“زنان بدون مردان” از کتاب تا ونیز / شهرنوش پارسی پور

میدان زنان » امسال فیلم «زنان بدون مردان» ساخته شیرین نشاط در فستیوال ونیز برنده جایزه شیر نقره‌ای شد. از آن جایی که کتاب زنان بدون مردان را من نوشته‌ام دوستانی در بخش پرسش و بینش رادیو زمانه از من خواستند در این باره بنویسم.

من در این فیلم بازی نیز کرده‌ام. فستیوال به کارگردان اجازه داده بود تا هنرپیشه نخست فیلم را با خود به فستیوال ببرد. اما این فیلم هنرپیشه نخست ندارد؛ چرا که چهار نقش اصلی در فیلم وجود دارد و همه تقریباً به یک نسبت در فیلم بازی کرده‌اند

حالا با توجه به این‌که من نویسنده کتاب نیز بودم، قرعه فال به نام من خورد و سه روز میهمان اداره‌کنندگان فستیوال در ونیز بودم. اما پیش از آن که به شرح ماجرای ونیز بپردازم، چنین به نظرم می‌رسد که درباره روند تهیه خود فیلم صحبت کنم.

شش سال پیش شیرین نشاط در «آلبانی» واقع در کالیفرنیای شمالی به دیدار من آمد و پیشنهاد کرد اجازه ساختن فیلمی از روی این کتاب را در اختیار او بگذارم.

چهار سال پیش از آن خانمی با من تماس گرفته بود و ما قراردادی برای تهیه فیلم بسته بودیم که اگر در طی دو سال فیلم ساخته نمی‌شد، قرارداد خود به خود فسخ می‌شد. دو سال بعد این خانم دوباره با من تماس گرفت و قرارداد تجدید شد. اکنون شیرین نشاط روبه‌روی من نشسته بود و این امکان بزرگی برای من بود.

به سراغ قرارداد رفتم و متوجه شدم دو سال مرحله دوم قرارداد نیز پر شده است. در نتیجه مانعی در برابر من یا شیرین نشاط وجود نداشت.

همین جا به دو مسأله اشاره کنم. نخست این که شیرین نشاط هم‌نامی دارد که او نیز فعال اجتماعی است و اگر اشتباه نکنم درگیر مسائل سیاسی است. من در این‌جا از شیرین نشاطی حرف می‌زنم که درگیر با هنر عکاسی و فیلم است.

نکته دوم این که شیرین نشاط از طریق حمید دباشی، استاد دانشگاه کلمبیا با این کتاب آشنا شد. حمید دباشی به او گفته بود که از این کتاب می‌توان فیلم خوبی ساخت؛ و شیرین کتاب را خوانده و پسندیده بود.

سال بعد هیأت فیلم‌برداری به کشور مغرب و شهر مراکش رفتند تا با استفاده از فضای بسیار زیبای این کشور که به ایران نیز شبیه است، به عنوان محل فیلم‌برداری استفاده کنند. شیرین از من نیز دعوت کرد تا به همراه آنان به مراکش بروم.

در این سفر، بخش نخست فیلم به نام «مهدخت» ساخته شد که البته بعدتر از مجموعه فیلم حذف شد. علت این امر فکر می‌کنم مسأله درخت شدن مهدخت بود که بازگردانی آن به یک فیلم رئالیستی به نظر غیر ممکن می‌رسید. البته این بخش بسیار جذابی از کار درآمده که شیرین نشاط در نمایش‌های ویدئویی از آن استفاده کرده است.

من دو بار دیگر نیز به مراکش رفتم. در بار سوم به پیشنهاد شیرین در نقش خانم رییس روسپی‌خانه نقش بازی کردم. اما تفصیل نقش بازی کردن من نیز جالب است.

باید به اطلاع برسانم که من سال‌های متوالی تهیه‌کننده برنامه‌های زنان روستایی رادیو تلویزیون ملی ایران بودم و تقریباً هرگز اتفاق نیفتاد در برابر دوربین قرار بگیرم.

واقعیت این است که من طبیعتاً جزو آدم‌های پشت صحنه هستم و چون از زیبایی ویژه‌ای نیز برخوردار نیستم، هرگز به خود اجازه نداده‌ام در برابر دوربین ظاهر شوم. اما در سن شصت سالگی این شتر نیز در خانه من خوابید.

مسأله این بود که استخدام هنرپیشه از ایران برای اجرای این نقش کار بسیار سختی بود. درجمهوری اسلامی هیچ زنی حاضر نمی‌شود در نقش یک روسپی بر صحنه بیاید.

علاوه بر آن‌که کتاب «زنان بدون مردان» در جمهوری اسلامی توقیف است و نشر نقره به این خاطر دو بار مورد یورش قرار گرفت و کار به جایی رسید که آقای محمدرضا اصلانی، صاحب این انتشارات مجبور شد شغلش را عوض کند تا از خطر حمله در امان بماند. من هنوز نیز در برابر ایشان بابت این دردسری که درست کردم، احساس شرمندگی می‌کنم.
به هر حال شیرین به من پیشنهاد کرد در این نقش بازی کنم و من نیز پذیرفتم. این قطعه بدون استفاده از فیلم‌نامه و به صورت خود به خودی بازی شده و طبیعت نمایش‌های روحوضی را دارد که هنرپیشگان، در مقایسه با هنرپیشگان غربی، استقلال بیشتری در بازی دارند.

همین جا باید بگویم برای زنان روسپی احترام زیادی قائل هستم و به نظرم می‌رسد جزو مظلوم‌ترین مردمان دنیا هستند. در نتیجه بازی در این نقش مرا اذیت نمی‌کرد. کتاب من اما فکر می‌کنم به خاطر همین زن روسپی توقیف شد و مرا دو بار به زندان کشاند.

در کتاب من البته زن روسپی با باغبان ازدواج می‌کند. در فیلم شیرین اما سرنوشت دیگری پیدا می‌کند که این یکی از نکات بسیار مهم تفاوت فیلم و کتاب است.

تفاوت عمده دیگر فیلم و کتاب اضافه شدن صحنه‌های مبارزه سیاسی به فیلم است. کتاب من در این زمینه ساکت است و این سکوت عمدی است؛ اما شیرین ترجیح داده است بر این مسأله تکیه کند.

به هر حال از حق نباید گذشت که فیلم شیرین بسیار خوش‌ساخت است و جایزه را نیز به درستی از آن خود کرده است. اما کارگردان زحمت بسیار زیادی برای فیلم کشیده است.

ایجاد یک فضای ایرانی در کشور مغرب و با استفاده از سیاه‌لشکر مراکشی کار بسیار سختی بود. در عین حال یکی از هنرپیشگان اصلی نیز فارسی نمی‌دانست و صحنه‌های او به تمامی بدون گفتار فیلم‌برداری شده است.

فیلم برای نمایش در فستیوال ونیز و در بخش مسابقه پذیرفته شد. لحظه هیجان‌انگیزی بود. از آن‌جایی که هم من و هم شیرین به جنبش سبز ایران علاقه داریم، بنا شد تا هنرپیشگان یا لباس سبز بپوشند یا سیاه، و البته مردان از شال سبز استفاده کنند.

هیأت ایرانی به این ترتیب جلوه ویژه‌ای پیدا کرد و بسیار زیبا به چشم آمد. برای من اما که عادت ندارم روی فرش قرمز حرکت کنم، کار با سختی انجام می‌شد. البته سن بالا انسان را خاکشیر مزاج می‌کند.

همین طور که روی فرش سرخ جلو می‌رفتیم، چشمم به مارکو مولر، رییس فستیوال افتاد که با علاقه به ما نگاه می‌کرد. این شخصیت یکی از باسوادترین موجوداتی است که تا به امروز دیده‌ام. او چینی می‌داند و به سهولت به این زبان گفت می‌کند. مرد بسیار شریفی است؛ بسیار خاکی و فروتن. حضور مغتنمی است در دنیا.

این نکته نیز گفتنی است که مردم هفت دقیقه پس از پایان فیلم دست می‌زدند که در نوع خود حادثه بسیار بااهمیتی بود.

ما در هتل دبن (میهمان‌سرای گرمابه‌ها) اقامت داشتیم که مکان ساخت فیلم مرگ در ونیز است. این هتلی است قدیمی و بسیار زیبا با روح مدیترانه‌ای و برازنده شهر زیبای ونیز. اما سه روز سفر به این شهر زمان بسیار کوتاهی است. تنها موفق شدم میدان سن‌مارکو را ببینم.

از عجایب این سفر دو کوکتل‌پارتی بود که ما مدعو آن بودیم. در این کوکتل‌پارتی‌ها انواع مشروبات گران‌قیمت در اختیار میهمانان بود؛ اما دریغ از یک خیارشور یا یک چوب شور. وقت نشد فلسفه این کار را از ایتالیایی‌ها بپرسم.

پس از سه روز ما به تورنتو رفتیم تا در فستیوال این شهر شرکت کنیم. در روز نخست، تازه از تالار سینما خارج شده بودیم که مارکو به شیرین نشاط زنگ زد. گفت که فیلم بدون شک یک جایزه مهم گرفته و بهتر است شیرین به ایتالیا بازگردد. چنین بود که شیرین و همسرش شجاع به ایتالیا بازگشتند و من بقیه سفر را به تنهایی برگزار کردم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *