چراغا سوختهن
ملکه مادر
“گزارش فرزندان رهنورد و میرحسین به ملت از ملاقات سه شنبه با پدر و مادر، شنبه, ۲۱ اسفند, ۱۳۸۹، سایت کلمه
پس از اتمام این ملاقات محدود و غیر طبیعی از ما مصرانه خواسته شد که در این باره کاملا سکوت کنیم. فشار نیروهای امنیتی برای مسکوت نگه داشتن این موضوع برای ما ابهام برانگیز است. انگیزه ها و دلایل پنهان و آشکار و استفاده های احتمالی از آن هر چه باشد اجبار زندانبانان برای تن دادن به این ملاقات پیروزی بزرگی برای مردم ایران است. ما همچنان بر غیر قانونی بودن این حصر و محدودیتهای اعمال شده تاکید داریم. ما نزدیک دو سال است که دوشادوش هم این راه را پیموده ونگاه امیدوار خود را به فرداهای روشن سبز دوخته ایم از این رو وظیفه خود دانستیم که شما خواهران و برادران عزیز را نیز در جریان این ملاقات قرار دهیم و سکوت در مورد این ملاقات را بیش از این صلاح ندانستیم. ما خواستار رفع فوری این محدودیتهای غیر قانونی برای پدر و مادرمان، خانواده بزرگوار و محترم کروبی و تمام بیگناهان دربندیم و در کنار مردم ایران برای تحقق این خواست قانونی پایداری خواهیم کرد. ما هرگونه اطلاع و خبر جدید را همچون پدرمان از طریق سایت کلمه در زمان های مقتضی به اطلاع ملت شریفمان خواهیم رساند.“
چراغا روشن شدن. رهبران نیستن. چراغها خاموش شدن. مشاوران هستن. میگم ننه، این حصر خانگیه یا خانگی حصره؟ حالا عاقبت کار خانگی خودمون چی میشه؟ هنوز هیچ اطلاهی در دسش نیس. نشون به اون نشون که خودش به ایشون گفتش که با چیشای خودش هیچی ندیدش. اونجا کی کوجا بودش؟ کی کوجا اونجا بودش؟ پسرش خودش رفته نبودش اونجا که عکس اون آقا گوندهه، مباشرامامش، اومد رف تو حصر خانگی، اون دوتا رو بردش با خودش. امامش افسردهس، هیشکارهس،. یه نوقطۀ سیاه هیجاش نداره، یه نوقطۀ خاکیستری هم هیجاش نداره، اصلا هیجاش هیچ نوقطه نداره. بخدا همش زیر سر اون یکیشه. نه اینا شایههس. مبنعش خیلی موثقه. اطلاهاتیه. پاسدار سپاهشه خودشه. اینقذه نزدیکه که وختی همۀ ارتباطا قعطه، ایشون خودش با خودیش وصله. بیسیمش همیشه آنلاینه. حالا شوما بگو اون اطلاهاتیه سبزه یا سبزه اطلاهاتیه؟ سپاهش پاسداریه یا پاسدارش سپاهیه؟ سفارتش سبزیه یا سبزیش سفارتیه؟ تأییدش خودش تکذیب شدش. تکذیبش خودش تأیید شدش.نه این یکیش… اون یکیش. کدوم سبز؟ همو سبز که رنگ میکونه. کدوم رنگ؟ همو رنگ که گوزارش قاطی پاطی میکونه…
در آغاز تنها کلمه بودش. و کلمه نزد کی بودش؟ بازجوش خودش خودیه. کلمه خودش خداس. کلمه تو گوش ماس. اینقذه بیانیههای قشنگ قشنگ. گوزارشا دقیق دقیق. فقط یکی از دختراشون با همدیگه رفتن دیدن مامان و بابا. دستور زبون بستۀ فارسی چه تقصیری داره؟ امضاها اینقذه مؤدب و اصیل بودش که حدی نداشتش. کلمه میریه که حسینیه، شیخیه که کروبیه، عطااللهیه که مهاجره، فرخیه که نگهداره، ابراهیمیه که نبویه، سروشیه که خودش اینقذه عبدالکریمه. اجرای بیتنفر قانون اساسی جمبوری ایسلامی. فرمایش دیگهای هم هس؟ چی؟ سرنگوزی؟ دس ننهم درد نکونه، حالا بیا یه سینما هم برو! نخیر، کم کم برو آدامسم بجو! کلمه ارجمنده، واحدیه، رحمانیه، توحیدیه، مذهب رسمیه، شیهۀ اثنی حشریه. مشرکا و کافرا چی میشن حالا؟ گاس اونام میرن برا خودشون یه خورده میچرن تو علفای ایرون. وای که چقذه تمامیتخواهی ننه! شوما لوطفن برو یه خورده اخبار میهنتو دونبال کون تا فهمت بره بالا! مشقاتو کردی یا نه؟ جیم مثه جونبش. سین مثه سبز. حالا شوما اینقذه سین جیم نکون. بگو لعنت و نفرین بر جمبوری کافر پرور ایسلامی!
ننه جون، یکی بود یکی نبود. زیر گنبد کبود، غیر از “سایت کلمه”، هیش کس نبود. از افق جرینگ جرینگ باز صدای “سایت جرس” میاومد. از اون عقب عقبا، از توی برج شبگیر، از یه جاهای خیلی تاریکِ سیکریت میاومد. خونهها تاریکن، دوکونا تختهس. از صدا اوفتاده تار و کمونچه. مُردیم بخدا، کوچه به کوچه… حالا دُر سُخُن را شورت میکونیم: همه چی اینقذه تار میزد و مهآلود بودش تا چراغا روشن شدش. ننه جون، چه خوش گفت فردوسی پاکزاد… شمع و چراغارو روشن کونین، همسایه هارو خبر کونین، امشو شو عروسیه…
لُغَز نومه
سیکریت = همون گوفتمان “بگم…؟ بگم…؟”
شورت = ننه جون منظورم تنکه نبود. رجوه شود به خرهنگ آکسفورت اَنگلیزی