استوانۀ کورش در هنگامۀ نابهنگامی‌ها: دروغ شاخ‌دار / هایده ترابی

شهرزادنیوز» ادعای دیگر، یا بهتر بگویم، دروغ شاخ‌داری که یک‌ریز از زبان کارشناسانی ایرانی (دورۀ هخامنشی) به گوش ما خوانده می‌شود، اینست که کورش دوم پس از فتح بابل برده داری را “لغو کرد/برانداخت”، یا کلی‌‌گویی می‌شود که “کورش فرمان آزادی بردگان را صادر کرد”. امروزه این کارشناسان می‌توانند در استخدام دولت جمهوری اسلامی باشند، به عنوان نمایندۀ علمی از ایران مشغول رایزنی بر سر استوانۀ کورش باشند، یا از “جایگاهی وزین و آکادمیک” در مخالفت‌خوانی با رژیم باشند، یا تنها استاد و پژوهشگری “گوشه‌گیر” و “بیطرف” بنمایند. جملگی اینان گویی هم‌ّ و غمّ‌شان بیشتر معطوف به سیاستِ “هویت‌سازی برای فرزندان کورش” است تا معطوف به کار علمی‌شان. بنابراین وجدانی هم اگر دارند، عجالتاً تهِ کشوی میزشان، لای انبوه یادداشتهایشان گم می‌کنند. آنها آن اندازه استاد هستند که تاریخ قدرت‌گیری و فتوحات کورش دوم را (یا سراسر تاریخ هخامنشیان و… را) برای ایران بحران‌زدۀ کنونی و “رعایای عاصی”اش از بیخ و بن تطهیر و رتوش کنند. در برابر داوری علمی جهان اما، در برابر همۀ ناظران و مخاطبان پرسشگر و منتقد به اینگونه تاریخ‌‌پردازیها اما، به عنوان دانشمندانی محترم در گل فرو مانده‌اند

مدارک و شواهدی هست که پیوند مشروع و قانونی شاهان، شاهزادگان، خویشان سلطنتی، اشراف، نظامیان و زمینداران هخامنشی- ایرانی و یا کارگزاران و تاجران بابلی را با سیستم برده‌داری (از آغاز تا پایان امپراتوری پارسیان) محرز می‌کند. براستی برای مستدل کردن ادعای “الغای برده‌داری/بیگاری به دست کورش” و “نبود مناسبات برده داری در دورۀ هخامنشیان”، یا می‌بایست کلیۀ اسناد مالی و تجاری بدست آمده از آن دوره را که به‌مناسبتی به وجود بردگان، برده‌فروشی و روابط برده‌داری می پردازد، جعلی دانست و یا اینکه نشان داد این اسناد اشتباه خوانده شده‌اند. شاهرخ رزمجو، اما، که باستان‌شناس و “سرپرست بخش هخامنشی موزۀ ملی” در تهران است و ظاهراًً اکدی هم می‌داند (!)، راه بهتری می‌شناسد. او خیلی ساده همۀ منابع مهم در این زمینه را مسکوت می‌گذارد و از تریبونی “علمی” می‌فرماید:

“[…] در دوره هخامنشی کسی به بیگاری گرفته نمی‌شد و برده‌ نداشتند.” “ایرانی‌ها مخالف برده‌داری بودند. در عوض از آغاز تسلط ایران بر برخی کشورهای برده‌دار مانند بابل که به طور سنتی برده‌دار بودند، مدارک مبنی بر برده‌داری کاهش می‌یابد تا دیگر اثری از آن در مدارک دیده نمی‌شود. در گل‌نوشته های تخت جمشید نیز اثری از بردگان دیده نمی‌شود و همۀ افراد از سوی دولت دستمزد می‌گیرند. این نشان می‌دهد ایرانیان مخالف برده‌داری بودند. کورش نیز پس از تصرف بابل دستور آزادی اسیران و بردگان را صادر می‌کند.” (خبرگزاری میراث فرهنگی،۱۳۸۵ و ۱۳۸۶)

آیا تنها وجود الواحی که از دریافت “سهمیۀ غذایی”/”ژتون غذایی” در پرسپولیس گزارش می‌کنند، دلیلی است بر نبود “بردگی” و “بیگاری” یا “دستمزد گرفتن” همۀ کار- ورزان درآنجا؟ و یا بردگان مگر سهمیۀ غذایی نداشتند؟ آنها هم، همانند چهارپایان، می‌بایست سرپناهی می‌داشتند و به حد کافی تغذیه می‌شدند تا بتوانند بازدهی داشته باشند. “برده” یعنی انسانی که به تملک کسی درآمده و اختیار کار و زندگی‌اش در دست مالک‌اش است. در عرصۀ اقتصادی “برده” جزو سرمایۀ “برده‌دار” است. بنابراین اگر در اسناد مالی پرسپولیس، اشاره تنها به تغذیۀ زنی آبستن یا شیرده است، دلیلی بر آزاد بودن وی نمی‌شود: تولید مثل بردگان (همانند تولید مثل چهارپایان) برای برده‌داران سودآور بود و تمایز چندانی با دامپروری نداشت.

در دورۀ هخامنشیان بنگاههایی در بین‌النهرین بودند که بردگان را در خانوارهای پرجمعیت نگاهداری می‌کردند و به صورت گله‌ای یا تک تک کرایه می‌دادند، یا به فروش می‌رساندند. یا معابدی بودند که به عنوان باج و خراج، نیروی کار بردگانشان را ارزانی حاکمان پارسی-‌ ایرانی می‌داشتند. گزارشهای خرید و فروش بردگان نشان می‌دهد که بیشترین آنها در خانه‌ها زاده می‌شدند و نه تنها به عنوان فرد، بلکه به عنوان خانواده نیز ضمیمۀ ملک خصوصی می‌شدند (زمان داریوش اول). سندی از ملکی در بابل خبر می‌دهد که شامل ۱۶ خانه و ۱۰۰ برده بود (۵۰۴ پ.م). کودکان این خانوارها کار بردگی را از سن پنج تا شش سالگی آغاز می‌کردند. تنها در ۳۳ گزارش مالی (از آرشیو عیلامی” استحکامات پرسپولیس”) از هفت گروه “پسران”(کودکان) یاد شده که زیر نظر یک مباشر (در انگلیسی: ایجنت) به کار باربَری، سنگ‌بَری (کار معدن؟) گماشته شده بودند. آیا آن گروههای کار ِ شامل “نه پسر” یا “بیست و پنج پسر” هم “کارگران آزاد” بودند؟ “هفتاد و یک پسر”ی که نام دو مالک‌شان نیز ذکر شده، چه؟ آن “صد پسری” که از کرمان به شوش بار “نقره” و… بردند و میان راه چهار بار “سهمیۀ غذایی” گرفتند، چه؟ آن گروه “سیصد نفری پسران” چه؟ یا “هزار و صد و نود و چهار پسر”ی که همراه با “دویست جنتلمن” بودند، آنها چه؟ آیا همۀ اینها “کارگران آزاد” بودند؟ (نگا: متنهای برگزیده از آرشیو استحکامات پرسپولیس، ریچارد تی. هالوک)

داندامایف تصریح می‌کند که در الواح اکدی، عیلامی و آرامی، ترمهای متعددی برای انواع “بردگی “/”بیگاری” (با رده‌بندیهای متمایز) بکار برده می‌شد؛ اصطلاحات پارسیان هم به این متن‌ها راه یافته بود. یکی از این اصطلاحات “گـْ رْدَه” بود که معنای اصلی‌اش “بردۀ خانگی” بود. همین ترم در نامۀ آرشام (ساتراپ ایرانی در مصر، سدۀ پنجم پ.م.) به زبان آرامی ظاهر می‌شود، در متنهای اکدی از دورۀ هخامنشی، به شکل “گردَه”/”گردو” نوشته می‌شود، در متنهای عیلامی پرسپولیس همان مفهوم با واژه “کورتاش” نیز بیان می‌شد. کورتاشها “کارگران کاخهای سلطنتی و خانه‌های اشراف پارسی در ایران، بابل و مصر بودند. بیشترین کورتاشها را خارجیان شامل می‌شدند. از منظر رده‌بندی و جایگاه قانونی‌شان، کورتاشها یکسان نبودند. به احتمال بسیار زیاد، در میان آنها شمار زیادی برده به عنوان اسیر جنگی هم بود، و مردمی چند که به عنوان کارگر آزاد، در ازای دستمزد داوطلبانه کار می‌کردند و افرادی که کوتاه‌مدت مشغول کار می شدند تا “سهم”‌شان را برای کار و خدمت بپردازند. بنابراین با گذر زمان، واژۀ “کورتاش” معنای گسترده‌تر “کارگر” پیدا کرد. (نگا: داندامایف، ایرانیکا)

در همان سالهای کورش و کمبوجیه است که زنی در بابل به جرم ازدواج با مردی ( بدون رضایت پدر آن مرد) در دادگاهی تهدید به بردگی شد و زن دیگری به همین جرم به بردگی کشیده شد (۵۳۱ پ.م.). این زنان مهر و نشان بردگی می‌گرفتند تا شناخته شوند. و باز در همان سالهاست که برده‌ای مُهرساز را به خدمت دربار کمبوجیه روانه ساختند (۵۳۲- ۵۳۰ پ.م.)، و از برده‌ای نانوا و… سخن رفت (۵۳۲ پ.م)، و یا فروش زنی مصری با نوزاد سه ماهه‌اش که غنیمت جنگی بود، در محضری ثبت شد (۵۲۴ پ.م.). و بدینگونه بود که ” بردگان آزاد شدند” و “بردگی برافتاد” و همزمان مقامات پارسی کورش و کمبوجیه لیست اقلام سفارش برده را می‌فرستادند به نیایشگاههای “اِبابره”(ابابار) و “اینا”، برای برپایی ” پردیسهای سلطنتی” در نزدیکی شهرهای اوروک و شیپار!

داندامایف در ۸۰۰ برگ، تنها بخشی از اسناد برده‌داری بابلی را، از زمان نو- بابلی تا سقوط هخامنشیان (۶۲۶ – ۳۳۱ پ.م.)، بررسی کرده است. (برده‌داری در منطقۀ بابل از زمان نبوپولاسار تا اسکندر کبیر، ایلینوی، ۱۹۸۴). خودش و دیگران هم، باز همین داده‌ها و بررسی‌ها را دقیق‌تر، کاملتر و در مواردی اصلاح کرده‌اند. تنها همان اسناد “آرشیو خانوادۀ ایجیبی” (۴۸۲ – ۶۰۶ پ.م.) و “آرشیو بنگاه تجارتی موراشو” (۴۰۳ – ۴۶۴ پ.م.) از بابل، نشان می‌دهد که با آغاز فرمانروایی کورش نه تنها برده‌داری ِ رو به رکودِ بابل، لغو نشد، بلکه امپراتوری وی و جانشینان‌اش از آن بهره بردند و حتا آن مناسبات را شدت بخشیدند. به خوانشها و پژوهشهایی از داندامایف (“ایرانیان در بابل هخامنشی”،با پیشگفتار احسان یارشاطر، نیویورک،۱۹۹۶)، استالپر (“ثبت و مالیات‌بندی فروش برده در بابل هخامنشی”، ۱۹۸۹ ، مجلۀ آشورشناسی و باستان‌شناسی خاورمیانه”، آلمان)، ایچ. دی. بیکر (“برده داری در نیمۀ دوم هزارۀ پ.م. در بین‌النهرین”، جلد ۳۳ ، ص.۱۸ – ۲۶ ، باستان‌شناسی برده‌داری، ۲۰۰۱)، سی. وونش (اسناد محضری تاجر بابلی ایدین- مردوک، تجارت فرآورده‌های طبیعی در سدۀ ششم پ.م.، گرونینگن، ۱۹۹۳ ) و… باید توجه کرد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *