اولین مصاحبه با خانم مهشید راستی می باشد. خانم راستی سالهاست در کشور سوئد اقامت دارند و جز وبلاگ نویسان و فعالین حوزه زنان به شمار می آیند.
۱- در یک تصویر کلی، شرایط و موقعیت جنبش زنان در ایران را چگونه ارزیابی میکنید ؟
جنبش زنان ایران در دو دهه ی اخیر رشد بسیار قابل توجهی کرده، زنان با تشکیل تشکل های مستقل خود به امر سازماندهی پرداختند و با طرح مطالبات خود قوانین و نظام مردمدار مذهبی را به چالش کشیدند و مسائل و مشکلات زنان را از محافل خصوصی به خیابانها و میان مردمی کشاندند که خود نیز با این مسئله درگیر بودند .جنبش زنان ایران توانسته است در مسیر خود پیوند محکمی با مردم عادی کسب کند. حرکت های جنبش زنان در ایران حرکت هایی است بسیار خاص و حساب شده. در همگانی کردن طرح مطالبات مثلا از جنبش یک میلیون امضا میتوانیم به نیکی یاد کنیم و تلاش کوششگران این جنبش برای مطرح کردن خواسته های زنان در میان مردم. مطالبات جنبش زنان ،انتزاعی و زیاده خواهی نیست. در راستای مقابله با ستمی که در جامعه بر زنان می رود جنبش زنان مطالبات خود را طرح می کند که مطالبات مشخص نیمی از شهروندان جامعه است و آن نیمه ی دیگر جامعه ـ مردان ـ هم به طور روزمره با آن درگیر هستند. مردان شاید از یک سویه بودن حق حضانت فرزندان خودشان خمی بر ابرو نیاورند ولی وقتی می بینند حق حضانت فرزندان دخترش از او گرفته می شود ، بر این بی عدالتی می شورند…
جنبش یک میلیون امضا بسیار هوشمندانه مطالباتی را مطرح کرد که اکثریت زنان ایران بر سر آن توافق داشتند. و بسیار هوشمندانه از انتقادات خارج از کشور یا داخل کشور که سعی در رادیکالیزه تر کردن این حرکت داشتند فاصله گرفت و به طرح خواسته های اکثریت زنان ادامه داد . این مسئله موجب شد که تماس جنبش با مردم عادی حفظ شد و مطالبات زنان در میان مردم عادی و غیر سیاسی که غم نان دغدغه ی اصلی روزشان را تشکیل میداد ، مطرح شد.
از این روست که جنبش زنان به یک جنبش روشنفکری بدل نشده و توانسته است حمایت مردمی را دریافت کند. که این مسئله در میان تجربه های جنبش های موجود در ایران در نوع خود نوین و قابل تامل است.
۲- ارتباط اعتراضات اجتماعی جاری در ایران با زنان و جنبش زنان را چگونه میبینید ؟
من این دو را از هم جدا نمی دانم. ببینید واقعیت این است که جنبش مردمی ایران که نام جنبش سبز به خود گرفته یک شبه به وجود نیامد. این حرکت در پی سی و سه سال بی حقوقی اجتماعی که به تمام مردم تحمیل شده است پدید آمده. انتخابات و تقلب انتخاباتی جرقه ی فعالیت این آتشفشان بود ولی جنبش زنان و دیگر جنبش های اجتماعی در این آتشفشان حضور داشته اند و برانگیزاننده بودند .
به نقش زنان در فعالیت های انتخاباتی نگاه کنیم ، اعتلاف زنان و به چالش کشیدن کاندیدا ها ، مطرح کردن خواسته های مشخص زنان و جواب خواستن از ایشان در مقابل این خواسته ها. و در کنار آن نقش فعال زنان در ستادهای انتخاباتی و استفاده از اندک روزنه ی بازی که در دوران انتخابات به مردم داده می شود تا رای ها به صندوق ها ریخته شود ، و بعد از انتخابات در تظاهرات خیابانی. زنان هرگز در حاشیه نبودند. دیگر کمتر آدمی است که بتواند مثل دهه ی پنجاه و شصت از همیاری زنان با مردان سخن بگوید ، چرا که زنان یک پای ثابت هر حرکتی هستند.
زنان خواهان تغییر هستند ، و اولین برندگان تغییر در شرایط اجتماعی ایران زنان هستند ، پس حضورشان در پروسه ی تغییر شرایط ایران ، اجتناب ناپذیر است. با این همه نمی توانم بر خلاف یک سری از دوستان از رهبری زنان در این جنبش صحبت کنم . شرکت فعال با رهبری بسیار متفاوت است. امروز ما میتوانیم از شرکت فعال زنان در اعتراضات اجتماعی صحبت کنیم و من فکر میکنم تجربه ی یک و نیم دهه فعالیت صلح آمیز جنبش زنان ، امروز در صلح خواه بودن اعتراضات اجتماعی تاثیر مشهودی دارد.
۳- فکر میکنید اصلیترین خواسته ها و مطالبات زنان در ایران در شرایط فعلی چه چیزهائی باید باشد ؟
من یک فعال جنبش زنان در خارج از کشور هستم. بیش از نیمی از عمرم را در تبعید و دور از ایران گذرانده ام و از این رو با وجود تماس روزانه و بسیار نزدیک با جنبش زنان داخل کشور ، از جواب دادن به این سوال خودداری می کنم.
خواسته ها و مطالبات زنان در ایران ، باید توسط خود زنان در ایران تعیین و مشخص شود. من به عنوان یک فعال جنبش زنان در سوئد ، وظیفه ی خودم را حمایت از جنبش زنان ایران و نه تعیین خواسته ها و مطالبات ایشان یا تعیین خط مشی و راه کار می دانم.
اما من نه در جهت تعیین خواسته ها و مطالبات زنان ، بلکه در جهت پیشبرد مطالبات و خواسته هایی که از طرف زنان فعال داخل ایران مشخص و تعیین میشود ، یک پیشنهاد دارم و آن اینکه جنبش زنان ایران باید تلاش کند که صف مستقل خود را در کنار جنبش سبز تشکیل دهد و حفظ کند. جنبش زنان ایران با بیش از دو دهه تلاش روزانه ، تجارب بسیار زیادی در رابطه با مبارزه صلح آمیز بدست آورده است و نیز خواسته های مشخص و مطالبات مشخص خود را همواره مطرح کرده و برای آنها مبارزه کرده. باید تشکیل صف مستقل زنان ، خواسته های زنان را به جنبش سبز بسط دهیم و حتی در بعضی جاها که نیروهای راست این جنبش انعطاف نشان نمیدهند تحمیل کنیم. فراموش نکنیم که هیچ حرکت مردانه ای به شکل خودجوش در جهت خواسته های زنان گام بر نمیدارد و این خود ما هستیم که باید این مسئله را مهم و یکی از پایه های حرکت دموکراسی طلبانه بدانیم.
مسئله ی زنان در انقلاب ۵۷ به کلی در حاشیه قرار گرفت. این مسئله نه فقط از طرف نیروهای مذهبی بلکه از طرف نیروهای رادیکال و چپ به فراموشی سپرده شد. دلیل اصلی اش هم این بود که زنان فعال در تشکل های چپ کوششگر بودند و از خواسته های خود به نفع خواسته های ” رفقای ” مرد عقب نشینی می کردند و چون این ” رفقا ” مسائل زنان را حاشیه ای تلقی می کردند ، زنان هم به حاشیه بودن تن دادند.
صف مستقل زنان ، از حاشیه بودن مسائل زنان جلوگیری میکند. باید صف مستقل خود را تشکیل دهیم و آن را حفظ کنیم .
۴- افق تحقق مطالبات زنان و پیروزی آن در ایران را چگونه میبینید ؟
من به جنبش زنان ایران بسیار امیدوارم. همیشه بوده ام . از همان ابتدای که حرکت های کوجک در حد انتشار نشریات و و چاپ جزوه های کوجگ فمینیستی بود متوجه شدم که ماشین محرک به راه افتاده و هیچ نیرویی نمیتواند آن را از حرکت باز نگاهدارد و می بینیم هم که چنین است.
نظام جمهوری اسلامی یک سیستم به شدت زن ستیز است. این مسئله نه بر کسی پوشیده است و ابهامی در آن وجود دارد. و صرف زن بودن و آگاهی به موقعیت و مسائل زنان ، تو را در مقابل این نظام قرار می دهد. شیوه های مقابله البته متفاوت است ولی بر سر اصل مقابله و مبارزه برای احقاق حق زنان ، بحثی نیست.
پروسه ی شکل گیری جنبش زنان ایران را می توان به جوبیار کوچکی تشبیه کرد که در مسیر حرکت خود با جویبار های دیگری با همین خواست ها و نیاز ها به هم می پیوندند و در مسیر می بالند و پیش می روند . مسلما همه ی مسیر به یک شیوه طی نخواهد شد و همه هم با هم تا انتهای مسیر همراه نخواهند بود ، ولی این رودخانه به راه افتاده است و سر ایستادن ندارد.
پیروزی جنبش زنان در رهروی اش است. زنان در مسیر راه به خود آگاهی می رسند و همراه می شوند. هر زنی که به این جنبش بپیوندد .و در جهت آگاهی هر چه بیشتر خود و پیرامون خود تلاش کند ، برای این جنبش یک پیروزی محسوب می شود. و مسلم است که پیروزی نهایی با دستیابی به مطالبات حقوقی و اجتماعی زنان میسر است. اما من خود حرکت را نمودی از پیروزی جنبش میدانم .
۵- جنبش زنان میتواند تبدیل به جنبش گسترده ای شود، به این دلیل که بیش از نیمی از جامعه زن هستند و در جامعه ایران تحت حکومت اسلامی، ستم مضاعفی بر آنها رو داشته میشود. برای گسترش این جنبش و توده گیر شدن آن چه باید کرد و چه راهکارهائی را باید در نظر گرفت ؟
راستش من با این واژه های کلیشه ای چندان راحت نیستم. ستم مضاعف یعنی چه ؟
در جمهوری اسلامی زن بودن جرم است و برای کم کردن مجازاتی که بابت جرمت انجام میدهی ، یک سری اعمال به تو تحمیل می شود. این که تو از ابتدایی ترین حق انسان یعنی حق انتخاب پوشش خودت هم محروم هستی یک ستم مضاعف نیست. نادیده گرفتن ابتدایی حق انسانی را نمیشود ستم مضاعف قلمداد کرد ، مسئله حقوق بشر و نادیده گرفتن اصول پایه ای حقوق بشر است.
میدانم که در تئوری های چپ یک سری کلیشه هایی وجود دارند ، ولی واقعیت این است که حکومتهای مذهبی مثل حکومت ایران این کلیشه ها را پشت سر گذاشته. وقتی از ستم مضاعف ی که بر زن می رود طبق کلیشه های تئوریک صحبت می کنیم مورد نظر ستم کلی اجتماعی است که بر انسان می رود و ستم خانگی ای یا اجتماعی مزید بر علتی که زن به خاطر جنسیتش در ساختار های اجتماعی تحمل می کند. اما ساختار زن ستیزانه ی نظام جمهوری اسلامی این کلیشه ها را زیر پا گذاشته . در جمهوری اسلامی حریم خصوصی انسانها به رسمیت شناخته نمی شود و سیستم تا خصوصی ترین انتخاب های تو دخالت و تصمیم گیری می کند. مدل مو ، آرایش صورت ، پوشش تن ، داشتن یا نداشتن جوراب . رنگ لباس ، و بعد مسائلی بسیار خصوصی مثل همسرگزینی ، یا تجدید نظر کردن در انتخاب غلط همسر گزینی و حق جدایی و طلاق ، خلاصه همه ی چیزهایی که میدانید و نیازی به بازگویی مجدد نیست. من فکر میکنم با ابلاق نام ستم مضاعف به حملات جمهوری اسلامی به حوزه ی خصوصی زنان ، او را با هر سیستم مردسالارانه ی دیگری یکی می کنیم و با این کار لطف بزرگی به این نظام می کنیم. ستم مضاعف ستمی است که زنان در سوئد ، انگلیس ، یا هر کشور دیگری که سیستم مردسالار حتی ضعیف ـ حتی به ضعیفی سوئد ـ دارا هستند تحمل میکنند. آنچه در ایران بر زنان روا می شود یک ستم مضاعف نیست. پایمال شدن سیستماتیک حقوق پایه ای و انسانی زنان برای داشتن یک زندگی درخور است. ما در نظام اسلامی ایران ، وقتی که مرد قادر است باوجود داشتن همسر ، با زنان دیگر رابطه جنسی داشته باشد و این مسئله جزو حقوق بدیهی اوست ، نمیتوانیم به زنی که به خاطر همبستری با مردی بجز همسرش سنگسار می شود از ستم مضاعف صحبت کنیم. در جمهوری اسلامی چیزی داریم به نام ستم به زنان که مثل و مانندش فقط در حکومت های مذهبی ـ اسلامگرایان وجود دارد و ابدا هم مضاعف نیست . پس از کلیشه ها هذر کنیم تا حقایق را بهتر ببینیم.
اما اینکه برای همه گیر شدن جنبش زنان چه باید کرد ، فکر میکنم همین سیستم زن ستیز موجود بهترین تاثیر را در همگانی کردن جنبش زنان گذاشته است. شما می بینید که حتی زنان بسیار مذهبی و سنتی هم در جنبش زنان حضور دارند چرا که مطالبات جنبش زنان از مطالبات آنها جدا نیست. حضور همه جانبه ی زنان در جنبش مردمی ایران ، نمود واضحی است از اینکه همین تحقیر و لگدمال کردن سیستماتیک حقوق زنان ، موثرترین انگیزه برای پیوستن زنان با ایده ها و اعتقادات مختلف به این جنبش و در نتیجه همگانی شدن این جنبش بوده.
۶- به عقیده شما رابطه جنبش زنان با جنبشهای اجتماعی دیگر (مانند جنبش کارگری، دانشجویان و) چگونه است و یا چگونه باید باشد ؟
این سوال برای من سوال دیگری را مطرح می کند . میدانم که این سوالات از طرف دوستانی که اندیشه ی چپ دارند مطرح می شود و این مصاحبه برای نشریه ای که آرمان های چپ دارد تهیه می شود. من بارها مصاحبه های مشابه ای از فعالان دانشجویی و فعالان کارگری خوانده ام و هیچ کدام از آنها در مورد رابطه ی جنبش مورد فعالیت خود با جنبش زنان جوابگو نبودند. چرا جنبش زنان همیشه در مورد رابطه با دیگر جنبش های اجتماعی مورد سوال قرار می گیرد ولی دیگر جنبش های اجتماعی در رابطه با جنبش زنان نه ؟ آیا این از آن نظر نیست که اندیشه ی چپ همیشه به جنبش زنان به عنوان یک جنبش فرعی نگاه کرده است ؟
جنبش فمینیستی از نگاه دوستان چپ تا همین چند سال پیش نه تنها به عنوان جنبش فرعی بلکه به عنوان جنبشی بازدارنده و نفاق آفرین در “صفوف به هم فشرده ی کارگران و زحمتکشان ” شناخته می شد.
زنان فمینیست از نظر این دوستان زنان بورژوا و خورده بورژوا بودند که خودخواهانه به مسائل اجتماعی بی اعتنایی می کردند و مسائل زنان را اولیت می دادند.
من در طرح این سوال ، اگر نه تمامیت همان نگاه ، حداقل گوشه هایی از آن نگاه را میتوانم ببینم.
اینکه جنبش زنان را نه به عنوان یک حرکت مستقل بلکه در رابطه با دیگر جنبش های اجتماعی تعریف می کنند.
به نظر من این وظیفه ی جنبش زنان ما نیست که خود را در رابطه با دیگر جنبش های موجود تعریف کند و جایگاه خود را مشخص کند. به نظر من جنبش زنان ایران ، جایگاه ویژه ی خود را در میان جنبش های اجتماعی ایران یافته است . این جنبش جایگاهی مستقل برای خود کسب کرده و در مورد رابطه اش با دیگر جنبش ها بایدی بر خود نمی تابد.
در یک جامعه ی متحول ، تمام جنبش های اجتماعی باید به نوعی با هم رابطه داشته باشند. این رابطه به نظر من هم امروز هم وجود دارد. بسیاری از زنان فعال جنبش زنان در انجمن های دانشجویی نیز فعال هستند. همین مسئله هم در مورد کارگران صدق می کند. اما سوال من کمی برعکس است. چرا دیگر جنبش های اجتماعی ما از مسائل زنان تنها برای افشاگری نظام استفاده می کردند ؟
بیایید سوال را بر عکس کنیم .
کدام جنبش دانشجویی را می شناسید که درصد زنان شرکت کننده در آن با مردان برابر باشد ؟
این سوال را در مورد جنبش های کارگری هم جواب دهید ؟
چرا جنبش های دانشجویی و کارگری در امر جذب زنان فعال موفقیتی نداشته اند ؟
وقتی با زنان فعال جنبش های دانشجویی و کارگری ـ که اگر باشند تعدادشان از تعداد انگشتان دست فراتر نمیرود ـ صحبت می کنم ، عمدتا با یک برخورد روبرو می شوم : من فمینیست نیستم ها !
این پاسخ مرا به روزهای تلاشهای خودمان در سال های ۵۷ تا ۶۰ میبرد. راستی ما از فمینیسم چه میدانستیم که اینگونه از آن فاصله می گرفتیم ؟
پس من این توپ را در زمین خودتان شوت می کنم ، شما جواب دهید :
به عقیده ی شما رابطه ی جنبش های کارگری و دانشجویی با جنبش زنان چگونه است و یا چگونه باید باشد ؟
۷- زنان یک توده واحد نیستند و به فرهنگها و طبقات و اقشار مختلفی تعلق دارند ( زنان کارگر، زنان همجنسگرا، زنان طبقات مرفه جامعه، زنان متعلق به اجتماعات سنتی و …) و شاید به همین دلیل اولویتهای مطالباتی متفاوتی داشته باشند. بنظر شما چگونه و تحت چه موازینی میتوان جنبشی گسترده و متحد برای احقاق حقوق زنان داشته باشیم ؟
جواب این سوال شما هم برای من در وحله ی اول یک سوال پیش آورده. وقتی از فرهنگها و طبقات و اقشار مختلف صحبت می کنید ، ذکر ” زنان همجنسگرا ” در میان پرانتز چه دلیلی دارد ؟
آیا ” زن همجنسگرا ” به فرهنگ خاصی تعلق دارد ؟ به طبقه ی خاصی ؟ به قشر خاصی ؟ به سنت خاصی ؟
و چرا زن دگرجنسگرا در این پرانتز قرار نگرفت ؟
اولیت مطالباتی زن همجنسگرا نسبت به زن دگر جنس گرا چیست ؟
آیا از نظر شما که این سوالات را طرح کرده اید زن همجنسگرا چه اولویت خاصی را طلب می کند ؟ جز دموکراسی ؟ جز آزادی های اجتماعی ؟ جز آزادی های سیاسی و باز بودن فضای فرهنگی و عدم تجاوز دولتی به حریم خصوصی انسانی ؟
می فهمم که این حساسیت من روی کلمات و اصطلاحاتی که در سوالات مطرح شده ممکن است برای عزیزی که این سوالات را برای من فرستاده یا خواننده ی این متن که با حدث قریب به یقینی عمدتا با اندیشه ی چپ که بر این نشریه حاکم است همخوانی دارد آزارنده باشد ولی اینکه روی کلمات دقیق می شوم به خاطر مچ گیری از دوست عزیزی که این سوالات را طرح کرده است نیست. به این دلیل است که طی سالها فعالیت در جنبش چپ به این نتیجه رسیده ام که جنبش چپ با مطالبات زنان به شدت بیگانه است و آنها را به شدت حاشیه ای می داند. این ها بود که مرا به صف مستقل زنان راند و از جنبش چپ ایران فاصله گرفتم.
من با حساسیت نشان دادن روی این سوالها و کلمات ، قصدی دارم و امیدوارم وقتی عصبانیت عزیزان از خواندن پاسخ های یک ” فمینیست ” فروکش کرد ، به این مسئله فکر کنند. و آن اینکه شیوه ی فکر را تغییر دهیم و نوع دیگری ببینیم.
اما برگردیم به سوال شما. ببینید این پرسشی بود که همیشه جنبش چپ در مقابل جنبش زنان گذاشته ، که شمایی که کارگر یا کارمند روزمزد هستید مگر می شود با آن زن کارفرما خواسته های مشترک داشته باشید ؟
و جواب زنان فعال جنبش زنان هم در مقابل این سوال همیشه یکی بوده : ما کردیم و شد ؟
به مطالبات جنبش های زنان در خارج از کشور نظری بیاندازیم . جنبش علیه خشونت خانگی : خشونت خانگی طبقه و نژاد نمی شناسد ، زن سفید متمول به همان شدت ـ شاید کمیت متفاوت باشد ـ تحت خشونت خانگی قرار می گیرد که زن سیاه کارگر .
جنبش زنان در جهت دریافت دستمزد برابر با مردان : دستمزد مردان در هر کاری ، بیشتر از دستمزد زنان در همان کار است. حتی زنان در پست های ریاست هم دستمزد کمتری نسبت به مردان در پست های مشابه دریافت می کنند.
جنبش صلح جهانی ، جنبش علیه خشونت به زنان در زمان جنگ ، جنبش دفاع از کودکان و بر علیه خشونت بر علیه کودکان ، جنبش دفاع از کودکان کار ، جنبش های متعدد دیگری که اسم آوردن از آنها از حوصله ی این مصاحبه بیرون است. خوب اینها نمونه های جنبش های جهانی زنان هستند. نمونه های مشابه آن را در ایران داریم.
فائزه ی هاشمی با تمام دستگاه پدرش که بزرگترین سرمایه دار ایران محسوب می شود ، وقتی در خیابان مورد تعرض قرار میگیرد ، فاحشه خطاب می شود و آقا تهدید می کند که ” دهانش را جر میدهد ” و بعد هم آقایان از این برخورد فیلم برداری می کنند و آن را روی یوتیوب قرار می دهند. آن آقا با اعلام اسم و مشخصاتش بعدا یک مقاله هم در دفاع از عمل خود می نویسد.
خشونت به زنان طبقه نمی شناسد . مذهب نمی شناسد ، سنت نمی شناسد.
بی حقوقی زنان نیز در ایران هیچ طبقه و مذهبی نمی شناسد.
زنان می توانند و باید در مبارزه برای برابر حقوقی همراه باشند. در این ضمینه طبقه و مذهب و خواستگاه سنتی ایشان نقشی ندارد.
تا کنون این همراهی در میان زنان آگاه وجود داشته ، و پس از این هم وجود خواهد داشت.
خواسته های زنان برای برابر حقوقی و دموکراسی مرز ندارد. ایران و جهان ندارد.
۸- حقوق زنان در ایران به اشکال مختلف و در محیطهای مختلف تضییع میشود. در خانواده، محیطهای کار، قوانین، کوچه و خیابان و … . حال با این وجود برای احقاق این حقوق از کجا باید شروع کرد و چه موانعی را باید از سر راه برداشت ؟
فکر میکنم جواب این سوال را در جوابهای دیگر داده ام
۹ – برای رهائی و آزادی کامل زنان چه قدم هائی باید برداشت و در چه شرایطی میتوان گفت زنان از موقعیت انسانیشان در جامعه برخوردارند ؟
برای رهایی کامل زنان چهار شرط مهم وجود دارد .
آگاهی ، آگاهی ، آگاهی … و چهارم صف مستقل زنان .
چندین سال پیش وقتی برای اولین بار با قطعه ی بولرو از راول آشنا شدم ، حس کردم این کاری است که باید بکنیم.
بولرو را گوش کرده اید ؟ یک تکه ی موسیقی است که در تمام اجرا تکرار می شود. آرام ، بلند ، بلندتر ، بلند تر ، و در انتها که شاید حتی بلندی صدا بیش از حد تحمل شنونده باشد.
باید صف مستقل خود را داشته باشید و خواسته ها و مطالبات خود را تکرار کنیم ، آرام ، بلند ، بلند تر ، بلند تر ، تا صدایمان شنیده شود.
برای اینکه بدانیم چه می خواهیم و چه مطالباتی داریم باید بدانیم و بخوانیم . باید آگاه شویم ، باید دانسته های خود را دائما به روز کنیم و با زمان جلو رویم . باید فرزندان زمان خود باشیم ، باید در امروز زندگی کنیم و خواسته های خود را با اکنون منطبق کنیم . اینها همه را من آگاهی می نامم . و آگاهی شرط اصلی رسیدن به آزادی است. چه این آزادی شخصی باشد و چه اجتماعی . انسانی که به آزادی شخصی نرسد ، در تلاشش برای رسیدن به آزادی های اجتماعی ناموفق است.
انسانی که آگاه نباشد ، نمیتواند در جهت آزادی تلاش کندو به آن دست یابد.
لازمه ی آزادی ، آگاهی است. بدون آگاهی ، حتی اگر برای مدت کوتاهی هم آزادی را به دست آوریم ، در حفظ آن ناتوان خواهیم بود.
در خاتمه از این که این فرصت را به من دادید تا نظراتم را به نظر خوانندگان شما برسانم ممنونم .