با توجه به سوالاتی که درمتن قبلی[[ https://www.iran-women-solidarity.net/?p=2117]] مطرح شد لازم دانستم تا از دریچه نگاه خود به فعالیتهای این بنیاد نگریسته و با محور کردن سمینار سال گذشته در پاریس به نقد آن بنشینم. شاید که قدم کوچکی باشد در پویا شدن این حرکت مهم و مثبت زنان ایرانی.
در تابستان ١٩٨٩ با همفکری و همکاری شهلا حائری، گلناز امین و افسانه نجم آبادی “بنیاد پژوهشهای زنان ایران” پایه ریزی شد و اولین سمینار آن هم در روزهای ١٢ و ١٣ می ١٩٩٠ با همکاری مرکز تحقیقات خاورمیانه دانشگاه هاروارد در کمبریج برگزار شد.
گلنار امین در اولین پیام خوش آمدگویی خود در تاریخ ١٢ می ١٩٩٠ میگوید: ” بنیاد پژوهشهای زنان ایران بهترین نامی است که می شد بر آرمان علاقه مندانی گذارد که میخواهند دور از هر تعصب به نقش خود از دیدگاه تاریخ و تجربه زن ایرانی بنگرند. آغازش از نیاز و تعهدی بود که بسیاری از ما در وجود خود حس کردیم و بالاخره پس از یک سال این مجلس را باعث شد. آنچه مسلم است آنکه، انجام آن تعهدات از توان ما یک یک و تنها بیرون بود و خواستیم که راهی جهت گرد هم آمدن بیابیم و این بنیاد را آغاز کنیم که مزرعه ای شود که در آن نهال امیدهای خود را بکاریم و با تعهد و ایمان خود آبیاری کنیم و میوه های آن را به نسلهای بعدی هدیه کنیم “.
ولی آیا میتوان به دور از تعصب و بیطرفانه به برسی تجربیات و روحیات زن ایرانی نشست؟ با توجه به اینکه اکثر اکتورهای سمینارها را فعالین سیاسی سابق تشکیل میدهند میتوان انتظار داشت که نظرات سیاسی و به خصوص تعلقات گروهی آنان (برای مثال رفتارهای محفلی) در برگزاری سمینارها نقشی کمرنگی ایفا کنند؟ گفته های خانم امین زمانی اهمیت و ویژه گی خود را جلوه گر میسازد که به نبود رشته تحصیلی مطالعات زنان (مستقل از ایدئولوژی حاکم) در دانشگاها و هم چنین محدودیتهای مختلف در انجام تحقیق های میدانی مستقل در موضوعاتی مانند تعلیم و تربیت، روانشناسی، فرهنگی، مذهبی، تاریخی، اقتصادی و … در داخل ایران توجه شود.
فضای حاکم بر این سمینارها به نسبت برگزارکنندگان، سخنرانان و همچنین شرکت کنندگان متفاوت و سیال بوده است. در سالهای اول برگزاری سمینارهای این بنیاد، فضایی پژوهشی و آکادمیک بر آن غالب بود. اما به مرور زمان و با توجه به کمیت شرکت کننده از میان آکتیویست های مقیم خارج از کشور، از آن فضا کاسته شده و به جلسات تبادل نظر، بحث و برخورد های عقیدتی و متآسفانه گاهاً حتی به جلسات روکم کنی و شاید مهمتر از همه به مکانی برای دیدار فعالین خارج از کشور تبدیل گشت. نقطه اوج این نوع از کیفیت را هم میتوان در سمینار سال گذشته ( ژوئن ٢٠١٠ ) که در پاریس برگزار شد مشاهده کرد. در این سمینار که مرا به یاد میز کتاب فروشی گروه ها و سازمانهای سیاسی روزهای پس از انقلاب انداخت، سعی شده بود از هر نظر و ایده ای نماینده ای در میان سحنرانان وجود داشته باشد. شاخص بارز آن هم خانم آذر ماجدی بود که سخنان ایشان نه تنها مستدل و تحقیقی نبود بلکه از تازه گی هم برخوردار نبود. چرا که گفته های وی قبل از گردهمایی پاریس بارها در چندین شهر به گوش رسانده شده بود ( از جمله در جلسه ای در دسامبر ٢٠٠٩ در استکهلم که من شخصاً در آن شرکت داشتم) و از طریق وب سایت شخصی و حزبی نیز درج و نشر یافته بود.
نکته ای که در سمینار پاریس مرا متآثر ساخت، از قلم انداختن “کمپین جمع آوری یک میلیون امضا علیه قوانین تبعیض آمیز” در کنار دیگر کمپینها و فعالیتهای زنان ایران در سالهای اخیر در فیلم آغازین این سمینار بود. این فیلم به کوشش یکی از فعالین سیاسی مقیم پاریس ( همسریکی از برگزارکنندگان سمینار) تهیه شده بود. پس از نمایش این فیلم مراسم معرفی زن برگزیده سمینار برگزار گشت. در این مراسم لوح گرامیداشت بنیاد نه به یک زن، بلکه به تمام زنانی که در خیزش تاریخی خود در اسفند ١٣۵٧ بر ضد حجاب اجباری دست به تظاهرات و گردهمایی زدند تعلق گرفت. همانجا بود که با توجه به عدم به کار بردن نام ” کمپین یک میلیون امضا” در فیلم آغازین سمینار سوالی برایم مطرح گشت و آن اینکه آیا باید سی و یکسال دیگر بگذرد تا از زنانی که هوشمندانه و شجاعانه این کمپین را به راه انداختند و (چه عده ای بخواهند و چه نخواهند از آنان نام ببرند) تاثیری محسوس در لابلای جامعه ایران از خود به جای گذاشتند قدردانی شود؟ آیا تعدادی از کسانی که در این مراسم از زنانی که سی سال و یکسال قبل از حقوق دموکراتیک و انسانی خود دفاع کردند قدردانی میکنند، همانانی نیستند که آنان را زنانی لیبرال با خواسته های بورژوایی و خرده بوژایی خواندند و آنها را تنها گذاشتند؟ آیا باید همیشه سی و یکسال بگذرد تا بدانیم برما چه رفته است؟
موضوع دیگری که باید به آن اشاره شود، ساختار این بنیاد است. پس از آنکه افسانه نجم آبادی و شهلا حائری از همکاری با بنیاد خودداری کردند، گلناز امین به تنهایی عهده دار مدیریت آن شد. این سمینارها هر ساله به همت گلنار امین و کمیته برگزار کننده، متشکل از زنان فعال شهری که میزبان سمینار است سازماندهی و اجرا میشود. در سالهای ٢٠٠٠ تا ٢٠٠٩ تنی چند از فعالین خارج از کشور به عنوان مشاور در برگزاری سمینارها به گلناز امین یاری رساندند که این امر نیز در سمینار هانوفر در سال ٢٠٠٩ با کناره گیری دوتن از آنان تغییر ماهیت داد. البته نه تنها به روشنی مشکلات و علل عدم همکاری آن دو بیان نگشت، بلکه تا به امروز نیز بحث بر سر ساختار مدیریت و مشاوره آن عمومی نیز مطرح نشده است. در اینجا لازم میدانم که از جانب خود مطرح سازم که پسندیده خواهد بود اگر در این مورد هم شفاف سازی شود تا برای عده ای از زنانی که به فعالیتهای این بنیاد علاقه داشته و دلسوزانه آنرا همراهی میکنند، این شبهه به وجود نیاید که خودی و غیرخودی وجود دارد.
در هر صورت من نیز مانند صدها نفر در حال تدارک سفر به آمرسفورت هستم تا به سمینار امسال بروم. من هم خوشحالم که بار دیگر دوستانم را که در کشورهای دیگر مقیم هستند، ملاقات میکنم. خوشحالم که دوباره به مدت سه روز جدا از سخنرانیها، در زمانهای استراحت و صرف صبحانه، نهار و شام با دیگر فعالان به بحثها و گفتگوی های زنده و با حرارت خواهم نشست و با نظرات و دیدگاه های دیگران آشنا خواهم شد. من به خوبی به این امکانی که با زحمات و تلاشهای فراوان، بی خوابی ها و صرف وقت و هزینه های مالی ( حتی از جیب شخصی برگزارکنندگان) در اختیار من گذاشته میشود واققم و قدر آنرا میدانم. ولی آیا نباید انتظار داشت که با توجه به دارا بودن پتانسیل بالایی که این سمینارها در خود نهفته دارند، میتوان قدمهایی تآثیرگذار در بسط و توسعه مبحث “مطالعات زنان” برداشت؟ آیا برای نمونه اهدای جایزه حامد شهیدی (جایزه ای که برای بهترین تحقیق در مبحث “مطالعات زنان” تعیین گشته است) درخور توجه و وسواس بیشتری نیست؟
ادامه دارد
– [بخش اول->https://www.iran-women-solidarity.net/?p=2117]
– [بخش سوم->https://www.iran-women-solidarity.net/?p=2172]