفهان
http://www.radiofarda.com/content/f6_iran_tudehparty_women/24347969.html

٢٢) _آرشیو اسناد اپوزیسیون ایران.ص ۱۳
اساسنامه و برنامه تشکیلات دموکراتیک زنان
http://www.iran-archive.com/demokratike_zanan/demokratike_zanan.html

٢٣) _همانجا

٢۴) _ همانجا

٢۵) _ مصاحبه با آذر منصور از مسئولین تشکیلات زنان در اصفهان
http://www.radiofarda.com/content/f6_iran_tudehparty_women/24347969.html

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *