میدان زنان » ورود رسمی وحید دستجردی به کابینه، همزمانی معنی داری با پوشش خبری آن در سطح رسانه های منطقه داشته است. انتشار تصاویر مرضیه وحید دستجردی به عنوان اولین زن وزیر جمهوری اسلامی ایران – بدون ذکر وزیران زنی که پیش از انقلاب پایشان به وزارتخانه ها باز شده بود – در کنار چهره معترض و محجب” لوبنا احمد الحسین” که کارزار رسانه ای گسترده ای را علیه محدویت پوشش زنان مسلمان در کشور سودان آغاز کرده است، پیامی معنی دار از همراهی دولت احمدی نژاد با اعتراضات شهروندی زنان کشورهای مسلمان نشین است.
چهره خندان و مصمم وحید دستجردی در میان مردانی که مسئله سازترین کابینه پس از انقلاب را تشکیل داده اند، بازتکرار اثبات حقانیت نظام از طریق استفاده های تبلیغاتی از چهره کلیشه ای زن ایرانی در سی سال اخیر است. حتی اگر دورتر بنگریم بازتولید محجبه شده زنان سلطنت طلبی است که پس از کودتای محمد رضا پهلوی با عجله جای زنان مبارز جامعه مدنی آن زمان را گرفتند.
در شرایطی که سمبل های مقاومت مدنی و مردمی، تا بدان حد زنانه است که ندا آقا سطان را به اسطوره ای جهانی تبدیل می کند، بر آمدن وحید دستجردی می تواند تلاشی برای تجدید مشروعیت دولت و جبرانی برای اعاده “آبروی نظام” در افکار عمومی ملت های مسلمان باشد.
مسئله ” حفظ آبروی نظام” موضوع قابل توجهی است که چند هفته پیش در ملاقات رهبری با برخی دانشجویان اصول گرا به صورت علنی مطرح کردید. اعلام نگرانی رهبری در مورد ” هتک آبروی نظام در مقابل ملتها” ، حامل زیر گفتگوهای قابل توجهی است. وی در دیدار با دانشجویان اصول گرا می گوید:”عده ای، ظلم بزرگی را که پس از انتخابات به مردم و نظام اسلامی شد و هتک آبروی نظام در مقابل ملتها را نادیده می گیرند و مسئله کهریزک یا کوی دانشگاه را قضیه اصلی قلمداد می کنند اما این نگاه، خود یک ظلم آشکار است.”
طرح این مسئله از جانب شخص اول نظام قطعا مستلزم پی گیرهایی جدی و ضرب العجل است. این که با چه تمهیداتی می توان خاطره ندا آقاسلطان به عنوان “سمبل مقاومت مردم در برابر دیکتاتوری” را از حافظه افکار عمومی جهان اسلام که پیش از این احمدی نژاد را نماد مبارزه در برابر استکبار جهانی آمریکا می دانستند، زدود؟ حتی اگر به قیمت اعتراض بخش سنتی جامعه و برخی مراجع عظام سنتگرا باشد این ارزش را خواهد داشت که اطاق فکر دولتمردان رابه اتخاذ راهبردهایی زیرکانه وادار کند.
نمی توان صد در صد ادعا کرد که حضور جنجالی وحید دستجردی در کابینه احمدی نژاد حاصل رایزنی های زنان اصولگرایی چون مریم بهروزی است. وقتی که پرمسئله ترین شخصیت سیاسی در بحرانی ترین شرایطی که فضای سیاسی ایران در سه دهه اخیر داشته است و بدون هیچ تعلق خاطری به حل مسائل جنسیتی، ناگهان طرح وزارت زنان را مطرح می کند، نمی شود ساده از کنار آن گذشت و آن را به حساب روش های تناقض آمیز احمدی نژاد در ۴ سال گذشته نوشت. بر عکس به نظر می رسد طراحی حضور وزرای زن در کابینه حاصل راهبرد کلان اطاق فکر افراطیون حکومتی باشد. این راهبرد که مخاطبان اصلی آن را جناح های حامی اصولگرایان افراطی تشکیل می دهند ” راهبرد تبدیل تهدیدها به فرصت ها”ست. در راهبرد تبدیل تهدید به فرصت، بازی ترقی خواهانه انتخاب وزرای زن هم قابلیت ترمیم افکار عمومی جهان اسلام را دارد و هم قادر است مسائل کلان مورد اعتراض مراجع عظام را به سمت مسئله ای فرعی و کم هزینه منحرف سازد.
پافشاری احمدی نژاد در انتخاب برخی وزیران از میان زنان اصول گرای سنتی و افراطی به همان میزان تابع راهبرد “تبدیل تهدید به فرصت” است که مخدوش سازی مستندات کروبی از طریق حضور ناگهانی بعضی قربانیان مرموز تجاوز، نظیر ترانه موسوی و سعیده پور آقایی. هرچند که هوشیاری کروبی در بیانیه اخیرش مانع از تحت تاثیر گرفتن پرونده های واقعی شکنجه ها و تجاوزات گردید. وی در این مورد در بیانیه اخیر خود می گوید: ” بیش از دویست سطر روزنامه ای این گزارش که بخش اعظم آن را تشکیل می دهد مربوط به دومین سند شفاهی ما یعنی سعیده پورآقایی است که از قضا خود تشکیک کامل را بر آن وارد کرده بودیم. حال اگر بگوییم که این جنازه را کدام مقام دولت جمهوری اسلامی در اختیار خانواده آنها گذاشته است و اجازه دیدن جنازه را حتی به نماینده ستاد آقای موسوی نیز نداده بودند آیا ساختگی بودن کل ماجرا جهت انحراف پیگیری ها را به اذهان متبادر نمی شود؟ این ظن آنگاهی تقویت می شود که می بینیم همین ماجرای مشکوک، ملاک نوشتن کلیت گزارش شتابزده هیات سه نفره نیز قرار گرفته است”.
اما تمام این بازی ها در زمینی انجام می شود که قانون اصلی آن “تحریک هنجارهای فرهنگی و مذهبی جامعه” است. کم هزینه ترین و سهل الوصول ترین راه برای تحریک این هنجارها بازی با انگاره های جنسیتی است. کم هزینه است زیرا بر فرض ناکارآمد شدن آن تهدیدی را متوجه ساخت افراطی قدرت نمی کند. چنین ساختی بشدت تک جنسی و حتی کور جنس است و حتی اگر در این میانه به حیثیت برخی از زنان سیاستمدار یا شهروند صدمه ای وارد گردد خدشه ای متوجه بازی گردان های اصلی نمی شود. سهل الوصول است زیرا به آسانی قابلیت برقراری ارتباط با حساسیت های عمومی اقشار مختلف اجتماعی درچارچوب کلیشه های جنسیتی را داراست.
جابجایی تصویر وحید دستجردی با ندا آقا سلطان، در خاطره حامیان ج.ا.ا. در جهان اسلام ساده ترین کارکرد تبدیل تهدیدها به فرصت هاست، در حالی که این راهبرد در مواجهه با مراجع سنتگرا شکل پیچیده تری به خود می گیرد. تقریبا اکثر مراجع سنتگرای مقیم قم بیعتی با دولت جدید نداشته اند غیر از آیت الله نوری همدانی که او هم بنا به روایتی اعلام تبریک خود را بی مطالعه دانسته است. برخلاف برخی مصاحبه ها و اخباری که مسئله اصلی این مراجع را عدم جواز شرعی وزیر شدن زنان می دانند، ریشه این مخالفت ها اندکی دورتر و متوجه سیاست های انتخاباتی و واکنش های حکومتگران در برابر حرکت های خودجوش مردم است. بر اساس تحلیل های ناظران سیاسی، در واقع بیعت نکردن این مراجع با احمدی نژاد، چه از طریق عدم ارسال پیام تبریک و چه از طریق بی اعتنایی به مراسم تنفیذ و تحلیف ریاست جمهوری، نشانگر انشقاق جدی بین حوزه و حکومت است.
فعالان سیاسی و از جمله طراحان استراتژی های جناح افراطیون اصول گرا به خاطر دارند که مسئله زنان همیشه دستاویزی برای حمله مراجع و روحانیون به رضاشاه و محمد رضا در دوره پهلوی بوده است. حتی آیت الله خمینی مخالفت علنی خود را با حکومت محمد رضا با حرام دانستن حق رای زنان آغاز کرد اما در اصل مسئله اصلی وی اعتراض به حقانیت رژیم سلطنتی پهلوی بود. تاکید آیت الله خمینی بر مشارکت زنان در تظاهرات ضد شاه و تشویق زنان انقلابی به رای دادن در دوره رفراندوم فروردین ۵۸ و انتخابات بعد از آن نشان می دهد که مسئله وی فی نفسه حقانیت داشتن یا نداشتن نظام بوده است و نه ممنوعیت شرعی زنان در مداخله در اداره حکومت.
در حالی که نظر فقهی برخی روحانیون دنباله روی مکتب فقهی آیت الله خمینی این است که اساسا مسئله وزارت زنان خارج از مقوله ولایت است، مهمترین علت مخالفت روحانیت سنتی با عدم جواز وزارت زنان، منع زنان از”ولایت” بر مردان است. این اختلاف نظر فقهی که در شرایط فعلی کارکرد سیاسی پیدا کرده است در نامه آیتالله صافی گلپایگانی به رهبری نمود پیدا می کند: “بر اساس یکی از گزارشهای موجود، آیتالله صافی گلپایگانی به رهبر نظام نامهای فرستاده است که در آن استدلال فقهی وی در نفی ولایت زن بر مرد، مطرح شده است. اما آیتالله خامنهای در پاسخی که توسط یکی از نزدیکانش به دست آیتالله صافی در قم رسیده، تصریح کرده است که ولایت در جمهوری اسلامی تنها بر عهدهی ولی فقیه است و دیگر مقامات از جمله رئیسجمهور و وزرا و غیره همگی کارگزاران نظام اسلامی هستند”. شمار دیگری از روحانیون سنتگرا نظیر آیت الله سیستانی و آیت الله مکارم شیرازی نیز مخالفت فقهی خود را در منع وزارت زنان اعلام داشته و دولت را تحت فشار قرار داده اند.
چرا در شرایطی که دولت احمدی نژاد برای اثبات مشروعیت خود به بیشترین پشتیبانی از مقامات سنتی حوزه نیاز دارد، با پافشاری خود از وزارت زنان دردسرهای خود را دو چندان می کند؟ شاید این سیاست ساده ترین راه برای تحریک حساسیت تاریخی روحانیتی است که درپیشینه مبارزات خود اعتراض به بی حجابی و حق رای زنان و قوانین حمایت از خانواده دوره پهلوی را داشته است. اما بازخوانی چنین تناقضی با توجه به راهبرد تبدیل تهدید به فرصت درک آسانتری پیدا می کند. در چنین راهبردهایی در واقع با وارد آوردن شوک کم هزینه و پرسرو صدای وزیر شدن زنان، می توان زمین بازی اختلافات بین مراجع و حکومت را کاملن تغییر داد. می توان اختلافات دو طرف را به موضوع ساده و قابل حلی منحرف کرده و بعد آن را بسادگی رفع و رجوع کرد و حتی منتی بر طرف مقابل گذاشت که نظر وی محترم دانسته شده و به اجرا در آمده است. به همین دلیل است که بلافاصله پس از بالا گرفتن اعتراضات چند مرجع سنت گرا به کاندیداتوری زنان برای ورود به کابینه و انتقال این جنجال به رسانه ها، بلافاصله احمدی نژاد نامه خود را به مجلس برای معرفی وزرای زن دیگری برای ترمیم کابینه پس می گیرد و دلیل این انصراف، احترام به نظر مراجع تلقی می شود.
اما، راهبرد تبدیل تهدید به فرصت باید همه حامیان خود را یکجا حفظ کند. به همین دلیل است که حضور حداقلی یک زن در کابینه و نمایش پرطمطراق وی در مراسم رای اعتماد، ویترینی تمام عیار از ترقی خواهی دولت انتسابی دهم می گردد. ویترینی که مهمترین مخاطبان خود را از میان زنان تحصیلکرده جهان اسلام که مسئله اصلی اشان حفظ هویت مسلمانی و هماهنگ با جنبه های مدرن زندگی است، تعیین می کند.
بنابراین راهبرد ” تبدیل تهدید به فرصت” آشکارا با مسئله جنسیت گره خورده است. تمام مفاهیم و روش هایی که برای ترمیم مشروعیت نظام به کار می رود جنبه ای مونث و جنسیتی شده دارد. کلمه “بی آبرویی” اغلب در فهم عامه شامل بار جنسی بوده و معمولن مترادف لغت هایی همچون بی ناموسی و بی غیرتی است و “نظام” تجلی و ظهور خارجی “مام وطن” است که باید از آن به قیمت جان حفظ و حراست شود. اما مطالعه سیاست های حکومتگران نشان می دهد که به همان اندازه ای که ارزش های از دست رفته جنبه مونث دارد، تدابیر بازگشت به آن نیز مونث می شود.