[وبلاگ دفاع از بی دفاع->http://mohegh.blogfa.com/]: امروز پدر عارفه که متهم به آزار و اذیت فرزند خود است در شعبه هفتم بازپرسی دادسرای ناحیه یک تهران حاضر شد. پس از تفهیم اتهام، بازپرس پرونده، قرار وثیقه صادر و چون متهم قادر به تودیع وثیقه نبود بازداشت شد. پدر عارفه کارمند شبکه خبر صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران می باشد که اعلام نمود در تاریخ ۲۰/۸/۱۳۸۷ عارفه را از بهزیستی با حکم دادگاه تحویل گرفته و به منزل نامادریش برده است. عارفه در روز اول بسیار خوب بود و صحبت می کرد ولی به مرور به دلیل اینکه قرار بود مادرش را ببیند و این امر مهیا نشد. موجبات عصبانیت من و همسرم را فراهم کرد.
عقیده دارم در شرایطی که قانون نسبت به حقوق کودکان جامعیت ندارد بر دستگاه قضایی است تا با اقتدار خود جلوی کودک آزاری را در جامعه بگیرد. به عنوان مثال در اواخر سال گذشته در شهر گنبد نامادری دو فرزند به همراه پدر فرزندان به نامهای عاطفه و حمیده به گونه ای این دو طفل را مورد آزار و اذیت قرارداده و با دستگاه اتو بدن آنها به خصوص حمیده را سوزانده بودند که این طفل به کما رفته و در حال حاضر نیز شرایط مطلوبی ندارد. چنانچه دستگاه قضایی، نسبت به حقوق کودکان اهمیت بیشتری قائل شود و در مقابل آزار آنها عکس العمل های جدی و بدور از مسامحه نشان دهد. یقینا با اطلاع رسانی موضوع های مطرح شده و اینکه هیچ کس نمی تواند از زیر بار مسئولیت آزار کودکان شانه خالی کند. و آینده ای روشن و بدور از دغدغه برای کودکان ترسیم کرده ایم.
برای عارفه ۷ ساله اتمام سال ۱۳۸۷ و شروع سال ۱۳۸۸ توام بود با شنکجه های پدرش. عارفه دوران طفولیت خود را به سختی و با آزار و اذیت والدینش سپری کرد.
فرشته مادر عارفه در سال ۱۳۷۶ به عقد دائم فرشید پدر عارفه در آمد. در اسفند ماه سال ۸۱ عارفه به دنیا می آید. پس از نه سال زندگی مشترک، والدین عارفه به دلیل عدم تفاهم اخلاقی و مشکلات روحی و روانی فرشید از یکدیگر جدا می شوند.
پس از طلاق، پدر عارفه ازدواج کرده، سرپرستی و حضانت عارفه نیز به وی سپرده می شود. ازآن پس عارفه مورد آزار و اذیت نامادریش قرار می گیرد. پس از آنکه کودک آزاری توسط نامادری عارفه، فاش می گردد. حضانت از پدر سلب و به مادر سپرده می شود. مادر عارفه به دلیل فقر مالی، خود را توانا برای نگهداری فرزند ندیده و از طریق اداره بهزیستی، فرزندش را به شیرخوارگاه آمنه می سپارد. عارفه در زمانی که به شیرخوارگاه آمنه سپرده شد بسیار نا آرام و بی قرار و دارای کمبود وزن بود که به مرور با کمک مددکاران بهبودی حاصل می نماید. پس از مدتی این طفل به بنیادی در شمال تهران سپرده شده و مورد توجه و تربیت معلمین و مددکاران این بنیاد قرار می گیرد و وضعیت روحی و جسمی عارفه کاملا بهبود می یابد.
پس از چند سال پدر عارفه به دلیل نامعلومی، با دستور مقام قضایی، عارفه را از طریق اداره بهزیستی در تاریخ ۲۰/۸/۱۳۸۷ از بنیاد گرفته و با خود می برد. در تاریخ سوم فروردین سال ۸۸، شخصی عارفه را درحالی که به شدت از لحاط جسمی و روحی آسیب دیده و می نالید در خیابان محل استقرار بنیادی که عارفه را نگهداری می کرد مشاهده نموده و چون او را از قبل می شناخت به مسئول بنیاد می سپارد. عارفه از نقاط مختلف بدن مورد ضرب و شتم قرار گرفته و آثار ضرب و جرح در بیشتر نقاط بدن و سوزاندن به وسیله سیگار در کمرش مشهود بود و توانایی صحبت کردن نداشت. از طرفی وزن بسیار پایینش نشان می داد که روزهای متوالی را در گرسنگی سپری کرده بود.
پس از اینکه متوجه این موضوع شدم شکایتی تنظیم و به معاون دادستان تهران مستقر در دادسرای ناحیه یک تقدیم نمودم و ایشان نیز به دلیل اهمیت موضوع شکواییه را به بازپرس شعبه هفتم، ارجاع نمودند. بازپرس این شعبه هم اکنون متصدی رسیدگی به این پرونده بوده و دستوراتی نیز جهت انجام تحقیقات مقدماتی صادر نمودند.