ماهها پس از اظهار نظرهای گوناگون درباره آش نذری در ارتباط با فعالین کمپین یک میلیون امضاءاکنون نیره توحیدی ماجرا را از نو دوباره طرح کرده است و در مقالهای در ایران امروز از جمله در این باره هم نظر داده است.
مطالب او نشان میدهد که پس از گذشت چندین دهه از عمر حکومت اسلامی بر کشورمان و مصیبتهایی که به برکت آن بر سر زنان آمده ، هنوز هستند “روشنفکرانی” که با برخورداری از آزادی و دمکراسی و حمایت حقوقی و قانونی آن در خارج از کشوربرای بهبود وضعیت زنان در ایران از خودگذشتگی میکنند و حتی روی دخیل بستن به اسلام و خرافاتش که سرچشمه نقض حقوق زنان است صحه میگذارند. در این مورد دستاویزشان موجه بودن استفاده از رسوم و سنن است. اما چنانکه در زیر توضیح داده خواهد شد، موضع او آگاهانه یا ناآگاهانه و چه بسا از سر نسنجیدگی ، جز موجه ساختن خرافات ، حقانیت بخشیدن به آنها نیست. چیزی که باید ناشی از خلط مرز میان رسم و خرافات باشد. از این طریق که ریشههای خرافات و نوع کارکرد آن را ندیده میگیرد ، خرافات را مقبول جلوه میدهد ، خود را به توده مردم که نیازمند روشنگریاند تا از چنگ خرافات بدرآیند نزدیک مینماید یا مینمایاند تا سرحدی که خودش نیز نیاز به روشنگری داشته باشد. روشنگری برای او یعنی مبارزه با دین برای گرفتن آن از مردم. کافی بود که او درغرب که آن را موطن خود ساخته مینگریست و دویست سال روشنگری آن را میدید تا دریابد که مردم دین خود را دارند، به کلیسا میروند ، منتهی تفاوت میان رسم و خرافات را یاد گرفتهاند، این را غرب مدیون روشنگری است.
سکولاریسم را چاره حل مشکلات زنان دیدن و در عین حال در جریان مبارزه مدنی برای احقاق حقوق زنان خرافات و در نتیجه دین را بکار گرفتن و آن را را در مبارزات مدنی دخالت دادن ، دنباله همان روش گروههای سیاسی سالها قبل است که خواستههای زنان را فدای شرایط وقت میکند.
هم نیره توحیدی و هم پیش از او نوشین احمدی خراسانی برای دفاع از خرافاتی مثل آش نذری و آجیل مشکل گشا برای رسیدن به اهداف و خواستههای زنان، آنها را در ردیف جشنهای نورزوی و چهارشنبه سوری و رسومی از این دست قرار دادند. توجه تودهها به خرافات را دلیلی بر حقانیت آنها و همسانی و همنوعی آنها با رسوم یادشده دانستهاند.
آنچه در بررسی مقاله نیره توحیدی و نوشین احمدی خراسانی قابل تامل است مخدوش کردن رسوم با خرافات است و در نتیجه حمایت کردن از آنها. نکته در خور توجه این است که “اسلام حکومتی” همواره در تمام سالهای حکومت خود در ایران با رسوم ایرانی مشکل داشته است و هر بار تلاش کرده تا از برگزاری آنها توسط مردم جلوگیری کند ،حال آنکه طبیعتا در ترویج خرافات با پشتوانه مذهبی کوشیده است و در این مورد بطور چشمگیری موفق بوده است.
آداب و رسوم ایرانی مثل برگزاری عید نوروز و چهارشنبه سوری و برخی دیگر هیچیک نه برای دفع شر بلکه حکم پیشواز از خرمی طبیعت را دارند. اینگونه اعمال اجتماعی مانند برخی دیگر از جمله احترام به بزرگتران ، برخاستن جلوی پای آنها و عرض ادب به آنها و کلا مقدم شمردشان در جمع همه از مقوله رسوماند. شاخص رسم بر خلاف خرافات نداشتن رابطه علی با امری است که انجام میگیرد، در حالی که خرافات مطلقا از تاثیر علی اش برای رفع و یا به وجود آوردن وضع آرزو شده در آینده بر میاید. در چیدن سفره هفت سین قرار دادن نمادین اشیآئی است که سمبلهائی برای سلامتی و شادی هستند. انجام این مراسم در ازاء دریافت چیزی انجام نمیشود. واگذاری امری به نیروی برتر نیست. کسی برای برآوردن خواستهای سفره هفت سین نمیچیند و یا از روی آتش نمیپرد. در گره زدن سبزه در سیزده بدر به نیت رفتن به خانه بخت بیشتر به شوخی و طنز برگزار میشود. تولد نوزادان را جشن گرفتن رسم است اما ” آیت الکرسی ” به بازویشان بستن خرافات است.
در پختن آش نذری مسئله اعتقاد جدی مذهبی مردم است که با پشتیبانی احکام دینی برگزار میشود. آش نذری در ازاء نیتی پخته میشود. معاملهای است که صورت میگیرد. اجرای امر و خواستهای به نیروی برتر واگذار میشود و یا همینطور آجیل مشکلگشا. در این راهگشائی فرد از هر تلاشی برای تغییر شرایط خود بازداشته میشود و تقدیر و نیروی الهی است که خواستهای را برآورده میکند یا نمیکند. کاری که قرنهاست مردم را از هر اندیشه و پرسشی در مورد چگونگی امور و تردید در مورد آنها بازداشته است.
نیره توحیدی در مورد مخالفت گروهی با شرکت در مراسم اش نذری در رابطه با کمپین یک میلیون امضاء را به دلیل تداعی احساساتی میداند که غم انگیز هستند. در حالی که مراسم آش نذری میتواند به بهانه شادی برآورده شدن حاجتی انجام شود. دیدن این چنینی پدیدههای مذهبی و پشتیبانی از آنها سوراخ دعا را گم کردن است و واقعیت را دگرگون جلوه دادن. نیره توحیدی در قسمتی از مقاله خود مینویسد:
“تجربه نشان میدهد تا وقتی که ما کارمان محدود به مباحث و محافل روشنفکری و دانشگاهی باشد و برای سازماندهی و ترویج و بسیج مردم به حوزه عمومی و میان مردم عادی نرفته باشیم صدالبته که میتوانیم از “اشرافیت عقیدتی” خود پاسداری کنیم و “پاک و منزه” باقی بمانیم و به قول معروف دست از پا خطا نکنیم. ولی وقتی وارد دریا شدیم ، لاجرم خیس هم میشویم ، لاجرم با آئینها و مناسک مردم روزمره مردم هم در میآمیزیم…… ”
سئوال این است که وارد کدام دریا میشویم. وارد دریای خرافات و عقب ماندگیها و برای اینکه از قافله آنها عقب نمانیم همرنگ آنها شدن. خوب اینکه نه حرف تازهای است و نه عمل تازهای. همیشه برای نگاه انتقادی نکردن همین بهانه بوده است. همیشه جهل و خرافات چون همهگیر و تودهای بوده است مورد حمایت قدرتمندان قرار گرفته است. همیشه دین تودههای مردم، مورد استفاده قرار گرفته برای اینکه جرقههای هر اندیشهای خاموش شود. اگر قرار باشد که مناسک مردم چون به زندگی روزمره آنها تعلق دارد مورد انتقاد نگیرد پس همه تلاشها برای تغییر شرایط چیست؟ اگر زنان در شرایط اجتماعی ، فرهنگی تازهای قرار بگیرند و با آگاهی بیشتر به جهان پیرامون خود بنگرند طبعا مناسک روزمره آنها هم تغییر میکند. آنوقت به اصطلاح روشنفکران میباید دوباره خود را با مناسک تازه زنان تطبیق دهند؟
می توان وارد این دریا شد و همچون شناگر قابلی هم شنا کرد. حتی میتوان با تئوریزه کردن خرافات مربی شنای آنها هم شد. اما دیگر نباید نام روشنفکر حتی از نوعی هم که ” اشرافیت عقیدتی”هم ندارند بر خود نهاد.
مگر سالها گروههای سیاسی محتلف با مستمسک قرار دادن استدالاتی از این دست خواستههای زنان را فدا نکردند. مگر همان روشنفکران دینی که نیره توحیدی نمیخواهد به مسافشان برود در دوره حکومت محمد خاتمی که دوران طلائی آنها بود اصلا به مسئله زنان فکر میکردند؟
قرار نیست به اتوپیائی دل بست که به نقل نوشته نیره توحیدی سراسر عالم خردگرا شود و از هر نوع نیازی به تخیل و مذهب و جادو رها شود. اما انتظار این است که روشنفکرغیر دینی نگاهش به تخیل و مذهب و جادو نگاهی منتقدانه و مشکوک باشد یا لااقل از جنس دیگری باشد.
در کمپین یک میلیون امضاء که با جدیت و کوششی قابل احترام به آگاه کردن و در عین حال جمع آوری امضاء برای رفع قوانین ضد زن همت میکند، چگونه میتواند زنان را برای برآوردن خواستههایشان بسیج کند اما همزمان به خرافات توسل به نیروی برتر دامن بزند. اگر قرار است که زنان در آجیل مشکل گشا به خواستههایشان برسند دیگر چه نیازی به امضاء کردن زیر منشوری را دارند که در آن مطالباتشان ثبت شده است.
موضوع بر سر شرکت در یک مراسم خانگی پختن آش نذری که به قول نوشین احمدی خراسانی سالم تر از غذاهای فرنگی هم هست، نیست حرف بر سر بحثهای تئوریک بعدی آن است که تلاش میکند به آن حقانیت بدهد.
نیره توحیدی در مقاله خود با دست پس میزند با پا پیش میکشد. او معتقد است که فمینیستها باید در عرصه دین هم دخالت کنند تا بتوانند با تغییر قوانین و یا تعدیل آنها وضعیت بهتری فراهم آورند و به عنوان مثال به مسئله بهر ه و ربا در اسلام اشاره میکند که با توجیه شرعی کارمزد در نظام بانکی ایران اجرا میشود. او در عین حال اذعان دارد که در مورد مسائل زنان قوانین کوتاه نیامدهاند و مشکل را در منافع اسلام گرایان میداند. بدیهی است که در تغییر قوانین به نفع زنان میباید در مبانی دین اسلام تغییراتی بوجود آید که ناممکن است. نیره توحیدی این تغییرات را با استدلال به حرفهای کسانی مثل اکبر گنجی امکان پذیر میداند. او در نقل قولی از اکبر گنجی مینویسد:
“حتی غیبت کردن گناه بزرگتر و مشخص تری در اسلام به حساب میآید تا نپوشاندن موی سر توسط زنان”
حیرتانگیز است که کسی خود را مدافع حقوق زنان بداند و از چنین نقل قولی برای نشان دادن موارد اعتدال در اسلام سود جوید که در همین یک جمله نپوشاندن موی سر زنان را گناه میداند فقط میزان آن را کمتر از غیبت کردن.
در امکان تغییرات در اسلام نیره توحیدی به مدرسه فرستادن دختران توسط روحانیون اشاره میکند که تا چند سال قبل ممنوع بوده است. این ساده کردن مسئله است. اولا اسلام با آموزش و آموختن مشکلی ندارد تا آنجا که مواد مورد آموزش را خود تعیین کند. علت اینکه زنان در این دوره به مدرسه یا دانشگاه میروند از یکسو نسل جوانی است که مغایرتی بین آموزش و مبانی اسلام نمیبیند و از سوی دیگر مدارس و دانشگاهائی است که از بنیاد در دست اسلام گرایان هستند و مواد آموزشی آنرا خودشان تعیین کردهاند. این مدارس و دانشگاهها خطری برای اسلام ندارند. و فرستادن دختران به مدارس و دانشگاههائی که هم مواد آموزشی و هم فرم رفتاری در کنترل کامل اسلام گرایان است نشان از چه روشنگری در میان روحانیون دارد؟ نباید فراموش کرد که در ازای اجازه رفتن زنان به مدرسه و دانشگاه چه مزایائی از زنان توسط همین روحانیون گرفته شد و چه بر سر نظام آموزشی ایران آمده است.
نیره توحیدی در قسمت دیگری از مقاله خود دوباره نامبهم مینویسد جوریکه نمیتوان دریافت منظور او به واقع چیست:
“بنابراین من معتقد هستم که ما زنان، ناگزیر از تعامل در همه عرصههای دینی و غیر دینی هستیم و بر خلاف نظر آن دوست عزیزی که معتقد به سه سطح مصاف است (“مصاف با جهل مردم” ، “مصاف با استبداد دینی” و مصاف با “روشنفکر دینی”)، من نیازی به مصاف با همه این سه گروه نمیبینم ، بلکه با مردم (اعم از دیندار و بیدین) و با روشنفکران دینی ، نه مصاف بلکه به تعامل (دیالوگ و بحث و جدل) و همکاری و همیاری را لازم میدانم. تا در یک دموکراسی مداراجو و چند صدایی و حامی حقوق مساوی برای زنان و مردان ، هر گروهی بتواند عقاید و برنامههای سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی خود را ارائه دهد و مردم آزادانه آنچه را میپسندند انتخاب کنند.”
ظاهرا قرار است معجزهای روی دهد….. چطور میشود دم از دمکراسی مداراجو زد و به مصاف استبداد دینی نرفت. استبداد دینی که خود از پایه و در ابتدا راه هر گونه دمکراسی را میبندد…. مگر میشود با جهل مردم همکاری و همیاری کرد. (البته با دفاع از آش نذری و آجیل مشکل گشا همین اتفاق افتاده است). این کدام خوشبینی کور است که میپندارد با وجود استبداد دینی ، جهل مردم و و جود روشنفکران دینی که از بنیاد با پسوند دینی تکلیف خودشان را روشن کردهاند میشود فضائی را بوجود آورد که هر گروه بتواند عقاید و برنامههای سیاسی ، فرهنگی و اجتماعی خود را ارائه دهد.
اگر قرار بر این است که این شرایط در ایران کنونی فراهم است دیگر چه نیازی به تغییر و جود دارد؟ چطور ممکن است از سکولاریسم حرف زد و آنرا لازم دانست و با سه موضوع بالا درگیر نشد؟
نیره توحیدی در چند خط پائینتر مینویسد: “توافق عمومی باید نه علیه دینداری و دینداران، که علیه استبداد دینی و غیر دینی حاصل آید. مصاف اصلی علیه استبداد و تمامیت خواهی مذهبی و ایدئولوژیک است نه بر سر دین…….. ”
این به نعل و به میخ زدنها البته شیوه آشنائی است برای کسانی که یا نمیدانند چه میخواهند بگویند و یا مصلحت طلبی مانع میشود.
نیره توحیدی در توجیه نظرات خود به نام زنانی اشاره میکند که دهها سال قبل برای پیشبرد نظرات خود در باب آزادی زنان به قران و گفتمان دینی استناد میکردند البته با تفسیرات برابر جویانه. اگر قرار باشد زنان “روشنفکر” این دوره با توجه به تجربیات سه دهه حکومت اسلامی بر کشورمان از همان اسنادی در طرح مسئله برابر خواهی زنان سود جویند که در دهها سال قبل زنان از آنها استفاده میکردند، وضعیت اسفباری است.
اگر فمینیست سکولار در دفاع از نظرات خود میباید به منابع و گفتمان دینی روی آورد حتما اشکال در نداشتن حرف تازهای است.
فعالین جنبش زنان در ایران به دلیلی شرایط سیاسی ، اجتماعی ایران امکان طرح و بحث در مورد مسائل بسیاری را ندارند. اما این به معنای آن نیست که خطا ناپذیرند و یا هیچ انتقادی را نباید به آنها روا داشت. بحثهای فمینیستی در جنبش زنان ایران هنوز هم بحثهای تازهای است که نیاز به همه نگری و شجاعت دارد. نیره توحیدی نمیتواند به مباحث جدی سکولاریسم و مسئله زنان بپردازد و همهاش مراقب باشد که دست از پا خطا نکند. اگر برخورد صادقانه و جدی و با شجاعت نامش “اشرافیت عقیدتی” است حتما باید از آن دفاع کرد.
برگرفته از: