هفته پیش انستیتوی کاتو در واشنگتن دی سی که یک بنیاد دست راستی نظریه پرداز خصوصی سازی و لغو بودجه های رفاهی و تجارت آزاد و انواع سیاست های مشابه نئولیبرالی است، جایزه سال ۲۰۱۰ میلتون فریدمن را به اکبر گنجی اعطا کرد. کاتو در سال ۱۹۷۷ تاسیس شده وخود راطرفدار “آزادی های فردی و حکومت محدود و بازار آزاد و صلح” میداند و همتراز انستیتوی آمریکن انترپرایز نظریه پرداز سیاستهای خصوصی سازی و لغو حداقل دستمزد وسوبسید است.
میلتون فریدمن از نظریه پردازان کاتو و از برنامه ریزان دانشکده اقتصاد دانشگاه شیکاگو و از مشاوران پینوشه دیکتاتور شیلی و همچنین رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا بود. نائومی کلاین نویسنده کانادایی که در مورد فریدمن مفصلا تحقیق کرده مینویسد ” فریدمن در میان مریدان خود از چندین رئیس جمهور آمریکا و نخست وزیران انگلیس و فرمانروایان روسیه و وزرای دارایی لهستان و دیکتاتورهای جهان سوم و دبیرهای حزب کمونیست چین و روسای صندوق بین المللی پول و سه نفر از آخرین روسای فدرال رزرو آمریکا نام برده بود”.(۱) او طراح سیاست های نئولیبرال و نئوکنسرواتیودر دهه های آخر قرن بیستم بود و سیاستهای او را حتی در اوایل قرن ۲۱ هم میشود در عراق اشغال شده و سایر نقاط جهان مشاهده کرد. فریدمن نامه معروفی به پینوشه در سال ۱۹۷۵ نوشت (یک سال و نیم پس از کودتای خونین شیلی) که در آن به پینوشه توصیه های اقتصادی و سیاسی برای حل بحران اقتصادی این کشور کرد و ازجمله کسانی که در کاتو کار میکنند، خوزه پنییرا از وزرای پینوشه است. درآمد سالیانه انستیتو کاتو ۲۹ میلیون دلار است که توسط افراد پولدار و بنیادهای قدرتمندی چون فورد وشرکت هایی چون میکروسافت و ویزا و وال مارت و موسسات نفتی آمریکا تامین میشود.
باوجودیکه کاتو خود را طرفدار صلح میداند، ولی از جنگ افغانستان تحت لوای “حذف القاعده و حکومت طالبان” دفاع میکند. کاتو در ضمن مدعی شده که فریدمن مخالف جنگ آمریکا در عراق بود. نائومی کلاین این ادعا را رد میکند ومینویسد که میلتون فریدمن رک و راست از جنگ عراق دفاع و درمصاحبه با مجله آلمانی فوکوس در آوریل ۲۰۰۳ اعلام کرد “علت اینکه پرزیدنت بوش جنگ میخواست این بود که هر کار دیگری آزادی و رونق آمریکا را مورد مخاطره قرار میداد”. فریدمن در دفاع از جنگ عراق و در توضیح مشاجرات بین حکومت های اروپا با آمریکا بر سر این جنگ به مجله فوکوس گفت “هدف وسیله را توجیه میکند و به محض اینکه ما از شر صدام خلاص شویم، اختلافات سیاسی ما از بین خواهند رفت”. البته در جولای ۲۰۰۶ فریدمن مدعی شد که از اولش با جنگ مخالف بود ولی به وال استریت جورنال گفت که “حالا برای من خیلی مهم است که در این جنگ موفق باشیم”.
نامه فریدمن به پینوشه در سال ۱۹۷۵ ماهیت ایدئولوژی او و مکتب اقتصادی شیکاگو را بخوبی بیان میکند.(۲) در این نامه فریدمن به پینوشه توضیح میدهد که مشکل اصلی شیلی از نظر سیاست های اقتصادی اینست که تورم باید مهار و اقتصاد بازار ترویج شود. او علت تورم را مخارج وسیع دولتی میداند و تنها یک راه برای پایان دادن به تورم پیشنهاد میکند: افزایش پول در سیستم مهار شود و این از طریق پایین آوردن مخارج دولتی و بالا بردن مالیات ها وگرفتن قرضه داخلی یا خارجی امکانپذیر است. او معتقد است که پایین آوردن مخارج دولتی و قدرت دادن به بخش خصوصی باعث رشد سالم اقتصادی میشود. فریدمن در ادامه “شوک درمانی” را برای معالجه اقتصاد شیلی به پینوشه توصیه میکند و اینکه تورم را هرچه سریعتر باید از طریق قطع بودجه های حکومتی مهار کرد. برنامه قدم به قدم او به دیکتاتور شیلی از این قرار است:
۱- رفرم مالی از طریق جایگزین کردن پول رایج از اسکودو به پزو که این حرکت بیشتر جنبه روانشناسی دارد.
۲- در عرض شش ماه مخارج دولتی ۲۵ درصد کاهش یابد.
۳- در سطح ملی دولت از مردم قرض بگیرد تا در عرض این شش ماهه مصرف را مهار کند.
۴- مشکلات برای بخش خصوصی از میان برداشته شود از جمله قانون آنزمان شیلی که اخراج کارکنان را ممنوع میکرد لغو شود و کنترل روی قیمت ها و مزد حتی المقدور حذف شود. همچنین برای فقیرترین بخش جامعه در مواردی که تحت فشار شدید باشند کمک فراهم شود درغیر اینصورت برنامه پیشنهادی بعنوان باعث و بانی بدبختی آنها مورد انتقاد قرار خواهد گرفت.
میلتون فریدمن در پایان نامه به پینوشه توضیح میدهد که مشکل اساسی اینست که از حدود چهل سال پیش در شیلی و نقاط دیگر گرایش به سوی سوسیالیسم وجود داشت که در دوران رژیم آلنده به اوج “وحشتناک” خود رسید. او پینوشه را تحسین میکند که با درایت فوق العاده اش و با کاربردهای مختلف این گرایش را معکوس کرده است و نوید میدهد که با آزاد کردن تجارت بین المللی صحنه رقابت برای موسسات شیلی باز شده و این باعث رشد صادرات و واردات میشود و شرایط مردم معمولی شیلی بهبود میابد چون همه چیز را با پایین ترین قیمت خواهند خرید و از طرف دیگر از وابستگی اقتصادی شیلی به مس که در حال حاضر تنها صادرات مهم آنست نیز کم میشود. فریدمن مجددا دستاوردهای پینوشه را مورد ستایش قرار میدهد و مینویسد که با پیشروی در راه درست به “معجزه اقتصادی” دست پیدا خواهد کرد.
پینوشه در جواب فریدمن مینویسد که اتفاقا بسیاری از نکات مندرجه در نامه فریدمن عینا همان مواردی است که در “برنامه بازسازی ملی” توسط مشاور خزانه داری شیلی خورخه کااوآس پیشنهاد شده و الان هم به عمل درآمده و قویا ابراز امیدواری میکند که این برنامه باعث پیشرفت اقتصاد شیلی میشود.
یکسال بعد، سال ۱۹۷۶ جایزه نوبل اقتصاد به فریدمن داده میشود.کمیته ای که جایزه نوبل را به او داد کار”اصیل و بانفوذ” فریدمن در زمینه رابطه بین تورم و بیکاری را علت اعطای این جایزه اعلام کرد. در همان زمان نتایج این سیاست اقتصادی در شیلی با صف های مردم برای نان، بروز بیماری تیفوئید و کارخانه های بسته شده خود را بنمایش میگذاشت. (۱)
فریدمن وفریدمنیست ها در ۵۰ سال گذشته در سراسر جهان کادراقتصاددان و سیاستمدارتربیت کرده اند تا سیاستهای نئولیبرالی و نئوکنسرواتیو را به پیش ببرند. اعطای جایزه به گنجی در ادامه همین برنامه است. درمورد سابقه اکبر گنجی انستیتوی کاتو به ۶ سال زندان انفرادی درجمهوری اسلامی اشاره میکند ولی بخش دیگری از سابقه سیاسی او را مسکوت میگذارد که از این قرار است:
اکبر گنجی از بنیاد گذاران سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و مسول تبلیغات آن بود. از سال ۱۳۵۷ سپاه پاسداران مسول دستگیری و شکنجه و اعدام صدها هزار ایرانی معترض بوده است. گنجی در مورد سرکوبهای خونین توسط این سپاه تا سالهای ۱۳۶۷ و نقش خودش در این سرکوبها کاملا سکوت میکند. او ناگهان پس از ۱۳۷۹ بعنوان یک “روزنامه نگار معترض” مطرح میشود ولی همچنان در مورد جنایات حکومت جمهوری اسلامی در ده سال اولیه حاکمیت آن سکوت همراه با تایید اختیار میکند و سپاه پاسداران را در آن دوران یک نیروی مردمی و قابل حمایت میداند. گنجی از ستایشگران آیت الله خمینی است که مسول مستقیم این جنایات بود. خمینی و عمالش با کشتارهزاران کارگر و دانشجو و سایر انسانهای معترضی که خواهان آزادی و برابری و عدالت اجتماعی بودند توانستند بر انقلاب مردم ایران سوار شده و حکومت اسلامی خود را مستقر سازند.
در سالهای بعد از۱۳۶۴ ، گنجی به مقام وابسته فرهنگی سفارت جمهوری اسلامی ایران در ترکیه منصوب شد. در آن دوران سفارت جمهوری اسلامی ایران در ترکیه نقش اساسی در عملیات تروریستی حکومت در خارج کشور داشت. معصومه شفیعی همسر اکبر گنجی نوشته است که گنجی فعالانه در مراسم عزاداری مرگ خمینی که توسط سفارت جمهوری اسلامی در ترکیه سازمان داده شده بود نقش داشت، همان آیت اللهی که دستور اعدام هزاران زندانی سیاسی صادر کرده بود.
تلاش زیادی شد که به پینوشه مصونیت قانونی داده شود و او مجبور به جوابگویی در مورد جنایات خود در شیلی نشود و تلاش های مشابهی در مورد عوامل سابق جمهوری اسلامی صورت میگیرد. ولی تنها با حسابرسی در مورد اعمال جنایتکارانه این افراد است که راه بروی جنایت های آینده بسته میشود.
۱- Naomi Klein, The Shock Doctrine: the rise of disaster capitalism, 2008.
2- http://wwww.naomiklein.org/files/resources/pdfs/friedman-pinochet-letters.pdf