حفظ هویت مستقل جنبش زنان، همراه با دیگران درجنبش مدنی / پویا *

۱ – چگونه می توان در بستر مبارزات جاری ، فکر برابری خواهی را به دفاع از آزادی های شهروندی و عدالت اجتماعی پیوند زد ؟

پیش از انتخابات ریاست جمهوری تعداد زیادی از فعالان جنبش زنان در یک همگرائی گسترده برای مطرح کردن مطالبات جنبش شرکت کردند. بعضی از اعضای همگرائی فعالانی بودند که تصمیم به شرکت در انتخابات گرفته بودند و تعدادی دیگر به هر دلیلی نمی خواستند رای خودشان را در صندوق ها بریزند. نقطه ی مشترک هر دو گروه استفاده از فضای انتخاباتی برای مطرح کردن خواسته های جنبش زنان، بصورت مشخص و مدون بود.

رویدادهای پس از رای گیری و اعلام نتایج مخدوش و افشای تقلب های گسترده و سازمان یافته ی حکومتی، شرایطی را پیش آورده که به اعتراض های گسترده ی اجتماعی انجامیده است. همانطور که همه شاهد بوده ایم شرکت کنندگان در این اعتراضات و جنبش های اجتماعی در گسترده ترین طیف پا به میدان گذاشته اند. بنا بر انگیزه ای که موجب به راه افتادن این جنبش اجتماعی شد، یعنی پایمال شدن آشکار و خشن حق شهروندی و تقلب در انتخابات، طبیعتا وزنه ی شعارها هم فعلا حول این انگیزه ها متمرکز شده است. با سرکوب خشن و کشتار خیابانی و دستگیری های گسترده، حالا محور شعارها و خواسته های این جنبش عبارت است از ابطال انتخابات، آزادی زندانیان سیاسی و آزادی اجتماعات. فراموش نکنیم که این شعارها به نوعی و در اساس از خواست های مبرم جنبش زنان هم هستند: یک انتخابات آزاد می تواند به مطرح شدن جدی مطالبات زنان کمک کند، بسیاری از دستگیرشدگان فعلی از فعالان و یا حامیان جنبش زنان در سالهای اخیر بوده اند و هم اینکه آزادی اجتماعات خواسته ای بوده که جنبش زنان در این سالها همواره برای آن مبارزه کرده و هزینه های سنگین داده است. می بینیم که در این شعارها، جنبش زنان با سایر جنبش های مدنی اجتماعی نقاط مشترک آشکاری دارد.

اما بدون شک شعارها در این محدوده ی کلی باقی نخواهند ماند. به نظر می رسد که با وجود سرکوب خشن حکومتی، جنبش مدنی گسترده ای در حال شکل گیری است. با اینکه نهادهای مدنی و از جمله نهادهای مدنی جنبش زنان، دانشجویان، کارگران، پرستاران و معلمان و دیگر اقشار اجتماعی بدلیل حساسیت ها و محدودیت های حکومتی امکان قوی شدن نداشته اند، باز هم در عمل همین نهادها خواهند بود که، اگر ایده آل فکر کنیم در کنار همدیگر، نقش مهم حرکت های مدنی اجتماعی را بعهده خواهند داشت. به نظر من در اینجاست که مسئله ی وارد شدن جنبش زنان بعنوان یک جنبش مستقل اجتماعی برجسته می شود. در اینجاست که جنبش زنان می تواند وباید با طرح مطالبات برابری طلبی جنسیتی وارد عمل شود و شعارهای برابری جنسیتی را به بخشی از شعارهای مطالباتی تبدیل کند. به نظر من ما از یک نظر در شرایط خوبی هستیم و آن اینکه جنبش زنان بعنوان یک جنبش مستقل واقعی، هویت اش در جامعه ی مدنی و بخش های مهمی از اجتماع بطور کلی مورد شناسائی قرار گرفته است. برای این می گویم شرایط خوب، بخاطر اینکه بر خلاف تحولات تاریخی گذشته، امروز جنبش زنان ما فقط بخشی یا دنباله ای از احزاب و سازمان های مردانه با ایدئولوژی های “جهانشمول” و آرمان گرایانه نیست.

امروز جنبش زنان با مطالبات مشخص خود و حتی با نهادهای شناخته شده اش در میدان حاضر است. نهادهایی مانند کمپین ۱ میلیون امضا با خواسته ها و شعارهایی مدون و با شبکه ای از فعالان در سطح ملی، عملا در صحنه حاضر است. بخش های دیگر جنبش زنان هم با نام های دیگری در صحنه حضور دارند. به نظر من در یک شرایط ضروری این کاملا امکان دارد که یک همگرائی گسترده از فعالان جنبش زنان بتواند شکل بگیرد. چنین همگرائی ها و اقدامات مشترک فعالان وزنه ی زیادی به جنبش زنان بعنوان بخش مهمی از جنبش مدنی می دهد و خواسته های برابری طلبانه ی جنسیتی را به بخشی از خواسته های کل جنبش مدنی تبدیل می کند. به نظر من جنبش زنان این مقدار اعتبار و هویت اجتماعی را دارد که در این راه از پیشنهاد دهندگان و پیشگامان همکاری با دیگر جنبش های مدنی باشد. بخش بزرگی از فعالان جنبش زنان را دختران و پسران دانشجو تشکیل می دهند. بعضی از این فعالان زنان، از فعالان دانشجویی هم هستند و می توانند بعنوان پلی میان این دو جنبش مهم اجتماعی عمل کنند. مهم ترین شرط انجام این مهم اما آن است که جنبش زنان بتواند حول خواسته های مشخص و مشترک برابری طلبانه ی خودش هماهنگ شود. هر چه این چنین همگرائی جنبش زنان منسجم تر و با تفاهم و شرکت گروه های بیشتری از زنان باشد، طبیعتا در حرکت های توافقی با دیگر بخش های جنبش مدنی وزنه ی سنگین تری خواهد داشت و مطالبات جنبش زنان از بازتاب بیشتر و مناسب تری برخوردار خواهد شد. طبیعتا گروه های مختلف زنان خودشان دارای هویت مشخص و شیوه های کاری مشخصی هستند. اما با همکاری و نیت های خوب می توان امید داشت که همین گروه های مختلف بتوانند همگرائی گسترده ای را از جنبش زنان شکل بدهند.

مسئله ای که وجود دارد این است که تجربه ی تلخ تاریخی که نصیب زنان میهن مان شده و همیشه مطالبات برابری طلبانه شان در سایه ی شعارها و سیاست های آرمانی احزاب و ایدئولوژی ها پایمال گشته است، اینبار موجب شود که ما نقاط مشترک جنبش زنان را با دیگر جنبش های اجتماعی نبینیم و خودمان را از آنها جدا کنیم و فقط در فکر حرکت ها و طرح شعارهای برابری طلبی جنسیتی باشیم. به نظر من اگر جنبش زنان بخواهد اینطور حرکت کند عملا خودش را از ظرفیت های بزرگی که دارد محروم کرده است. من با شناختی که از فعالان جنبش زنان دارم مطمئنم که می توانند پیوند ظریف جنبش برابری طلبی جنسیتی را با دیگر جنبش های مدنی تشخیص بدهند و از وزنه ی جنبش مستقل زنان حداکثر بهره برداری را بکنند.

بعنوان یک ایرانی مقیم خارج در اینجا مجبورم فقط این را بعنوان یک امکان و پیشنهاد مطرح کنم که کاملا امکان پذیر است که در حرکت های بزرگ اجتماعی، مثل راهپیمائی های بزرگ مسالمت آمیز یا تحصن ها، فعالان زنان در کنار شعارهای کلی تر مثل آزادی، شعارهایی را هم مبنی بر برابری های جنسیتی حمل کنند. چنین اقداماتی واقعا بسته به شرایط روز و محیط است و مطمئنا خود فعالان امکان بهتری برای تصمیم گیری دارند. مهم این است که ما یک جنبش زنان با هویت مستقل در صحنه داریم که می خواهد با هویت مستقل خودش اما همراه با دیگران در این جنبش مدنی سهم داشته باشد.

۲ – تحول شرایط چه تاثیری بر کمپین یک میلیون امضا دارد ؟

این سوال به نظرم خیلی کلی مطرح شده. کمپین دارای ابعاد گوناگون است، از مطالبات اش تا شیوه ی عمل و سازماندهی اش، و همه ی این ابعاد در تحولات اخیر می تواند تاثیر بگیرد و تاثیر متقابل بگذارد. کمپین ۱ میلیون امضا در طول چند سال اخیر توانسته شبکه هایی از فعالان جنبش زنان را در سطح ملی ایجاد کند. همیشه بر این باور بوده ام که ویژگی مهم کمپین، گفتگوی چهره به چهره با توده ی مردم و ارتباط گیری مستقیم با آنان بوده است. همچنین برگزاری سمینارها و کلاس های آموزشی محلی برای فعالان توانسته نسلی را با آگاهی ها و توانایی های زیاد بوجود بیاورد. کمپین ۱ میلیون امضا در طول همه ی سال های شکل گیری و فعالیت اش با محدودیت و بگیر و ببند و دادن هزینه های مختلف مواجه بوده است. بخاطر همین به نظر من، که ممکن است خیلی هم دقیق نباشد، فعالان کمپین تا همین حالا هم با فشارهای حکومتی مواجه بوده اند و اتفاقا ممکن است همین فعالان آن بخشی از جنبش اعتراضی امروز باشند که بهتر بتوانند با فشارها کنار بیایند و فعالیت های شان را ادامه بدهند. هر چند که دامنه ی محدودیت و خشونت سرکوب بیش از گذشته است. اما کمپینی ها از پیش سایت ها و وبلاگ ها و کانال های ارتباطی خودشان را دارند و با این شیوه های کار و خبر رسانی سال هاست که خو گرفته اند.

کمپین ۱ میلیون امضا بدلیل داشتن همین روابط شبکه ای کمتر می تواند زیر ضرب برود و اینطور نیست که اگر مقامات حکومتی چند نفر را در یک نقطه یا شهری دستگیر کنند همه ی کمپین از هم بپاشد و همه به انتظار دستور از بالا بنشینند. فعالان کمپین یاد گرفته اند که مستقل فکر کنند و مستقل عمل کنند. اتفاقا برخورداری از همین ویژگی های گسترده بودن و متشکل بودن است که به کمپین جایگاه ویژه ای در کل جنبش زنان می بخشد. به این ویژگی ها می توانیم توجه سازمان های بین المللی زنان را به کمپین را هم اضافه کنیم که حاصل آن تا کنون چندین جایزه ی مهم به فعالان یا خود کمپین بعنوان یک نهاد بوده است.

اما در این میان به نظر من یک نقطه ضعف اساسی هم وجود دارد که کمپین همیشه از آن رنج برده است. این ضعف، نبود یک مکانیسم تصمیم گیری در کمپین است. این ضعف تا وقتی که مسائل ساده بودند و فعالیت ها از محدوده ی خاصی فراتر نمی رفتند چندان آشکار نبود. اما در جریان تصمیم گیری برای دریافت جایزه ی نقدی «سیمون دوبووار» شاید برای اولین بار خودش را نشان داد. و البته هنوز این یک تصمیم اساسی و دارای اهمیت ملی نبود. اما فرض را بر این بگیریم که جنبش های مدنی در حال شکل گیری برای حرکت های مشترک باشند. کمپین یک میلیون امضا همانطور که تا حدودی تشریح کردم، از نظر آگاهی و گستردگی، توانایی ها و شایستگی های مهمی دارد اما چه سود اگر نتوان بدلیل عدم تصمیم گیری از این ظرفیت ها استفاده کرد؟ مثلا در یک اقدام جمعی که جنبش زنان هم باید شرکت داشته باشد، واقعا کمپین از روی چه تصمیمی می خواهد در آن جمع شرکت کند و مهر خودش را بر آن حرکت جمعی بزند؟ آیا کمپین حتی می تواند یک نماینده ی منتخب به آن حرکت جمعی مدنی بفرستد؟ آیا کمپین باید بگوید که صدها یا هزاران نفر از فعالان زنان خودشان را کمپینی می دانند اما ما قدرت این را نداریم که یک نماینده بفرستیم؟ چه کسی باید تصمیم بگیرد؟ چه کسی باید برود؟ آیا باز هم باید به دنبال چهره های مقبول و مورد اعتماد و به اصطلاح گیس سفید یا ریش سفید گشت؟ و تا کجا با این شیوه های کدخدامنشی می توان از طرف یک جنبش مدرن مدنی عمل کرد؟ شیوه های رایزنی در کمپین برای اقدامات آینده چگونه است؟ یادمان باشد که تحولات آینده می توانند حتما تیره و تار نباشند و اتفاقا شیوه های کاری مشخص تر و فعال تری را در ارتباط با دیگر جنبش های اجتماعی بطلبند.

کمپین ۱ میلیون امضا امروز تعداد بسیاری از فعالان جنبش زنان را در داخل و خارج کشور پوشش می دهد. این تعداد فعالان، هم از نظر آگاهی های تئوریک، هم از نظر توانایی های عملی و فنی و هم از نظر ارتباط های رسانه ای در سطح بسیار بالایی هستند و همین وزنه ی خاصی را به خود کمپین می بخشد. شرایط امروز کشورمان آنقدر پر التهاب و پر تنش و خیلی وقت ها احساسی بوده که هنوز شاید فرصت نشده زیاد به آینده فکر کنیم و فعلا هنوز در شوک بیم و امید به سر می بریم. اما بزودی زندگی و واقعیت ها سوال های زیادی را درباره ی شیوه ی کار و نقش کمپین در آینده، جلوی ما خواهند گذاشت.

اگر از مسائل سازمانی و متشکل بودن بگذریم، به نظر من وجود کمپین می تواند از نظر بینشی تاثیر زیادی روی تحولات آینده بگذارد. جریان سیاسی ای در جریان رویدادهای اخیر وجود دارد که هم به ناچار و هم از روی برخی باورهای ایدئولوژیک خودش تلاش دارد تا یک رنگ مذهبی به جنبش مدنی و مطالبات آن بزند. به باور من وجود نهادهای شناخته شده و فعالی مانند کمپین که مشخصا با یک دیدگاه سکولار، و نه لزوما ضد دینی، فعالیت می کنند بسیار مهم است. کمپین یک میلیون امضا همانطور که می دانیم مطالبات زنان را از چارچوب های پر دست انداز و قابل تفسیر فقهی خارج کرده و در یک زمینه ی سکولار مطرح می کند. فعالان کمپین می توانند آدم های خیلی مومن و مذهبی هم در میان شان باشند، که هستند، ولی شیوه ی طرح مطالبات در یک چارچوب عرفی و سکولار است. این ویژگی مهمی است که کمپین می تواند روی کل جنبش مدنی تاثیر بگذارد.

* http://www.pouyashome.com/weblog

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *