برای تو / مهری جعفری

برای تو

صورت ات را جلوتر بیاور

چشم هایت با رنگ هایی از دریای مانش

آبی آبی خاکی سبز سیاه تر از طوفان های جنوب

بادهایی که از اقیانوس های دوردست می آید

صورت ات را جلوتر بیاور

نگاه که می کنم صدها ماهی ریز

صدها ماهی ریز

/

صلیبی شکسته بین ماست و الله ی ی شکسته

دست هایی بسته از پشت و چشم بندی سیاه

آن جا سرزمین من است می شناسی؟

/

دست هایم به هم رسیده اند آن سوی رودخانه تایمز

و من با یک بغل آب

که جاری جاری

جاری در من

این آبی آسمان یا آبی آب که از چشم های تو

فشارش می دهم و دهانت بوی خانه های شمال را می دهد

مرطوب تر از خانه ای ساحلی در کنار دریای خزر

شیرین تر از عسل … سبلان

آبی دریاچه من

/

گوی قوجاقوندا اوزوم

گوی یانیندا گوجالیم، اوروم

منیم گؤلوم گؤولووم گؤلووم

آخ بولانما دوزلانما آخ آخ (۱)

/

می گذارم که بگذری از من

بغل بغل آب

/

چیزی هم از خودت بگو

چیزی که تو را به یادم بیاورد سال های سال های دیگر

نه با آن همه شعر که در آغوشت نوشتم و پاک کردم

نه با پرش پلک هایم وقتی که به تو فکر می کنم

/

می خواهم در نگاه تو پارو بزنم

در نگاه آبی آبی تو آن قدر چرخ بزنم که دریاچه نمک را فراموش کنم

/

قوی اوزوم

دورو دورو سولاریندا آخیت منی

ال چکمرم آپار منی گووی یادیمنان چیخسون او توزدی بوجاقلار کوللی کوچه لر آردیم آردیم چیخارت منی

دووز نئجه اولارمیش سو یرینده ؟ (۲)

/

من کشان کشان از نهایت تاریخ می آیم تا تو را یافته باشم که اورفئوس من باشی (۵)

نگاهم نکن بگذار با تو تا نور بیایم

و فراموش کنم که از کجا بازآمده ام و هنوز بوی مرگ می دهم

بگذار مردگان رد عبور ما را اندازه بگیرند اورفئوس

سازت را بزن و بگذر

/

دست های تو را بر پوست تمام تن ام می خواهم

نمک ها را کنار بزن آن جا دفن شده ام پیدایم کن

آن جا زیر تمام آن آب هایی که خشک شدند

بیرونم بیاور

/

دست های تو را برای همه پوست تن ام می خواهم

/

قوروموشام دوز التوندا آختار منی

تاپ منی سوسوموشام دوز آلتوندا سووار منی آخ مندن

آخ ایستیرم سنی، آخ آپار منی

گوی آخسین گئتسین بو دووز (۳)

/

هنوز نمناکی نفس های تو در میان شعرهایم

می بویم

که نفس نفس

می شمارم که گفته باشم تا چندمین نفس

که هم چنان هنوز

در کنار تو مانده ام

که دست هایت را حس کرده ام که روی تمام پوست تنم

و در تمام چشم های تو

آبی آبی

لغزیده ام

و هم چنان، هنوز

/

آخمیشام گوزلریندن

هله هله آخاجیام (۴)

۰۲/۱۰/۲۰۱۱

ترجمه از آذری:

(۱)
بگذار در آغوش تو شنا کنم

بگذار در کنار تو پیر شوم، اروم

دریاچه من، دل من، دل من

روان شو آه تیره نشو شور نشو روان شو آه روان شو

(۲)
بگذار شنا کنم

در آن آب های زلال ات جاری کن مرا

رهایت نمی کنم مرا با خود ببر بگذار فراموش کنم آن کنج های خاک گرفته، کوچه های پر از خاکستر قدم به قدم

بیرونم ببر

نمک هم می توانسته جای آب را بگیرد؟

(۳)
زیر نمک خشک شده ام دنبالم بگرد

پیدام کن تشنه شده ام زیر این نمک، سیرابم کن جاری شو از من

روان شو آه می خواهمت روان شو مرا با خود ببر

بگذار این نمک شسته شود برود

(۴)
از چشم های تو جاری شده ام

و هنوز جاری خواهم شد

(۵) اشاره به اورفئوس شاعر و آوازه‌خوان افسانه‌ای اساطیر یونانی که در نواختن چنگ استاد بود آن‌چنان که
می‌توانست جانوران وحشی و درختان و سنگ‌ها را به دنبال خود به حرکت درآورد. پس از مرگ زودهنگام همسر خود
ائورودیک، به دنبالش به دنیای زیرزمین رفت. او توانست پرسفون را با صدای چنگ مجذوب کند و اجازهٔ خروج
ائورودیکه را از فرمانروای مردگان بگیرد، به شرط آن‌که تا لحظهٔ خروج از آن‌جا به ائورودیکه نگاه نکند. اورفئوس در آخرین لحظه تحمل از دست داد و به صورت همسرش نگاه کرد و او را برای همیشه از دست داد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *