٣۰سال از انقلاب ایران سپری شده وامروز وقتی به آن دور دست ها یعنی به دوران انفلاب نگاهی می اندازم ، می بینم که دلایل بیشماری جاده انقلاب را صاف کرد که از چشم بسیار ی پنهان بود. شرایط بوجود آمد ه که منجر به انقلاب ایران شد محصول عوامل و رویدادهای سالیان دراز پیش از آن است .و نمی توان وقوع انقلاب را به سادگی توضیح داد. معمولا انقلاب ها باید جهش به جلو باشد، اما انقلاب ایران جامعه را به عقب برد و شاید براحتی بتوان گفت که ایران را ٣۰۰ سال از سیر تحول وترقی دور انداخت .
بیاد می آورم آنزمان را که پای رادیوی موج کوتاه در این سر دنیا، خبرها را لحظه به لحظه دنبال میکردم ، شوق عجیبی در دل داشتم و می پنداشتم که اگر شاه برود جامعه ایران به سرعت نردبان ترقی و پیشرفت را یکی بعد از دیگری طی خواهد کرد.
آنزمان همچنان بمانند امروز با دخالت روحانیون درحکومت و سیاست مخالف بودم وبارها نیز نظرم را در جلساتی که با دانشجویان داشتیم ابراز می داشتم. در جلسات ما، دانشجویان با نظرات مختلف سیاسی شرکت می کردند و من اکثرا با دانشجویان انجمن اسلامی در این مورد به صحبت می پرداختم و سوالم این بود که پس ازبه قدرت رسین خمینی چه خواهد شد ومحتوای حکومتی که ما داریم به سوی آن می رویم چیست؟ در جلسات معمولا سعی میشد که به این بحث ها دامن زده نشود واعتقاد غالب این بود که در درجه اول خمینی باید به قدرت برسد وسپس بقیه موارد درست خواهد شد. فکر میکنم بسیاری از ما در بحبوحه انقلاب ابن چنین می اندیشیدیم وبسیار ساده انگارانه به قشر روحانیون و ریشه ای که آنان در جامعه ایران داشتند نگاه میکردیم. منهم گاهی اوقات این شبهه برایم بوجود می آمد که شاید واقعا در مقطع انقلاب کافی است که شاه برود و خمینی بیاید تا دروازه ترقی برایمان گشوده شود.
الان بسیار به این مساله می اندیشم که چگونه من لاییک که به هیچ وجه دخالت دین را در حکومت قبول نداشتم خطر به قدرت رسیدن خمینی را آنطور که باید نمی دیدم و ته دلم باور نداشتم که خمینی بتواند روزی بر جامعه ایران حکومت کند. آنچه که اندیشیدن در این مورد برایم روشن ساخته این است که من و من نوعی در بطن جامعه ای مذهبی پرورش یافته ایم و مذهب در زوایای وجودمان ریشه دارد.
در دوران پیش از انقلاب، شاه همیشه دین اسلام را در جامعه تحکیم کرد و به هیچ وجه سعی نکرد که دین را به یک مساله حصوصی تبدیل کند. در مدارس، فقه اسلامی تدریس میشد، از رادیو وتلویزیون وبسیاری از رسانه های ارتباط جمعی برای تبلیغات اسلامی استفاده میشد . بودجه های کلان برای روحانییون در نظر گرفته شده بود و… بنا براین در دوران شاه جامعه ما به شدت در بطن خود مذهبی بود و عجیب نخواهد بود که ما محصولات ان جامعه هستیم از درون به غایت مذهبی باشیم.
هنوز هم بسیاری از ما نحوه تفکر مذهبی داریم وبا همان نحوه تفکر مسایل را تجزیه و تحلیل می کنیم. رخنه دین در اعماق وجودمان آنچنان قوی است که حتی پس از به قدرت رسیدن حکومتی سکولار در فردای ایران تلاش در زدودن تفکر مذهبی باید در جامعه ادامه یابد تا نهایتا به جامعه ای لاییک دست یابیم.
۲۲ بهمن ۱۳۸۷