خانم شفیق، این آمار واقعاً ترسآورند و فکر میکنم در خیلی از کشورهایی که به صورت مردسالاری اداره میشود، این مسایل هر روز تکرار میشود و میتوان گفت هر روز باید روز جهانی خشونت علیه زنان باشد.
بله. مسألهی خشونت علیه زنان که ریشهی آن در مردسالاری است، مسألهی بسیار عمیق اجتماعی، روانی و فرهنگی است که مبارزات دایمی و روزمره میطلبد.
مثلاً در کشورهایی مثل فرانسه، این مبارزه به طور دایمی و آشکار صورت میگیرد، موضوع مباحثات سیاسی و اجتماعی است. ولی متأسفانه در کشور ما، این خشونت به لحاظ قانونی حمایت میشود.
گفته میشود میان ماه من تا ماه گردون، تفاوت از زمین تا آسمان است. یعنی فمنیستها در فرانسه به مناسبت این روز، بحثهای متفاوت دارند.
در تمام ماه نوامبر تا ۲۵ نوامبر، تظاهرات، کنفرانسها و گردهماییهای زیادی صورت میگیرد. گروههای فمنیستی راهکارهایی را برای مبارزه علیه خسونت زنان ارایه میدهند.
در فرانسه، آمار رسمی نشان میدهد خشونت، تمام گروههای اجتماعی زنان را دربرمیگیرد. چه زنانی را که از طبقات پایین اجتماعی هستند تا زنانی که در طبقات بالای اجتماعی قرار دارند.
همین چند روز پیش، در فرانسه ماجرای یک شهردار پیش آمد که اول معشوقهی خود را کشت و بعد خودش را، که باعث شد دوباره بحث خشونت راه بیافتد.
به خصوص با روز جهانی مبارزه علیه خشونت مترادف شد و این بحث مطرح شد که این آقا که در عین حال دچار مشکلات روانی بوده، چه حقی دارد که قبل از خودکشی، زنی را که همراهش بوده میکشد. این به خاطر احساس مالکیت و تملکی است که به این زن دارد، بحثهای متفاوت زیادی به راه افتاد.
چند روز قبل از آن، ماجرای یک دختر الجزایری پیش آمد که از پیشنهاد خانوادهاش برای ازدواج اجباری با یکی از هممیهنانش که بسیار مسنتر از خودش بود و میخواستند او را مجبور به ازدواج کنند، سرباز زده بود.
او یک دوستپسر فرانسوی داشت، البته دختر فرانسوی الجزایری الاصل بود. مادر و خواهر این دختر جوان او را با چاقو آزار داده بودند تا حدی که صورتش از شکل افتاده بود.
مسایلی از این قبیل که در اینجا وجود دارد، این نکات را مطرح میکند که این پدیدهای است که به همه طبقات اجتماعی مربوط است.
پدیدهای است که از احساس قدرت در مردان و احساس تملکشان به زنها میآید. خیلی مواقع مردها هرچه بیشتر احساس ضعف میکنند یا موقعی که احساس میکنند دارند تملکشان را از دست میدهند، دست به خشونت میزنند.
دومین مسأله، احساس قدرت و برتری و سلطهجویی بر زنان است و نکتهی بعدی این است که این خشونت اشکال متفاوت دارد. در جاهای متفاوت از جانب مردان به زنان اعمال میشود، در محل کار، خانواده و…
باتوجه به آن چیزی که همه فکر میکنند که خیابانها برای زنان ناامن است، اما زنان در محیط کار یا خانواده بیشتر مورد خشونت قرار میگیرند.
اینها نکاتی است که در فرانسه بر آن خیلی تأکید میشود. مبارزات زنان و مردان فیمینیست جریان دارد تا راهکارهایی را علیه خشونت انجام دهند، حتی مردان خشن را طوری آموزش دهند که هرچه بیشتر از این خشونت کم شود.
خانم شفیق، در ایران چندین زن را که مورد هجوم یا حمله قرار گرفته بودند و طرف مرد در آن حمله کشته شده بود، به اعدام محکوم کردهاند. در حالی که در مورد مردانی که زنان خودشان را میکشند یا آزار جسمی فراوان میدهند، اینطور تنبیهات قانونی در نظر گرفته نمیشود.
در ایران، خشونت علیه زنان قانونی است. وقتی در مملکتی شهروند حق آزادی ندارد، این قبیل اتفاقات هم عجیب نیست.
خشونت حکومتی در ایران وجود دارد، حکومت بر پایهی خشونت است، قوانین بر پایه خشونت است و در سطح این قوانین خشن، دو بار به زنها خشونت میشود.
یکی به عنوان شهروند، همهی خشونتهای حکومتی به آنها اعمال میشود و یکی هم به عنوان زن. رژیم، زن را نیمه انسان تلقی میکند و بر نابرابری حقوقی دو جنس تأکید میکند.
اما در سرکوب سیاسی، تساوی بین دو جنس برقرار است، یعنی فقط در عرصهی سرکوب سیاسی است که زنها با مردان برابرند.
بسیاری از زنان در اوایل انقلاب کشته شدند. بعد از آن هم، در زندانها زنان و مردان هستند. اما خارج از محدودهی سرکوب سیاسی که در آن برابری برقرار است، در محدودهی اجتماعی، زنان نصف مردان محسوب میشوند. خود این یک خشونت جنسیتی را رواج داده که در همهی موارد دیده میشود.
وقتی دختری میتواند از نه سالگی موضوع ازدواج قرار داده شود یا نامزد شود و در ۱۳ سالگی ازدواج کند، در حقیقت نوعی تجاوز جنسی است که قانون راه آن را برای چندهمسری و ازدواج موقت، باز میگذارد.
غیر از ماجرای فقر، گسترش فقر در جامعهی ایران است که بیماریهای اجتماعی مثل اعتیاد و فحشا را در پی میآورد، در متن اینها زنها، اولین قربانیان هستند.
خانم شفیق، در کشورهای پیشرفته، خانههای امنی برای زنانی که مورد خشونت قرار گرفتهاند تهیه و تامین شده است و زنانی که مورد خشونت قرار میگیرند دستکم میتوانند به این خانهها بروند. اما همین خانههای امن در کشورهایی نظیر کشور ما، ایران، وجود ندارد.
به هر حال، زنانی که مورد خشونت قرار میگیرند، نه تنها باید در شرایط امن باشند بلکه باید بتوانند یکسری راهنمایی بگیرند.
در اینجا مکانهایی وجود دارد که بتوانند مورد راهنمایی قرار بگیرند، مددکارهای اجتماعی وجود دارد. کل یک سیستم اجتماعی به این موضوع توجه نشان میدهد. با وجود این، خواستهی فمنیستها این است که این مراکز را متعدد کنند.
در ایران، فعالان حقوق زنان را به عنوان ناقضان و خطراتی برای امنیت ملی مورد خشونت قرار میدهند، چطور اینگونه خانههای امن میتواند وجود داشته باشد.
وقتی فعالین حقوق زنان چیزی نمیخواهند جز اینکه خشونت بر زنان اعمال نشود و آزادی و برابری وجود داشته باشد، آنها را به این شدت مورد خشونت قرار میدهند، چطور انتظار دارید بشود در مورد مسایل خشونت بر زنان به شکل جدی و ریشهای و حتی به شکل سطحی برخورد کرد؟
فکر نمیکنم در چنین شرایطی بشود انتظار اقدامات و راهکارهای جدی داشت. ولی به این معنی نیست که زنها و فعالان زن، فمینیستهای زن و مرد از این مبارزه باز ایستادهاند یا گروههای جامعهی مدنی فعالیت نمیکنند.
ولی چشمانداز و وضعیت کاملاً متفاوت است. برمیگردم به اول گفت و گویمان، میان ماه من تا ماه گردون تفاوت از زمین تا آسمان است.