در نمایش “اعتراف” برای توجیه و دوام جنایات حاکمان، در پی دروغ بزرگی که مردم را به خیابان کشانید، سناریو آنقدر غلط های معنایی و انشایی دارد که نمرۀ صفر را روسفید می کند. اما مباد که تکرار کسالتبار این نمایش مبتذل، خوابآور شود. تجربۀ دهۀ شصت که ترفند اعتراف گیری از مخالفان حکومت اسلامی در سرکوب گستردۀ فعالان و به سکوت کشانیدن مخالفان بالقوه به کار گرفته شد، به ما می گوید که این شیوه دو هدف اساسی را دنبال می کند:
قبولاندن دروغ بزرگ به دنیا: سالهاست که حکومت به کمک کارشناسان ایرانی و خارجی، این دروغ بزرگ که “جمهوری اسلامی، دمکراسی خاص خودش را دارد و مراسم خلقی ویژه خویش ” را پیش برده است. سال هاست که درهم آمیزی مفاهیمی چون جمهوری و اسلام و انقلاب و خلق، بسیاری را در تشخیص جباریت تام گرای نظام به بیراهه برده است. تکرارتهوع آور سناریوی دخالت شیاطین خارجی و دست نشاندگان داخلی، هنوز مصرف خارجی و داخلی دارد . تا آنجا که غیر خودی های امروزی هم در خطاب به جنبش مردم به همین زبان سخن میگویند و آنهایی را که چون ایشان نمیاندیشند، به القاب ضد انقلاب و عوامل خارجی ملقب می کنند. اما بساط نمایش دروغین اعتراف تنها زمانی برچیده خواهد شد که زبان مسموم دروغ، این همزاد نظام اسلامی، از اساس پالایش شود.
جهاد “توبه ساز”: در جمهوری اسلامی، که صاحبان قدرت نمایندگان خدا و پیغمبر اند، مخالفان حقا محاربان و منافقانی بیش به حساب نمی آیند. اعتراف گیری از آنان لازمۀ جهاد برای حفظ نظام است که “اوجب واجبات” شمرده میشود و بر امت است که از هرگونه شک نسبت به تقدس آن و هرگونه نافرمانی از ارادۀ فرمانروا، توبه کند و در برابر آن سر فرود آورد. دهۀ شصت اوج جهاد برای واداشتن به توبه بود که به مدد جنگ با عراق به پیش برده شد. در زندانهای سیاسی، طرح “توابیت” بستر آن جنایاتی بود که انتشار خاطرات زندانیان، در بیرون از مرزها پرده ازآن برداشت. کشتار هزاران زندانی سیاسی درتابستان ۶۷ بیان شکست برنامۀ توابسازی بود، اما حکومت توانست با تکیه بر جهاد بیرون و درون امت را به تمکین و سکوت وادارد و جنایت را به نهایت برساند. بُرونمرزیها با بهرهمندی از آزادی بیان، تلاشی جانانه کردند تا حقیقت در پرده نماند.اما سخن گفتن از جنایات دهه شصت در ایران هنوز هم از خط قرمزهاست . شعر سیمین بهبهانی و شاملو، “شاه سیاه پوشان” گلشیری و جستارهای شاهرخ مسکوب در نقد مفاهیم “حق و عدالت” و “جهاد و شهادت” در تفکر اسلام گرا که به نام های مستعار به چاپ رسیدند، گواه توانایی زبان آدمی اند به حقیقت، آنگاه که سلطۀ دروغ به ویرانی سخن کمر بسته است. همانگونه که وصیت نامههای زندانیان سیاسی آن سالها گواهی به پایداری و حیثیت انسان است تحت سخت ترین شکنجهها. و همانطور که شرح دردآلود فرهاد بهبهانی از شکست روح و روانش تحت شکنجه، در “میهمانی حاج آقا” ، نیاز حیاتی آدمی به اعاده حیثیت انسانیش را بیان می کند . پس سخن از آنچه رفته، نه فقط برای یادآوری مسئولیت تاریخی نقش آفرینان آن، بل برای ساختار شکنی فرهنگ “توبه” و “تواب سازی” هم ضرورتی تام دارد. زبان فرو بستن اما به حذف خاطرۀ تاریخی و غفلت وجدان اجتماعی از مصایب استبداد و دوام جنایت یاری می رساند. چرا که تجربه به روشنی نشان می دهد که فقط ترک طاعت و گسترش نافرمانی است که استراتژی “توابیت” را بی اعتبار و دوام جنایت را ناممکن خواهد کرد.
ترس و هزل : هدف نمایش اعتراف و توبه، به رخ کشیدن قدرقدرتی حاکمان نیز هست. آنها با گذاشتن دروغ های خود به دهان معترضان به بینندگان می گویند ما می توانیم شما را به زانو درآوریم و به ذلت بکشانیم. آن ها می خواهند ترسهای بد را که ضامن حیات دروغ هستند در دلها بکارند. امروز مردم با شعار علیه ترس و با به هزل کشیدن دروغهای حکومت به جنگ ترسهای بد می روند. اما هو کردن این نمایش کافی نیست و نباید مانع هشیاری در باره تدوام سرکوبی شود که این اعترافات پیشدرآمد آن است. سخن گفتن از چهرههای شاخص جنبشهای مدنی باید ما را نسبت به زمینه چینی برای سرکوب بیشتر آنان هشیار کند. در این کیفر خواست، متهم اصلی همچنان جنبشهای حقوق بشری، دانشجویان، کارگران، اقلیت ها و زنان هستند که سالهاست به مثابه زیر مجموعههای “انقلاب مخملی” معرفی شده اند .اینگونه جنایتکاران بی شرمانه به مسند قاضیان نشسته و قربانیان در جایگاه متهمان قرار گرفته اند.
سرکوب، دریغا که تنها عرصه ای ست که جمهوری اسلامی برابری زن و مرد را در آن به رسمیت می شناسد . چنین است که دادستان اسلامی، همراه با اتهام “براندازی” به زنانی چون فاطمه حقیقت جو به جرم فعالیت مجاز سیاسی، انگشت اتهام به سوی فعالان حقوق زنان نیز نشانه رفته است. در این کیفرخواست، شیرین عبادی علاوه بر دفاع از حقوق بشر، به گناهان کبیرۀ دیگری چون دفاع از حقوق زنان و اقلیتها، که در جمهوری سیاه اندیش اسلامی، انقلاب رنگی به حساب می آید، متهم شده و نام سه تن از فعالان شاخص فمینیست، پروین اردلان ، نوشین احمدی خراسانی و شادی صدر نیز به میان کشیده شده است، و در کنار آنان اصانلو و دانشجویان و روزنامه نگاران و…. بر ماست که برای حفظ آنان از تعرض گزمگان و دفاع از همه فعالان جنبش زنان و دیگر جنبش های مدنی در ایران هر چه در توان داریم بکوشیم.
این امر پاسخ شایسته و همبسته فعالان جنبشهای مدنی را در افشای نمایش “توبه” می طلبد. وگرنه دروغ راه جنایت را همچنان هموار خواهد کرد. امروز اعتراض همگانی به استراتژی “توبه” از اولویت های مبارزه برای آزادی است.