به نام زنان، علیه زنان! / لیلا پرنیان

خیزش توده ای اخیر و نقش رادیکال زنان در آن که کل جامعه ایران را تکان داد، از اهمیت زیادی برخوردار است و تاثیرات مهمی را در بر داشته است. این خیزش یکباره و تنها در برخورد به انتخابات زاده نشد، بلکه تاریخ خود را داشت که حداقل به تاریخ روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی تا به امروز بر می گردد. این خیزش علیرغم اینکه فروکش کرد، تاثیرات قدرتمندی بر افکار و روندهای اجتماعی از خود باقی گذاشت و جهت گیری های نیروهای سیاسی و افراد را مشخص تر کرد. نقاط قوت و ضعف نیروهای اجتماعی درگیر در این مبارزات به گونه ای آشکار شدند که نمی توان بی تفاوت از کنار آن ها گذشت.

از طرف دیگر زنان در این خیزش قدرت سهمگینی از خود نشان دادند. آنان خشم خود را از کلیه ستم ها و آزار و اذیتی که طی این سی و یک سال بر آنان روا شده نشان دادند و نفرت خود را از بانیان آن ابراز داشتند. شرکت گسترده زنان به یک نقطه رجوع برجسته و غیر قابل انکار این خیزش تبدیل شد. بررسی این خیزش و بخصوص رابطه آن با جنبش زنان از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است که باید از زوایای مختلف مورد بررسی قرار گیرد.
در این میان نظراتی که خود را منسوب به جنبش زنان می دانند، تلاش دارند که به جای تقویت جنبش زنان با جمعبندی ها و نتیجه گیری های کاملا معکوس و با بهانه های متفاوت این جنبش را به ذخیره نیروهای مرتجع مردسالار تبدیل کنند و در نهایت زیرآب آنرا بزنند.

نظرات نوشین احمدی خراسانی یکی از فعالین “کمپین یک میلیون امضاء” و”همگرایی جنبش زنان” از این جمله است. او همچنین سالیان سال از طرفداران پرو پا قرص جناح “اصلاح طلب” بوده است. بررسی نظرات وی از این نظر اهمیت دارد که این طرز تفکر مصمم است نقش مخربی را در جنبش زنان بازی کند.

نوشین احمدی از آغاز فعالیتهایش تلاش داشت که جنبش زنان را که یکی از قدرتمندترین جنبش های اجتماعی است به بیراهه رفرمیسم کشاند. او درجریان خیزش اخیر از این هم حتی فراتر رفته و در صدد انحلال کامل جنبش مستقل زنان است. او با غیر ممکن و محال جلوه دادن تغییرات بزرگ و آرزوهای بلند هرمسیر بیراهه ای را توجیه می کند. او در تلاش است که جنبش زنان را نه تنها برای جمهوری اسلامی خنثی و بی خطر کند بلکه فراتر این که آنرا به نیرویی برای جان گیری دوباره رژیم ورشکسته جمهوری اسلامی مبدل کند. تحت این عنوان که بدون یاری بالایی ها تغییر در موقعیت زنان میسر نیست. در این راه وی نزدیک به دو دهه به هر دری زده است که بر تضاد عمیق میان زنان از یک طرف و حاکمان جمهوری اسلامی و حامیانشان از طرف دیگر سرپوش گذارد و در این راه تلاش کرده که واقعیات انقلاب ۵۷ را مخدوش کند و نتایج دلخواه خود را گیرد.

پل زدن بر دره تضادها

نوشین احمدی خراسانی به منظور توجیه نظراتش تلاش بسیاری کرده تا میان نظرات گروههای “اصلاح طلب” حکومتی و مردم سازش ایجاد کند و آنتاگونیسم میان مردم و حکومت را تا حد ممکن لاپوشانی کند. او در مورد فضای قبل از انتخابات می گوید:‌

«خوشبختانه در فضای متفاوت و متحول در داخل و در سطح بین المللی ….. که در ماههای منتهی به انتخابات ریاست جمهوری دهم شاهد بودیم، و با توجه به هوشیاری و توافق نانوشته و دسته جمعی گروه های مختلف فکری و اقشار گوناگون که طیف های قابل ملاحظه ای از نیروهای درون حاکمیت تا نیروهای گوناگون در اعماق جامعه را شامل می شد، امید به ایجاد تغییر جان تازه ای گرفت.» (۱)

اشارات نوشین احمدی از این قرارند: یکم به فضای مناسب در داخل و در سطح بین المللی اشاره می کند که برخورد به آنرا به وقت دیگری موکول می کنم . دوم اشاره او به هوشیاری و توافق نا نوشته نیروهای مختلف فکری است. و بالاخره امید به تغییر در نتیجه این توافقات “هشیارانه” است.

برخورد مثبت نوشین احمدی به چنین صحنه ای که خود می چیند، این نکته را می رساند که راه رسیدن به تغییرات ازاین راه است.

نوشین احمدی مردم عاصی با جناحهای حکومتی را یکسان و یا لااقل در یک زمره قرار میدهد. در حالی که کمتر کسی است که به تفاوت کلی و ماهوی این تضادها اذعان نداشته باشد. تضاد بین مردم با حکومت و اختلاف بین دوجناح حکومت از دو تضاد با ماهیت متفاوت بر می خیزد. یکی عصیان علیه ستم و استثمار افسار گسیخته ای است که بیش از سی ویک سال از جانب حکومت از جمله همین “اصلاح طلبان” بر آنان تحمیل شده است. در حالیکه تضاد دیگری بر سر تقسیم منافع و تقسیم قدرت است، بر سر چگونگی حفظ رژیم و یا بعبارت دیگر طولانی تر کردن عمر رژیم جمهوری اسلامی است.

اگر بخواهیم به زبان تغییر سخن بگوییم، یکی از آنها تغییری را می خواهد که بساط ظلم و فساد و فشارهای ناشی از آن بر مردم بر جوانان و بر زنان هر چه زودتر پایان یابد، دیگری تغییری را می خواهد که بتواند عمر این رژیم را طولانی تر، موقعیت آنرا مستحکم تر و آنرا بصورت کارآمدتری بازسازی کند.

شکافی که در میان بالاترین رده های حکومتی که بر سر تقسیم قدرت و چگونگی حفظ رژیم جمهوری اسلامی بوجود آمد شرایطی را ایجاد کرد که تضاد مهمتر دیگر خود را برخ کشد. تا کنون خصلت عمده این مبارزات خودبخودی بوده است. اینکه مبارزات مردم به چه امیدهایی جان بخشد، بستگی به این دارد که این مبارزات در چه مسیری حرکت خواهد کرد و توسط چه نیرویی رهبری خواهد شد.

اما اگر مردم به “رهنمودهای” نوشین احمدی و امثالهم گردن گذارند به این معنی است که باید تضاد خود با رژیم جمهوری اسلامی را به فراموشی بسپارند و همه در پشت جناحی از همین حکومت صف کشیده و سیاهی لشگر آن شوند. اما مبارزات مردم در روز عاشورا نشان داد که مردم خواست این را ندارند که مسیری را که نوشین احمدی ها پیشنهاد می کند دنبال کنند. دختران و پسران جوان علیرغم نصحیت ها و توصیه های رهبران جریان”سبز” و نوشین احمدی ها، تصمیم گرفتند پا را از چارچوب های تعیین شده فراتر نهند و کل سیستم را به چالش بگیرند و شمه ای از قدرت خود را به نمایش بگذارند. اما این نمایش قدرت مردم با نمایش ضعف و زبونی و عقب نشینی موسوی و کروبی و دارودسته هایشان همراه شد. هنگامی که مردم بنای ظلم و بیداد را لرزاندند، این دار و دسته به لرزه افتاده و در پی کاستن از شدت تضاد خود با جناح دیگر بر آمدند.

نوشین احمدی بر طبل سازش میان مردم و حکومت می کوبد. اما شکاف بین مردم و دولت عمیقتر از آن است که بتوان آنها را سازش داد و یا آنها را تخفیف داد. خشونتی که از جانب کلیت رژیم جمهوری اسلامی بر مردم روا شده چنان شکافی را ایجاد کرده که به سادگی پر نخواهد شد. این شکاف به دره ای عمیق و گسترده بدل شده که هیچ پل شکسته و ورشکسته ای را بر نمی تابد.

تغییری بنیادی در جامعه یا “تغییری” که حکومت را حفظ کند؟

نوشین احمدی سالهای متمادی است مخالفت خود با تغییر و تحولات اساسی و بنیادی در رابطه با رفع ستم علیه زنان و عموما قدم گذاشتن در راه رفع هر گونه ستم و استثمار در جامعه که تنها از طریق سرنگونی جمهوری اسلامی و در نتیجه یک انقلاب اجتماعی حاصل می شود را ابراز کرده است. او جوانان را از انقلاب و تلاش برای تغییرات اساسی منع می کند. در حقیقت چنین تغییر اساسی را ممکن نمی بیند. او نگاهش را به دعواهای درون حکومتی برای “تغییر” دوخته است و از دیگران می خواهد که نیز چنین کنند. انتخاب خاتمی در دوم خرداد سال ۱۳۷۶ اوج رضایت اش بود. او در این مورد می گوید:

“انتخابات دوم خرداد وفضای ایجاد شده تجربه ی درخشانی بود در اثبات نحوه ستاندن حق به طرق قانونی”.(۲)
لازم به اثبات نیست که امروز بعد از ۱۲ سال بگوییم این یک جمعبندی قلابی بود. زیرا این گونه تجربه ها هزاران بار پیش از این نه تنها در ایران بلکه در سراسر جهان قلابی بودن خود را نشان داده اند. چگونه در چارچوبه “قانونی” که سیاه بر سفید، زنان را به برده تبدیل کرده می توان به چنین نتیجه گیری رسید. نوشین احمدی ابایی ندارد که برای مقبول جلوه دادن بحث هایش آنانی را را که به قول او “خواست” و یا “فرهنگ” استفاده از این “قوانین تبعیض آمیز” را ندارند مورد نکوهش قرار دهد. (۳)

نوشین احمدی تلاش می کند زنانی را که تشنه تغییرات اساسی و بنیادی هستند به “اصلاح طلبی” فرا بخواند. او بدین منظور زن و زنانگی را سمبل “اصلاح طلبی” معرفی می کند. از نظر او «اندیشه زنانه، اندیشه ای انتقادی است و نه تفکری برانداز. عمق بینش حرکت اجتماعی زنان که با تحول تدریجی همگام است، توانایی و پتانسیل بسیار زیادی برای حرکت های اصلاح گرایانه دارد…”(۴) مشخص نیست بر چه پایه ای او می گوید که اندیشه زنانه اندیشه ای رفرمیستی است و بر چه مبنایی حرکت اجتماعی زنان حرکتی تدریجی است. واقعیات خلاف این را نشان می دهند. تاریخ مبارزات حداقل در دو قرن اخیر نشان می دهد که هر گاه شرکت زنان در مبارزات اجتماعی وسیعتر بوده، آن مبارزات رادیکالتر شده است.

همین خیزش اخیر در ایران را در نظر بگیریم، زنان نقش تعیین کننده ای در رادیکالیزه کردن آن برعهده داشتند. زنانی که تصاویر مخابره شده شان در دل مردم جهان شجاعت کاشت و بسیاری از مردم را شگفت زده کرد.
اما در مقابل این واقعیات تاریخی نوشین بر این نظر خود اصرار کرده، می گوید: “حرکت اجتماعی زنان کوششی کاملا فرهنگی، مسالمت آمیز و دمکراتیک است.” از نظر او کوشش زنان کاملا فرهنگی است. کاملا یعنی اینکه جایی برای سیاسی بودن آن نمی گذارد. اما معلوم نیست اگر سیاسی نیست چرا دارای صفات سیاسی اند و با معیارهای سیاسی هم چون مسالمت آمیز و دمکراتیک سنجیده می شوند؟ واقعیت اینست که قافیه به تنگ آمده است. اما نوشین مجبور است که حرف خود را بزند و با تمام قوا تلاش کند که جنبش زنان را تا جایی که می تواند در چارچوب رژیم جمهوری اسلامی با “تغییراتی” در درون آن کنترل کند. بدین ترتیب به زعم خود هم زنان را راضی نگاه داشته و هم جمهوری اسلامی را.

امری که دراینجا آگاهانه پوشیده می شود اینست که گویا جمهوری اسلامی با جابجایی مهره هایش، عوض خواهد شد. در صورتی که سی و یک سال اخیر نشان داد که بارها نگهبانان جمهوری اسلامی عوض شده اند اما هیچ تغییری در ماهیت ستم گرانه اش نسبت به زنان صورت نگرفته است. این ماهیت عوض شدنی نیست. هر تغییر جزیی هم که صورت گیرد، جمهوری اسلامی برای حفظ اسلامی بودن خود مجبور است که زنجیز اسارت زنان را محکم نگه دارد، زیرا جمهوری اسلامی با این زنجیر ستم بر زنان است که اسلامی بودنش معنی و مفهوم پیدا می کند.

نوشین احمدی می خواهد زنان خارج از فضای سیاسی پر التهاب جامعه از حاکمان شرع گدایی کنند تا شاید مورد لطف و کرم آنان قرار گیرند. و آنگاه با بوق و کرنا همچون دوران دوم خرداد آنرا نشانه اثبات و پیروزی راه مسالمت آمیز بنامد. او زنان و جوانان را از آرزوهای بزرگ بر حذر می کند. آنها را از شرکت در مبارزات بزرگ منع می کند. اما جوانان و بخصوص زنان جوان در خیزش بزرگ خود این “رهنمود” ها و هشدارها را به پشیزی نخریدند، به خط قرمزهای تعیین شده وقعی ننهادند و به مارش پر قدرت خود وبه چالش گرفتن کل سیستم ادامه دادند. روحیه پر جسارت و الهام بخش این زنان بار دیگر نشان داد، که حنای فریب کاری عناصر حکومتی به اصطلاح اصلاح طلب و مداحان “روشنفکر” شان دیگر رنگی ندارد و زنان و کل مردم به تجربه دریافته اند که باید حقوق خود را در میدان نبرد بدست آورند و نه با گدایی از دربار حاکمان شرع .
بگذارید در انتها بر این واقعیت تاکید کنیم تا خیال برخی خوش خیالان راحت شود. تاریخ نشان داده که رفرمهایی مطلوب بدون حرکت های سهمگین و انقلابی مردم بدست نمی آید. رفرمهایی که به نتیجه رسیده اند نه درنتیجه حرکتهای رفرمیستی بلکه عموما نتایج فرعی مبارزات انقلابی مردم بوده است.

دشمنی با آرمانخواهی و درس وارونه گرفتن از تاریخ

برای اینکه نوشین احمدی برای تئوری های خود پشتوانه ای بیاورد و از این طریق بیحاصلی و بیهودگی انقلاب را نتیجه گیرد ناچار است که جمعبندی وارونه ای از انقلاب ۵۷ ارائه دهد. او در این میان بیش از همه با نسل دوران انقلاب به دشمنی بر می خیزد و آنرا هدف ضربات خود قرار می دهد و آنان را مسئول نابسامانی های جامعه معرفی می کند.

او در این باره می گوید: ” …. و حالا نسل من پس از وقایع خشونت بار ماههای اخیر، از فشار این همه دوگانگی فرهنگی و تناقض درونی میان زندگی روزمره با رمانتیسم انقلابی، میان خرد اسطوره اندیش و خرد مدنی، و میان مقتضیات زمینی و قوانین آسمانی، به سرگیجه و فلج فکری دچار شده است. مدام از خود می پرسد که “میدان بازی” من کجاست؟ آیا به سان جوانان دیروز عمل کنیم و با قلبی شکسته و لبریز از کینه و آرمان خواهی، به انزوا بگرویم ( و یا حداکثر راهی دیار غربت)….. مگر یک نسل تاریخی، چند بار می تواند از یک آزمون، سرافکنده و رفوزه بیرون آید…. “(۵)

یک بار دیگر نوشین احمدی می خواهد بیهودگی انقلاب و تغییرات ریشه ای را نشان دهد. شکی نیست که نسل گذشته دچار اشتباه شد، برخی از این اشتباهات فاحش بود. اما تنفر این نسل از ستم گران و استثمارگران رژیم پهلوی عامل و نیروی مهم خیزش مردمی بود. مگر می توان این قانون را نفی کرد که هر جایی که ظلم باشد مبارزه نیز خواهد بود؟ مگر می توان بدون نفرت از ستمگران از مبارزه ای بزرگ سخن راند؟ مگر می توان بدون آرمانخواهی به مبارزه ای عمیق برای سازمان دادن یک جامعه نوین عاری از ستم و استثمار دست زد. از طرف دیگر علیرغم همه مبارزات، جانفشانی ها و از خود گذشتگی ها درهیچ مبارزه ای پیروزی تضمین شده نیست. برای پیروزی در یک مبارزه عوامل و فاکتورهای مهمی تاثیر دارند. بر همین اساس است که علیرغم تمام از خود گذشتگی های نسل گذشته ، انقلاب ما و مبارزین آن نسل شکست خوردند. انقلاب مردم در وسط راه توسط نیروهای مرتجع اسلامی بسرقت رفت. جلوی تغییرات بنیادی در جامعه گرفته شد. تغییراتی در سطح صورت گرفت. یک ستمگر جای ستمگر دیگر را گرفت و این گونه جلوی یک انقلاب اجتماعی سد شد.

نیروهای مرتجع اسلامی بعد از نشستن بر مسند قدرت حمله به انقلابیون و آزادیهای بدست آمده در نتیجه مبارزات مردم را آغاز کردند. بر کسی پوشیده نیست که یکی از برجسته ترین شواهد این مسئله حمله خمینی به زنان در سال ۵۷ و صدور فرمان ارتجاعی حجاب اجباری بود. اما انقلابیون این نسل آرمانخواه به مبارزه خود علیه جمهوری اسلامی ادامه دادند. شورش ۵ روزه زنان در ۸ مارس ۵۷، با شعار ” ما انقلاب نکردیم تا به عقب برگردیم” گواه آن است.

اما سبعیت رژیم جمهوری اسلامی حدی نداشت و به همین دلیل دهها هزاراز جوانان مبارز را در زندانهایش اعدام کرد. آیا اینجا این نسل مبارز است که به زعم نوشین احمدی محکوم است و یا رژیم جنایتکار جمهوری اسلامی؟ اگر نسلی که با تمام وجود برای یک انقلاب فعالیت و کوشش کرد شکست خورد این نه به معنی محکومیت این نسل مبارز است و نه به معنی رفوزه شدن آن است و نه به معنی بیهوده و بیحاصل بودن انقلاب در کل است. بازهم تکرار می کنیم پیروزی در هیچ مبارزه ای تضمین شده نیست. اما خوب است که حداقل یکی دوتا از عوامل مهم شکست انقلابیون و مبارزین نسل گذشته را برشماریم. بدون شک عوامل زیادی در این شکست دخیل بودند و هر کسی از دیدگاه و نظر خود اشتباهات مهمی را می تواند برشمارد. اما اشتباهی را که تقریبا همه در مورد آن متحدند و کمتر کسی آنرا انکار می کند، ساده لوحی نسبت به نیروهای مرتجع اسلامی بود. اما اگر در آن دوران کمتر کسی تجربه ای از ماهیت نیروهای مذهبی مرتجع را داشت، امروز پس از سی ویک سال سرکوبگری و ستم و استثمار زمانی که نوشین احمدی و همفکرانش به مردم توصیه می کنند که با جناحی از همین جنایتکاران همگام و همگرا شوند، صحبت از “نقد اشتباهات نسل گذشته” دیگر اوج عوامفریبی است!

بر خلاف نظرات نوشین احمدی جمهوری اسلامی و شرایط امروز نه ثمره انقلاب و نسل انقلابی است بلکه ثمره ضد انقلاب و ضدیت با انقلاب است. ثمره انقلاب، آزادیهای کوتاه مدتی بود که عمرش با قتل عام جوانان انقلابی به پایان رسید.

محکوم کردن نسل انقلابی و آرمانخواه، محکوم کردن انقلاب و انحلال همه چیز و آنگاه ارائه جمعبندی های وارونه و دنبال نیروهای ارتجاعی رفتن و پیچیدن این نسخه برای نسل جدید روانه کردن آگاهانه مردم به سلاخ خانه مرتجعین است.

انحلال جنبش مستقل زنان

برگردیم به جنبش زنان تا ببینیم که نوشین احمدی با این تفکراتش چه هدفی را در این جنبش دنبال می کند.
نوشین و همفکرانش زنان را در مقابل زن ستیزان پیوسته دعوت به صبر و بردباری کرده و از آنان می خواهد که گاندی وار در مقابل زن ستیزان، مرتکبین به اعمال خشونت، تجاوز و شکنجه، عطوفت و بخشندگی از خود نشان دهند.(۶)

علیرغم جعلیات تاریخی که از جانب نوشین احمدی و همفکرانش در مورد رفوزه گی نسل قبل پراکنده شده، نسل جوان تنها راه نجات خود را حمله به پایه ها و ستونهای این رژیم زن ستیز می بیند. شرکت وسیع و گسترده زنان در مبارزات اخیر و نقش مهم آنها در رادیکالیزه کردن این مبارزات بود که موسوی را مجبور کرد که رک و روشن اعلام کند، جمهوری اسلامی “نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر”. و تا جایی که به مسئله زنان مربوط می شود این معنی دیگری غیر از “زن ستیزی نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر”را در خود ندارد.

اما در همان هنگامی که انقلابیون نسل قدیم از جانب نوشین احمدی مسئول اوضاع نابسامان کنونی معرفی می شوند او در نقطه مقابل قهرمانانی نیز معرفی می کند. این قهرمانان در یک زمان خاتمی و ۲ خردادیهای درون حکومت بودند، و امروز دارودسته موسوی و کروبی هستند. همان کسانی که دیروز در مسابقه با رقبای خود در حاکمیت جمهوری اسلامی تلاش داشتند با هر چه فرودست کردن زنان درجه اسلامی بودن آن را بالا برند. همان کسانی که امروز نوشین احمدی ها تلاش دارند آنان را به مثابه منجی “آزادی” زنان به نسل امروز جا بزنند. همان کسانی که نسلی انقلابی دیروز را سرکوب کردند و امروز نوشین احمدی ها می خواهند جوانان امروز را بدنبال این قاتلین نسل دیروز بکشانند.

اما متجاوزین به حقوق و جان مردم، دزدان انقلاب و زن ستیزان واقعی را دوست مردم معرفی کردن و تخطئه انقلابیونی که برای مردم مبارزه کردند فراتر از مخدوش کردن مرز دوست و دشمن است. بیشتر سنگ سینه دشمنان مردم را به سینه زدن است!

یکی از خواسته های واقعی مردم در مبارزات اخبر جدایی دین از دولت بوده است؛ چرا که مردم ماهیت ستمگرانه چنین دولتی را تا مغز استخوان حس کرده اند، زنان فرودستی مطلق خود را تحت حاکمیت حکومت مذهبی دیده اند. بنابراین نگرانی ها و ضدیت مردم با چنین حکومتی پایه های واقعی دارد. اما سوال اینجاست که چرا دولت اسلامی این چنین به کام نوشین احمدی شیرین آمده است در غیر اینصورت نمی گفت که :‌

” برخی از افراد سیاسی …. متاسفانه به طرزی مکانیکی، خطر اسلامی شدن دوباره جامعه که در زمان آنها (انقلاب ۵۷) اتفاق افتاد را به نسل ما گوشزد می کنند. بدون آن که متوجه باشند که بن مایه و گوهر این جنبش از اساس و به ماهیت، با انقلاب سال ۵۷ تفاوت دارد.” (۷)

سوال این است که چه کسی جنبش های سال ۵۷ را اسلامی کرد؟ آیا رهبری جریانات اسلامی برآن و آنانی که می خواستند قوانین اسلامی را بر زنان و کل مردم ما تحمیل کنند، عامل اسلامی شدن نبودند؟ در ۵۷ این غاصبان و دزدان انقلاب بودند که با سوء استفاده از اعتقادات مذهبی مردم رهبری مذهبی را بر مردم تحمیل کردند. حالا هنگامی که آقای موسوی تمام دار و ندار سیاسی خود را از قبل جمهوری اسلامی و “عصر طلایی دوران خیمنی” دریافت داشته، هنگامی که آقایان خاتمی و کروبی هنوز لباس مذهبی و مقام مذهبی خود را دارا هستند و سنگ جمهوری اسلامی را به سینه می زنند،‌ هنگامی که هنوز بهشت برینشان و مدینه فاضله شان دوران حاکمیت امامشان است، و اینان قرار است با کوشش شبانه روزی نوشین احمدی ها در رهبری جنبش مردم جا زده شوند، آیا مردم حق ندارند نگران اسلامی شدن مبارزات خود شوند؟ آیامبارزه برای کنار زدن آنان یک ضرورت واقعی نیست؟
بنابراین وجود جناحی از حاکمان اسلامی در رهبری جنبش مردم بالعکس آنچه نوشین احمدی و همفکرانش می اندیشند نه یک نقطه قوت بلکه یک نقطه ضعف واقعی است، نقطه ضعفی که در صورت تداوم برای زنان و جنبش زنان فاجعه بار خواهد بود.

اما نوشین احمدی که خود را فعال جنبش زنان می داند به حملات خود علیه جنبش زنان از زوایای مختلف ادامه می دهد. او در جریان خیزش اخیر بصورت فریبکارانه ای تلاش کرد تا هویت مستقل جنبش زنان و منافع پایه ای آنان را فدای مردسالاری جناحی از جمهوری اسلامی کند.

جنبش زنان تنها جنبشی بوده است که جمهوری اسلامی را از همان ابتدا به چالش گرفته است. عصیان و سرکشی دختران جوان به اشکال مختلف نظام حاکم را دائما به مبارزه طلبیده است. خواست های زنان درعرصه های مختلف از حجاب اجباری گرفته تا لغو مجازاتهای اسلامی و قوانین نابرابر تا لغو سنگسار به نابودی جمهوری اسلامی گره خورده است. شیشه عمر حکومت دینی در دست زنان قرار دارد. بدون سرنگونی جمهوری اسلامی و جدایی قطعی دین از دولت، هرگونه وعده تغییر اساسی در موقعیت زنان سرابی بیش نیست.

در شرایطی که حضور زنان در صحنه سیاسی جامعه، به مبارزات مردم تحرک و شور و هیجان بخشیده، نوشین احمدی تمام هم وغم خود را بر این می گذارد تا مبادا زنان با خواستهای مستقل خود وارد مبارزه شوند. او آسمان و ریسمان به هم می بافد تا نظر خود را مقبول جلوه دهد. چرا که به زعم نوشین احمدی ها مسئله زنان از مسائل کلان جامعه نیست و طرح خواستهای مشخص زنان مکانیکی است. او در این باره می گوید: ” یکی از ریشه های مهم ابهام و سردرگمی برخی فعالان …. شاید ناشی از مقایسه جنبش مدنی کنونی با انقلاب ۵۷ باشد….این دوستان به واسطه قیاس ظاهری این دو رخداد به این نتیجه می رسند که اگر امروز زنان خواسته های خود را به طور مستقل مطرح نکنند مانند سال ۵۷″سرشان کلاه خواهد رفت”، غافل از آن که زنان چه در همین پروسه انتخابات و چه در طول ۱۵ سال اخیر توانسته اند، “معیارهای جنسیتی” را بر عموم “نخبگان” و “گروه های مرجع” و نیز بخشا در کل جامعه تا حد زیادی تحمیل کنند و اتفاقا این آن روند مبارکی است که باید تداوم بیابد و نه لزوما حرکت های مکانیکی هم چون “طرح خواسته های صرفا جنسیتی” در یک تند پیچ بزرگ سیاسی و مقطعی که اکثر جنبش های اجتماعی و مطالبه محور کشور در آن “زمین مشترک” بر سر یک “خواسته معین حداقلی” توافق کرده اند”. (۸)

بحث آشنا و سابقه داری است. همیشه خواسته های زنان تحت عنوان غیرعمده بودن به کناری گذاشته شده است. تحت این عنوان که زنان بهتر است از “جنبش” حمایت کنند تا پس از ” پیروزی”؛”حق” شان داده شود. نظریه ای تجربه شده که ورشکستگی خود را بارها نشان داده اشت. حال که نوشین احمدی ما را به اشتباهات نسل گذشته رجوع می دهد خوب است که از این زاویه نیز به اشتباه نسل گذشته بپردازد. در انقلاب ۵۷ نه تنها مطالبات زنان بلکه بسیاری از خواسته های دیگر مردم نیز قربانی همین طرز تفکر شدند. جریانات اسلامی با این استدلال فرودستی زنان را تدارک دیدند. بسیاری از نیروهای چپ نیز با چنین منطقی همراهی کردند و خود و جنبش زنان را خلع سلاح کردند. اگر نظریه “کسب حق پس از پیروزی” در دوره ای طرح شد که هنوز اوج فرودستی زنان در جمهوری اسلامی و ابعاد زن ستیزی آن تجربه نشده بود. اینک بعد از سی و یک سال تجربه و زیستن تحت رژیمی بغایت زن ستیز، سخن گفتن از این که مسئله زنان از مسائل کلان جامعه نیست، نه تنها موجب تضعیف و نابودی جنبش زنان می شود بلکه تفکرات مردسالارانه را تقویت می کند و آگاهانه زنان را به سیاهی لشگر جناحی از همین رژیم زن سیتز جمهوری اسلامی بدل می کند.

نوشین احمدی درادامه بحث هایش می گوید که : ” آیا اصرار روی مطالبات زنان مقرون به فایده می تواند باشد؟ آیا جدایی طلبی جنسیتی در این شرایط می تواند پاسخ مورد نظر خود را بگیرد.” (۹)

این که جدایی طلبی جنسیتی در شرایط کنونی بتواند پاسخ خود را بگیرد یا خیر نمی توان با قطعیت آنرا از قبل تعیین کرد، چرا که به عوامل بسیاری مشخصا تلاش نیروهای انقلابی بستگی دارد. واقعیت اینست که شرکت وسیعتر هر قشر اجتماعی در یک جنبش تنها با طرح مطالباتش امکان پذیر است. از طرف دیگر طرح خواسته و شعار هاست که می تواند ماهیت هر جنبش اجتماعی را به روشنی نشان دهد.

منحل کردن خواسته های زنان قدمی در جهت انحلال جنبش مستقل زنان است. تنها برای کسانی که قرار است بخشی از جمهوری اسلامی باشند، و یا جمهوری اسلامی را از نوبازسازی کنند، طرح خواستهای جنسیتی زنان مقرون به فایده نیست. چرا که طرح مطالبات مشخص زنان همه جناحهای حکومتی را نشانه می رود و در روند تکاملی خود به هر چه قطبی تر شدن مبارزات مردم کمک می کند و صف دوست و دشمن را مشخص می کند. واقعیت اینست که پاشنه آشیل هر دو جناح جمهوری اسلامی، حمایتشان از این موقعیت اسارت بار زنان است.
اما مسئله تنها تبدیل جنبش زنان به ذخیره و سیاهی لشگر جناح “اصلاح طلب” حکومت نیست بلکه نوشین احمدی در صدد است که در وحدت با بخشی از زنان حکومتی که قصد دارند جنبش زنان را به بیراهه کشانند، به درون حکومت “اصلاح طلب” که اینان در پی آن هستند، بخرد.

او می گوید:” بدون شک همه فعالان جنبش زنان دغدغه آن را دارند که جنبش سبز در آینده خود و سوگیری هایش، منافع زنان را از یاد نبرد و بتوانند در این جنبش منافع زنان را حفظ کنند. ولی به نظر من این کار صرفا با “شریک” شدن فعالان جنبش زنان در این جنبش امکان پذیر است.” (۱۰)

این نوع دیگری است برای گفتن این که زنان و فعالان آن مسایل مشخص جنبش زنان را بکلی فراموش کنند، و فعلا هورا کش رهبری جریان”سبز” شوند تا شرایط برای شرکت کسانی مثل نوشین احمدی ها فراهم شود و توسط رهبری سبز به بازی گرفته شوند. این آن خرده ریزی است که امثال نوشین احمدی به دنبال آنند.

نوشین احمدی و همفکرانش (از اصلاح طلبان حکومتی و غیر حکومتی) در تلاشند که با فریبکاری و دروغ، زنان را از مبارزه برای کسب مطالباتشان که به مسئله سرنگونی کلیت رژیم جمهوری اسلامی گره خورده دور کنند. گرد هم آمدن جمعی از زنان حکومتی به همراه بخشی از فعالین کمپین یک میلیون امضاء در جریانی به نام “همگرایی سبز جمعی از فعالان جنبش زنان” در خدمت همین معاملات سیاسی بین این جناح حکومتی و این به اصطلاح فعالان زنان می باشد. این اتحاد قرار است ” شکاف پیش آمده بین دولت و ملت” را پر کند. (۱۱)

ارائه این گونه نظرات از جانب نوشین احمدی و متحدین درون حکومتی وی و گام نهادن در این مسیر هدف معینی را دنبال می کند، جلوگیری از سرنگونی جمهوری اسلامی و اصلاح و ترمیم همین نظام زن ستیز.

href=”mailto:Leila-parnian@hotmail.com”>Leila-parnian@hotmail.com

زیر نویس ها:

مقالات نوشین احمدی خراسانی:

۱- ده روزی که ایران را لرزاند، و چالش های تازه جنبش زنان

۲-از محافل زنانه تا تشکل های مستقل زنان

۳- همانجا

۴- همانجا

۵- ده روزی که ایران را لرزاند، و چالش های تازه جنبش زنان

۶-“۲۲ خرداد” روزی از آن جنبش زنان و جنبش سبز

۷- ده روزی که ایران را لرزاند، و چالش های تازه جنبش زنان

۸- به همبستگی جنبش زنان، جنبش سبزبسیار حساس اند

۹-همانجا

۱۰-همانجا

۱۱- سخنرانی نوشین احمدی خراسانی در سومین نشست همگرایی سبز جنبش زنان به مناسبت سالگرد مشروطیت- آمنه کرمی

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *