مبارزه با حجاب اجباری، مبارزه برای آزادی تفکر‌/ زهره اسدپور

[کمپین رشت->http://changerasht.wordpress.com/]: از فردای پیروزی انقلاب، جدال زنان حاکمیت بر سر حجاب آغاز شد. از همین‌رو است که خواست آزادی پوشش در اولین ۸ مارس پس از پیروزی انقلاب در شعارهای زنان تجلی یافت‌. از آن‌سو نیز طرفداران تحمیل حجاب با شعرهای «یا رو سری یا توسری» با تکیه بر قدرت فائقه‌ی حکومتی به سرکوب زنانی که خواستار حق «آزادی پوشش‌» بودند‌، پرداختند‌. این جدال هر روزه ریشه‌دارترین و کهنه‌ترین جدال حاکمیت با بخشی از مردم که هر روز گسترده‌تر می‌شوند است. جدالی که بسیار به راهپیمایی‌های گسترده و ضرب و شتم زنان «بدحجاب» به‌خصوص در دهه‌ی ۶۰ انجامیده است‌…

در دهه‌ی ۸۰ نیز گرچه چنین راهپیمایی‌هایی کم‌رمق‌تر شده است‌، اما در همین چند سال اخیر نیز شاهد تجمع آنانی که همواره «خانواده‌ی معظم شهدا» نامیده شده‌اند‌، در جلوی مجلس، اعتراض به «بدحجابی‌» زنان که همیشه مترادف با بی‌اخلاقی جامعه‌ی ایران قلمداد شده است بوده‌ایم‌‌.

مدت‌ها است که با طرح کشدار ارتقای امنیت اجتماعی‌، بخش عمده‌ای از زنان به علت آنچه رعایت نکردن شئونات اسلامی نامیده می‌شود‌، دشمن شماره‌ی یک امنیت اجتماعی قلمداد شده‌اند‌.

براستی این اختلاف عمیق و ریشه‌دار بین زنان و حاکمیت از چه رو است‌؟ آیا حجاب این دست‌آویز همیشگی برای تجاوز به حریم خصوصی زنان قابل فروکاستن به «نوعی پوشش» است‌؟

در توجیه حجاب همواره دو رویکرد وجود داشته است‌؛ رویکردی که حجاب را بیرونی‌ترین نماد اعتقاد به فلسفه‌ای همه جانبه می‌داند که درباره‌ی جایگاه زن و وظایف، مسوولیت‌ها و محدودیت‌های او تعاریفی معین دارد‌؛ فلسفه‌ای که به متن دینی اعم از قران، احادیث و‌… تکیه دارد‌.

این درک از حجاب در میان معتقدان به اسلام سنتی رواج دارد و اگر در این گروه از آنان که خود را در توجیه و توصیه به حجاب بی‌نیاز از هر‌گونه توضیح و تبیینی می‌دانند بگذریم، جامع‌ترین توجیه و تبیین فلسفه‌ی حجاب‌، متعلق به مرتضی مطهری است‌. مطهری در کتاب «مساله حجاب» و کتاب «نظام حقوق زن در اسلام‌» به تبیین و تشریح این فلسفه پرداخته است‌.

او در این کتاب ساختاری منسجم ارایه می‌دهد که در چفت و بست منطقی اجزای این ساختار نمی‌توان تردیدی به خود راه داد‌. اگر از نگاه به زن و فلسفه‌ی وجودی زن در این کتاب شروع کنیم در‌می‌یابیم که از چنین نگاهی ناگزیر به نظام حقوقی آن‌چنان و توصیه به پوششی این‌چنین می‌رسیم مطهری فلسفه‌ی حجاب را علاه‌بر تامین امنیت زنان‌، بالا بردن قدر و منزلت زنان می‌داند‌. همان حکایت توهین‌آمیز مروارید و صدف را دوباره ارائه می‌دهد‌. حکایتی که جز فرو کاستن زنان از قدر و منزلت انسانی خویش نیست.

او راه‌حل اینکه این درّ گرانبها در صدف باقی بماند، همه‌ی التذاذهای شهوانی‌، از سمعی و بصری و جنسی در حوزه‌ی خانواده باقی بماند‌، حجاب می‌داند‌. حجابی که نه تنها با پوشش کامل تمام بدن به‌جز «وجه و کفین» معنا می‌یابد بلکه با عبارتی کشدار که حجاب را به حوزه‌ی رفتار زن تسری می‌دهد‌، آن را در تمام زندگی زن گسترده می‌کند‌. اینجاست که به قلم استاد حتی کفش پاشنه‌بلند نیز شکستن حدود حجاب است و اختلاط زن و مرد مفسده‌برانگیز است و برای رفع این مفسده توصیه‌هایی از قبیل «پرده کشیدن بین دانشجویان دختر پسر‌» «جداکردن پیاده‌رو‌ها برای زنان و مردان‌» نیز‌، در کتاب ارایه داده است‌.

مطهری بنایی را می‌نمایاند که نمی‌توانیم به ساختار منسجم و مرتبط این بنا، به ارتباط منطقی اجزای آن انتقادی وارد کنیم بلکه اشکال اساسی بر فونداسیونی است که این ساختار بر آن بنا شده است‌، فونداسیونی که همان نگاه به زن است‌… نگاهی که زن را صرفاً ابژه‌ای جنسی می‌داند‌.

از سویی دیگر، نو‌گرایان دینی و در صدر آنان شریعتی کوشیده‌اند تا حجاب را نماد هویت زن مسلمان قلمداد کنند‌. نماد هویت خودی در برابر هویت‌های بیگانه‌، نمادی که توسل به آن نشان از احساس تشخص و اعتماد به نفس و استقلال در برابر غرب است‌. شریعتی بارها با مثال زدن از زنان چینی یا هندی و این‌که لباس‌های سنتی آنان‌، نشان از آن است که در برابر غرب خودباخته نیستند‌، حجاب زن ایرانی را نیز‌، نوعی از همان نماد هویت ملی عقیدتی در برابر نمادهای هویت‌های بیگانه دانسته است‌. رویکردی که پس از شریعتی از سوی نو‌گرایان دینی دیگر نیز دنبال شد‌.

گرچه این رویکرد توانست به قول خود شریعتی موجب بازگشت به حجاب زنان و دختران بسیاری شود که به واقع بازگشت آنان به حجاب‌، تمسک به هویتی بومی در برابر هویتی بیگانه بود‌. اما از آنجا که نمی‌توان حجاب را که تنها در پرتو فلسفه‌ای پیچیده و سنتی معنا یافته و توصیه شده بود فرع از آن ساختار کرد، بی‌آنکه فلسفه‌ای جدید و مدرن برایش آفریند‌، آن را توصیه کرد‌، و حتی بدتر از آن هیچ مخالفتی با فلسفه‌ی سنتی توصیه کننده‌ی حجاب نداشت‌، اما به ناگهان آنجا که پای توصیه به حجاب وسط می‌آید به جای نگاه صریح سنتی که حجاب را ضرورتی برای پوشاندن جسم اغواگر زن می‌داند‌، نگاه هویت‌مدار را نشاند.

بی‌پایگی این رویکرد به سرعت خود را نشان داد و دیدیم از فردای پیروزی انقلابی که پیش از پیروزی‌اش زنان دسته دسته داوطلبانه حجاب را چونان نماد هویت بومی خویش می‌پذیرفتند این «انتخاب داوطلبانه و ناشی از اعتماد به نفس در برابر غرب» به پوششی تحمیل شده به ضرب چوب و چماق و شعار «یا روسری یا توسری» و تهدید به اخراج و تنبیه و‌… تبدیل شد‌.

نگاه هویت‌مدار‌، نگاهی که حجاب را نماد هویت زن ایرانی می‌دانست‌، اگر نگوییم فریب بزک کرده‌ای بر پایه‌ی همان فلسفه‌ی سنتی بود‌، با بی‌فلسفه‌گی عمیق جبران‌ناپذیرش به سرعت میدان را به نفع نگاه سنتی توصیه‌کننده به حجاب خالی کرد‌.

با نگاهی گذرا به آنچه در سی سال اخیر در ایران رخ داده است‌، به نظر نمی‌رسد که بتوان حجاب را تنها نوعی پوشش دانست‌، در دیدگاه آن‌ها که با پشتوانه‌ی تنبیه و مجازات و زندان و شلاق به حجاب امر می‌کنند‌، داشتن حجاب امری دینی‌، وظیفه‌ای غیر‌قابل تخطی و متکی به فلسفه‌ای الهی است‌.

آنان هرگز حجاب را به نوعی پوشش تقلیل نداده‌اند، چه آنگاه که به ضرب باتوم و تیغ خواسته‌اند زنان را کشان کشان به بهشت موعودشان برند. چه آن زمان که داعیه‌ی جبران ضعف کار فرهنگی در تبیین حجاب را داشته‌اند‌.

به نظر می‌رسد در برابر منطقی که حاضر نیست هر‌گز حجاب را به نوعی پوشش تقلیل دهد اصولاً حجاب بیرونی‌ترین نماد اعتقاد به فلسفه‌ای است که معتقد نبودن به آن مستوجب کیفر شناخته می‌شود‌، تکیه بر آزادی پوشش و مقابله با این خشونت مستمر با منطق حق آزادی پوشش‌، ابتر و بی‌نتیجه خواهد بود‌‌.

مقابله با حجاب اجباری مقوله‌ای از آزادی فکر و اندیشه است و مبارزه با حجاب اجباری مبارزه برای آزادی تفکر‌، آزادی عقیده و آزادی بیان است‌. مبارزه با حجاب اجباری مقابله با فلسفه‌ای است که زن را در حد ابژه‌ای جنسی فرو می‌کاهد‌.

– – – – – – – – – – – –

می‌توان به تایید تمکین، تعدد زوجات‌، صیغه در م .آ ۲۱ دکتر شریعتی اشاره کرد.

جالب اینجاست که توجیهات شریعتی در این موارد از همان سنخ توجیهاتی است که مطهری در کتاب‌های خود دارد‌. شریعتی در ص ۲۶۶ از م آ ۲۱ می‌گوید «تحلیل علمی و جامعه‌شناسی و به‌خصوص روان‌شناسی ازدواج موقت نه تنها بزرگ‌ترین‌، بلکه تنها و تنها راه‌حل مساله‌ی بحران جنسی نسل جوان در جهان امروز است و مترقی‌ترین سنتی است که وضع شده است»

گرچه نوگرایان دینی با استناد به برخی آیات از برابری زن و مرد و این‌که ملاک برتری به تقوا است و‌… آغاز می‌کنند اما آنجا که از آسمان انتزاعیات دور می‌شویم و به «زمین» می‌آییم با نقد کار زن در بیرون از خانه‌، تقدیس همسری و مادری به‌عنوان بزرگ‌ترین مسوولیت زن‌، تمکین‌ و‌ تایید فلسفه‌های این احکام بر‌می‌خوریم‌. می‌توانید در این مورد به کتاب «مالکیت کار و سرمایه» اثر نویسنده‌ای با نام مستعار حبیب‌الله پایدار مراجعه کنید.‌

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *