گزارشی از بحث و گفتگو ایرانیان شهر کلن آلمان با شیرین عبادی / الهه صدر

روز شنبه ۱۱ جولای شیرین عبادی حقوقدان ومدافع بر جسته ی حقوق بشر در ایران ونیز برنده ی جایزه ی صلح سال ۲۰۰۳ ، دردر نشست غیر رسمی با حضور بیش از ۱۰۰ نفر ایرانیان مقیم آلمان و برخی کشورهای اروپایی ، در شهر کلن حضور یافت. تلاشهای ایشان در جهت کسب حقوق برابر زنان ومردان، آزادی زندانیان سیاسی، عقیدتی و مذهبی و حقوق شهروندی بر هیچکس پوشیده نیست.

خانم عبادی قبل از اینکه نتیجه ی انتخابات در ایران اعلام شود به علت دعوتی که از ایشان شده بود ایران را ترک کردند و عازم اسپانیا شدند و در زمان اعلام نتایج اتتخابات در ایران حضور نداشتند.

خانم عبادی حدود یکساعت در مورد وضعیت ایران صحبت کردند. ایشان بی حقوقی مردم ایران را در بیان خواسته ها و مطالباتشان حتی در چهارچوب رعایت قانون اساسی جمهوری اسلامی که به اشکال مسالمت آمیزصورت می گیرد از طریق ذکر مثالهایی از تجربیات حرفه ای و عملی خویش برای جمع حاضربه تصویر در آوردند و به روشهای غیر انسانی ، تحقیر آمیزو خشن رژیم در جهت ایستادگی در مقابل این خواستها ی ابتدایی وانسانی ونیزسرکوب مبارزات حق طلبانه که تا مرز حذف فیزیکی افراد جلومی رود، اشاراتی کردند.

ایشان از همه ی ایرانیان خارج از ایران خواستند که با استفاده ازهمه ی ابتکارات و خلاقیتهای فردی و گروهی خود تلاش کنند صدای مردم ایران را به گوش جهانیان برسانند .۱ـ با سیاستمداران و ارگانهای بین المللی تماس بگیرند و از آنها بخواهند که ایران را تحریم سیاسی کنند .۲ـ با برگزاری تجمعات و تظاهرات ، با مادران داغدیده در ایران همدلی کرده و آنها را در این شرایط سخت تنها نگذارند .۳ـ افکار عمومی رابه مبارزات برحق و مسالمت آمیز مردم ایران در مقابله با یک رژیم تا دندان مسلح جلب کنند.

پس ازپایان سخنان ایشان، نوبت به طرح سوالات و نظرات از طرف شرکت کنندگان رسید.
دراین قسمت از برنامه خانم الف سوالی را مطرح نمود که آن سوال وجوابی که خانم عبادی دادند، انگیزه ی من برای نوشتن این گزارش شد.

الف بعد از قدردانی از تلاشهای مداوم خانم عبادی در دفاع از حقوق زنان و دگراندیشان از اوپرسید: با توجه به ستمکاریها و سفاکیهای علنی رژیم جمهوری اسلامی در این عمر سی ساله ورویدادهای بی سابقه ی اخیردرایران، اکنون که ۶ سال از گرفتن جایزه ی صلح و اظهارنظرشان در باره ی سازگاری اسلام با دموکراسی می گذرد، آیا هنوز تشخیص خود را تایید می کند؟

الف به سخنانش اینطور ادامه داد: اسلام سیاسی حاکم در ایران، ازهمان ابتدای روی کار آمدنش علنا اعلام کردکه هدفش برقراری جمهوری اسلامی بر اساس قوانین شرعی است. شمادر مقام یک حقوقدان قطعا می دانید قوانین شرع اسلام چیستند و حکومت این قوانین چه جهنمی از جامعه برای مردم خواهد ساخت. الف، برای نمونه یکی دو آیه از قرآن بر خواند: با کافران ( یهودیان، مسیحیان و زرتشتیان) بجنگید تا ریشه ی فساد بر کنده شود و دین به دین خدامنحصر گردد « سوره ی بقره ۱۹۳».

نمونه ی دیگر: همانا مجازات کسانیکه دربرابرخدا ورسول او محاربه می کنند، این است که کشته شوند یا بر دار شوند یا دستها و پاهاشان در جهت خلاف یکدیگر، یعنی به صورت ضربدر بریده شوند
ویا از سرزمین خویش تبعید شوند. این خواری و زاری د نیویشان است و در آخرت نیزعذابی بزرگ در انتظار آنان است .« مائده ۳۳».

۳۰ سال حکومت جمهوری اسلامی به همه ی ما ثابت کرد که سران رژیم، از ولی فقیه ش گرفته تا رئیس جمهور و وزیر و پاسدار و بسیجی اش مجری قوانین اسلامی اند، یعنی برای دیگردینان ، دیگراندیشان و آزاداندیشان به هیچرو حق حیات قایل نیستند و هرگزنیز این دشمنی مهلک را انکار نکرده اند. اتفاقا کسانی که ادعا می کنند، رهبران جمهوری اسلامی در ایران مشتی دیکتاتور و تشنه ی قدرت اند و اسلامی که در ایران در حکومت است اسلام واقعی نیست، کوته بینان به اصطلاح روشنفکرند که از اسلام هیچ نمی دانند ویا می دانند و از آنجا که به سهل پنداری عادت کرده اند، فکر می کنند که مثلا اگر در ادیان دیگر، تفسیر ٍمترقیً از دین ممکن بوده است ، چنین اتفاقی در ایران نیز می تواند رخ دهد و آنوقت است که ، دربدربه دنبال روایت وتفسیر نو از اسلام می گردند وبا شنیدن اولین هجویات که از دهان یکی از ورشکستگان دینی درمی آید آنچنان دچار شور و از خود بی خود می شوند که از یاد می برند که داعیه وهدف آنها مبارزه برای حق تعیین سرنوشت بشر به دست خود،حقوق برابر برای همه ی انسانها، مستقل از مذهب، زبان، گرایش جنسی و یا قومیت و ملیت ، آزادی پوشش ، آزادی بی قید و شرط عقیده، بیان، اجتماعات، مطبوعات، تظاهرات، اعتصاب، تشکل و تاسیس حزب ودر یک کلام استیفای حقوق بشروتحقق آن بوده است. متاسفانه نه تنها هدف خود را فراموش می کنند بلکه تازه در بوق و کرنای می دمند که اسلام با دموکراسی مغایرت ندارد . آنها به عمد جای مسلمان و اسلام را عوض می کنند و به این نتیجه می رسند که اگر در کشورهای غربی ، مسیحیان توانسته اند اعتقادات دینی خود را داشته باشند ودر کنار آن از مواهب دموکراسی نیز برخوردار ، پس چرا مسلمانان نتوانند. غافل از اینکه غربی ها نیز تا زمانیکه موفق نشدند دندان زهر آلود دین را در جامعه بکشند و دین را مسئله ی شخصی انسانها کنند و چنگهای خون آلود قوانین قاهرالهی را از پیکر آن بزدایند و بالاخره دین و دولت را از هم کاملا جدا کنند، به حقوق برابر ودمکراسی دست نیافتند و سد البته در این راه بیشترین زحمات وتلفات را روشنفکرانش متحمل شدند.

اکنون در کشورهای سکولاریست غربی، هر فرد مسیحی امکان دارد تفسیر و درک زمینی ، آزادیخواهانه و انسان دوستانه ازمسیحیت داشته باشد ولی او کاملا به این مسئله آگاه است که همین مذهب(مسیحیت) اگردرراس حکومت قرار بگیرد، جز بدبختی و نکبت برای انسانها چیزی به ارمغان نخواهد آورد زیرا در اینصورت، قانون الهی است که حکومت خواهد کرد و نه بشری.

قبل ازاین که الف سخنانش به پایان برسد جمعی از روشنفکران تبعیدی حاضر در سالن با ایجاد سرو صدا مانع ادامه ی سخنان او شدند.

پس از اینکه شرکت کنندگان سوالات و نظرات خود را مطرح کردند نوبت به پاسخگویی خانم عبادی رسید.
ایشان در جواب گفتند: همانطور که در جلسات دیگر نیز به کرات گفته ام به نظر من اسلام با دموکراسی مغایرتی ندارد.

خانم عبادی ازطرفی از اعتقاد خود به جدایی دین و دولت میگفت و از طرف دیگر ازسازگاری اسلام و دموکراسی ونیز تلاشهای روشنفکران دینی مانند عبدالکریم سروش و…….در جهت تفسیر جدید و بدیع از قرآن، که افکار من از آنجا گریخت من نمی توانستم بفهمم که اگر اسلام و دمکراسی با یکدیگر منافاتی ندارد پس چرا ایشان اعتقاد دارند که دین و دولت باید از هم جدا شوند و این همه بی منطقی در گفتار او من را یاد چند جمله از کتاب خویشاوندی پنهان، نوشته ی آرامش دوستدار انداخت.

« گفته ی بی اندیشه نیز در بروز زبانی اش ازهمان قواعد دستوری پیروی می نماید که گفته ی اندیشمند. فقط با آشکار ساختن مکانیسم زبان و راه یافتن به منطق درونی آن می توان فهمید گفته ای از اندیشه پر است یاتهی ».

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *