رسانه ها از “ناپدید” شدن میلیاردها دلار در برزخ میان دو جهان واقعی و مجازی خبر میدهند. هزاران نفر به خیل بیکاران میپیوندند. جامعهی رفاه غرب با تهدیدی جدی روبرو شده که به سرعت به وخیمتر شدن اوضاع در کشورهای پیرامونی میانجامد. بحران بزرگ نظام سرمایهداری در این دوره، به واسطهی فساد و پیچیدهگی نظام مالی و مجازی بودن بخش بزرگی از سیستم بانکی و پولی، غافلگیرانه سررسید.
تا همین سال گذشته صحبت از رکوردهای جدید در کسب سود سرمایه بود. نظریهپردازانِ نظام سرمایهداری جهانی به پیروزی و حقانیت نظراتشان میبالیدند و مخالفانشان را بازندگان رویاپیشهایی میخواندند که از منطق «انسانمدارانهی» سرمایه، «بازار خودتنظیم» و «تعادل بهینه» سر در نمیآورند. اکنون اندکی پس از آشکار شدن عمق بحران مالی جهانی، رسانهها در به در به دنبال کسانی میگردند که بتوانند دلایل واقعی بحران را برای مردم توضیح دهند و خبر میدهند که کتاب «کاپیتال» مارکس به زبان اصلی، نایاب شده است. همان برندگان دیروز، امروز در رسانهها حاضر میشوند و با لکنت زبان میگویند که بازار آزاد را نباید خیلی هم ” آزاد” گذاشت! از دولتهاییکه تا دیروز در باب بیفایده و ناکارآ بودنشان تئوری میبافتند، درخواست میکنند که از محل صندوق مالیات مردم مایه بگذارند. میگویند که مردم باید سهامداران عمده را که به یمن سودهای افسانهایی سالهای گذشتهشان هنوز هم در صدر لیست ثروتمندان دنیا نشستهاند، از ورشکستگی نجات دهند.
اما همهی اینها، از بحران نظام سرمایهداری و شکست پروژههای کشورگشایی آمریکا گرفته تا شکست ایدئولوژیک نئولیبرالیسم، پوچی زندگی مصرفی، بازنگری مردم به ساختار اقتصادی، فرهنگی و سیاسی حاکم بر زندگیشان…، همه و همه، در مرحلهایی از تاریخ که علم و تکنولوژی از مرز تخیل انسان فراتر رفته، برای جنبش های مردمی چه معنایی دارد؟
بحران دورهایی نظام اقتصادی حاکم بر جهان، این بار در شرایطی گریبانگیر شده که پیشرفتها، ویا بهتر بگوییم، جهشهای عظیم علمی و تکنولوژیک دو دههی اخیر، بنیاد و افقهای زندگی انسان و طبیعت را دگرگون کرده است. انسان جهانی تازه آفریده است. جهانی مجازی که در توازی با ما و در مواردی سریعتر از جهان عینی، رشد میکند و سامان مییابد. اگرچه زندگی روزمرهی شهروندان هیچگاه به اندازهی امروز تحت کنترل نبوده، اما دانش بشر نیز هیچگاه تا به این اندازه جهانی و برای همگان قابل دسترسی نبوده است. دوران غولها و رهبران والا مقام به سر آمده، اسطورهها درعمق تاریخ به خواب ابدی میروند و دورهی پیش از اینترنت به ماقبل تاریخ میماند! این رشد و جهش بیسابقه و دگرگونی عظیم، همهی زوایای زندگی بشر را در آستانه تغییرات بنیادی قرار داده است. فلسفه، فرهنگ و هنر نیز ناگزیر دستخوش تغییرات اساسی میشوند. همگام با روند تحول کیفیِ نگاه انسان به خود، جنبشهای مردمی نیز ناگزیر شکلهای نوینی مییابند. مقدمات تغییر ساختارهای هرمی ساماندهی تمدن بشری هر چه بیشتر فراهم میشود.
بحرانهای دورهایی اقتصادی، همواره اعتراضهای مردمی را دامن زدهاند. جنبشها، چه مترقی و آزادیخواهانه و چه ارتجاعی و ضددمکراتیک، رشد میکنند. بحران اقتصادیایی که اکنون در آستانهی بزرگترین جهش تکنولوژیک تاریخ تمدن رخ میدهد، میتواند زمینهساز رشد جنبشهای مردمی خودجوش با نقشی تاریخساز باشد. از دل بحرانهای عظیم مالی در متن جهشهای بزرگ تکنولوژیک و در بستر فقر فرهنگی و فلسفی کمسابقه، هم نئوفاشیسم و پوپولیسم زاییده میشود و هم انواع نوینی از آرمانگرایی که اشکال جدیدی از ساماندهی روابط انسانی را به تجربه خواهد گذاشت. از میان چنین تجربههایی، به یمن وسائل مدرن ارتباطی، احتمالن نوعی از ساختار ساماندهی که حرمت انسان و طبیعت را از منظر عشق به رهایی و نه بازتولید قدرت برای تحکیم سیطره مینگرد، رشد خواهد کرد. نیاز به ساماندهی جهانی دیگر، با ساختار و افقهای دیگر، بیش از گذشته عینی و ملموس میشوند.
در شرایط بروز بحرانهای اقتصادی، معمولن لایه های میانی مزدبگیران از افراط در زندگی مصرفی برای ارضای نیازهای خود،به کشف راههای دیگری برای ارتقا روی میآورد. معمولن نسل جوانِ گروههای آگاهِ جامعه به سمت فعالیتهای اجتماعی سوق داده میشود. در حالیکه در میان لایههای پایینیِ مزدبگیران و انبوه بیکاران که برای نان سر سفره به نبرد هولناک روزانه واداشته میشوند، خطرِ جذاب شدن راه حلهای فوری، رشد میکند. فقر و فلاکت ناگهانی، شورش به دنبال دارد و شورش اگر به خودساماندهی آگاهانه تبدیل نشود، رهبران فرصتطلب مییابد. در چنین دورانی است که گروههای نئوفاشیست و بنیادگرا، از هر نوع مذهبی یا سکولار، بیشترین محبوبیت را در میان خانهخرابان و ناآگاهان پیدا میکنند. آنها به خاطر ارائهی پاسخهای ساده برای مشکلات پیچیده، محبوب میشوند. با رشد چنین نیروهایی است که حقوق زنان و آرمانهای برابراندیشی، بیش از گذشته در سراسر جهان، با تهدید روبرو خواهد شد.
عواقب بحران و تحریم اقتصادی، سقوط قیمت نفت، کاهش بودجه، برنامههای کشورهای صنعتی برای جایگزینی سوخت فسیلی، خطر وقوع جنگ و گسترش منازعات در منطقه، همه و همه، میتواند کشور ما را نیز با یکی از بیسابقهترین و طولانیترین بحرانهای اقتصادی تاریخ مدرنش مواجه کند. تغییرات ناشی از این بحران، با توجه به ضعف نیروهای مترقی و کمسامانیافتهگی جامعهی ما، ضرورتن مثبت و به نفع زنان نخواهد بود. بیشک شرایطی که پیش خواهد آمد قابل پیشبینی نیست. ایران کشوری است که در چرخهی اقتصادی و سیاسی گلوبال امروز، انتگره شده و مسائل گوناگونی سرنوشتش را رقم خواهد زد.
اما آیا ما برای بحران از راه رسیده آمادهگی داریم؟ جنبش زنان ایران در آستانهی تغییراتی که در راه است چه باید بکند؟ زنان در سراسر جهان در زمره ی اولین اخراجیها از بخش صنایع و خدمات اجتماعی خواهند بود. در ایران نیز سهم زنان در زندگی اجتماعی و اقتصادی کاهش بیشتری خواهد یافت.
جنبش زنان چگونه میتواند برای بقا و رشد خود، با پیآمدهای بحران مالی جهانی مقابله کند؟ آیا راهکارهایی برای جذب خانهخرابان به اندیشههای برابریخواهانه داریم یا ارتجاع، جنبش زنان را با هیزم آنها خاکستر خواهد کرد؟
اینها پرسشهایی است که باید بیش از گذشته و با جدیت بیشتری به آن بپردازیم. عقل سلیم و غریزهی بقا حکم میکند که در وهلهی اول آن چه را که با چنگ و دندان به دست آوردهایم، حفظ کنیم. تمرکز بر خواستهای کلیدی و مشترک را افزایش داده تا به این وسیله فشار و توان نیروی موجود را چند برابر کنیم.
اما بیش از این چه باید کرد؟ آیا باید به پیوند جنبش زنان با جنبشهای اجتماعی دیگر، بیشتر بها و سرعت بخشید و در همبستگی با دیگر نیروها، برای سد کردن راه هجوم نیروهای واپسگرا در این شرایط، خواستهای برابریخواهانه را به اعماق جامعه برد؟ آیا وقت آن رسیده که خواستهای جنبش زنان را با خواستهای اکثریت زنان جامعه تلفیق کرد تا وزن جنبش را در توازن سیاسی متزلزل این آیندهی نزدیک، سنگینتر کرد؟ ریشه را به اعماق برد تا از گزند طوفان در امان ماند!
آیا در این راستا، باید بیشتر بر تقویت پیوندهای جنبش زنان ایران با خواهرانشان در منطقه و غرب متمرکز شد؟ آیا باید برای به کارگیری استراتژی و کمپینهای مشترک سراسری دست به کار شویم و به این ترتیب هم توان جنبش را افزایش دهیم و هم چتر محافظتی بهتری برای کنشگرانش فراهم کنیم؟
زنان ایرانی خارج از کشور همواره در این راستا کوشا بودهاند و نتایج خوبی هم از راهکارهایشان به دست آمده است. اما فرصت تنگتر شده و نیازمند اقدامات هدفمند و برنامهریزی شده هستیم. اکنون جنبشِ مستقل زنان در خارج با پشتوانهی جنبشی موجود و فعال در داخل کشور، که در نوع خود کمنظیر است، میتواند به مذاکره و ایجاد همبستگیهای عملی و عینی جهانی با خواستهای زنان ایران بپردازد.
جنبش زنان در ایران مدتیست که با جان تازهایی که در آن دمیده شده، از موضع تدافعی خارج شده است. جنبشی است که ریشه میدواند و بلوغ مییابد. زمین میخورد اما زمینگیر نمیشود. شکلی که برای ساماندهی خود برگزیده، نوین است و پاسخگوی نیازهای فعالینش و زمینهساز رشدی دمکراتیک و مستقل از مراجع قدرت. تجربهایی گرانبها در راه پایهریزی دمکراسی. این جنبش اکنون توان این را دارد که پرسشها را پیش رو بگذارد و راهکارهای فمینیستی و نوین بیابد. بحرانی که جهان را در کام خود میبرد، ما را وامیدارد که با درایت و سرعت، همهی توان و استعدادهای خود را براییافتن پاسخهای عملی برای تسریع تحولات بنیادین و دمکراتیک در کشورمان به کار گیریم. جنبش زنان در این برهه، نقشی سرنوشتساز دارد.
-avayezan@gmail.com
-نشریه آوای زن شماره ۶۴/۶۵
-www.avayezan.org