به نظر شما تشکلهای زنان در خارج از کشور را چگونه میتوان دستهبندی کرد؟
از نظر من در شرایط فعلی به طور کلی چهار نوع تشکل زنان ایرانی در خارج از کشور داریم. گروه اول بخش زنانِ سازمانهای سیاسیاند. نقطهی مشترک چنین تشکلهایی تقابل با جمهوری اسلامی است. آنها از آنجایی که سازمانهای خود را دارند، شکلهای آلترناتیو سازماندهی زنان مشغلهی فکری آنها نیست، با این که فعالینی توانا از دل این تشکلها بیرون آمده است، فعالیت این دسته بیشتر، افشای سیاستهای جمهوری اسلامی است و به مسئلهی زن از این زاویه وارد میشوند. این گروهها به مسائل نظری زنان توجه چندانی ندارند. کارزار زنان تلفیقی اینچنینی از این گروههاست.
گروه دوم که مختص زنان ایرانی نیست، گردهمآییهایی هستند که در واقع بیشتر گریز از تنهایی میباشند. زنان خارجی به ویژه آنان که زبان کشور میزبان خود را نمیدانند، دور هم جمع میشوند و دورههای آشپزی و از این قبیل میگذارند. این گروه بخش مترقی فعالان زنان مهاجر را تشکیل نمیدهد و عمدتا نمیتوانند برای حل مسائل زنان راه حلی ارائه دهند. از جمله در سوئد تشکلهای اینچنینی از زنان اریترهای یا حبشی و یا سومالیایی حتی حاضر نیستند در مورد مثلهی جنسی زنان در کشور خود و یا حتی در اینجا صحبت کنند.
نوع سوم تشکلهایی هستند که بیشتر به مددکاری اجتماعی میپردازند. اینها از سوی دولتها نیز حمایت میشوند، چرا که ارائهی این خدمات برای دولتها به این ترتیب به مراتب ارزانتر تمام میشود. اینها البته برای خود و نزدیکانشان در جایی که زنان خارجی امکانات شغلی کمتری دارند، شغل نیز ایجاد میکنند. البته در این حد میتوان گفت کار مفیدی است، ولی هدف این تشکلها تغییر ذهنیت زنان نیست و چه بسا گتویی فرهنگی برای زنان به وجود میآورند. در این گروه تشکلهایی نیز وجود دارند که فراتر از مددکاری اجتماعی میروند، برای نمونه، تشکلی از زنان ایرانی در برلین است که فعالیت خود را به ارائهی چنین خدماتی محدود نمیکند و توانسته این دو جنبه را به صورتی مثبت و جالب با یکدیگر تلفیق کند.
نوع چهارم شکل موفقتر این تشکلها از زاویهی مبارزه برای حقوق زنان، تشکلهایی هستند که به فعالیت فمینیستی میپردازند. بسیاری از فعالان حقوق زن ایرانی نیز به این گروه متعلقند، اما تحت عنوان تشکل کار نمیکنند، برای نمونه شبکه حمایت از مبارزات زنان در داخل ایران که اخیرا یک سمینار حجاب داشت و یا بنیاد پژوهشهای زنان ایران که مانند تسمه نقالهای فعالیتهای زنان داخل و خارج از ایران را به یکدیگر وصل میکند و بحثهای نظری مهمی را ارائه میکند. نمونهی دیگر سمینار سراسری سالانهی تشکلهای زنان و زنان دگر- و همجنسگرای ایرانی در آلمان است.
مجموعه این فعالیتها چه تأثیری بر جنبش زنان در ایران دارند؟
با این که این فعالیتها و تلاشها سالهاست ادامه دارد، اما به ویژه در دوران اخیر به علت وجود ارتباط اینترنتی تأثیری که بر جنبش زنان در داخل ایران دارد، انکارناپذیر است. برای نمونه نقدهایی که در رابطه با کمپین یک میلیون امضا گذاشته میشوند، بلافاصله از سوی فعالان کمپین در ایران مورد بحث قرار گرفته و جواب میگیرند. به نظر من این نقدها بسیار مهم است، چرا که ما در اینجا محدودیتهای عملی و امنیتی فعالان زنان در داخل را نداریم و میتوانیم آزادانهتر راجع به این مسائل صحبت کنیم. البته کمپین تنها فعالیت جنبش زنان در ایران نیست و من از آن به عنوان نمونه یاد کردم.
فعالیت دیگر، دعوت از فعالان زنان به عنوان سخنران به خارج از کشور است. این امر از این جنبه که هم نظراتشان به دیگران شناسانده میشود و هم آنان با نظرات دیگران آشنا میشوند اهمیت دارد. در ضمن وقتی چهرهای از ایران در خارج از کشور شناخته میشود، دیگر در ایران نمیتوانند هر کاری که میخواهند با او بکنند.
ارتباط فعالین حقوق زنان در خارج از کشور با یکدیگر را چگونه میبینید؟
تا جایی که من میدانم اکثر فعالین یکدیگر را میشناسند و همکاریهای فراتشکلی با یکدیگر دارند. با وجود اختلاف نظر، چنین نیست که گروهی بخواهد گروهی دیگر را حذف کند و این به نظر من یک موفقیت است.
همگونی موجود به دلیل شفاف نبودن مرزهای بین طیفهای مختلف درون جنبش زنان است یا به دلیل وجود اشتراکات واقعی؟
به نظر من ارتباط مثبت موجود به دلیل مشترکات بین طیفهای مختلف است. یکی از آنها برخورد آزادانه به مذهب و نقد آن است. این دیدگاه غالب فعالان حقوق زنان در خارج از کشور است، مگر افراد وابسته به جمهوری اسلامی که در این قضیه منافعی دارند. یکی دیگر از مشترکات فعالان زنان در خارج از کشور، مناسبات موجود در ایران از جمله نظام مردسالاری است که منجر به مهاجرت شده و موضع قابل دفاع از این مناسبات در خارج از کشور وجود ندارد.
چه مشکلات و موانعی بر سر راه فعالان زنان در خارج از کشور وجود دارد و راه مقابله با آنان چیست؟
بخشی از مشکلات و موانع موجود ذهنی و بخشی عینی است. از جمله معضلات عینی، فقر است که به ویژه گروههای اخیر مهاجران با آن روبرویند.
یکی دیگر، پراکندگی است. اگر مانند فعالان زنان در ایران در کشور واحدی بودیم ارتباطاتمان بیشتر حضوری و نزدیکتر بود و مسلماً برخی کارها راحتتر میشد.
دیگر، محدود کردن خود به جامعهی خودی یعنی ایران است. در این میان یکی از موانع مسلط نبودن به زبان است. راسیسم عمیق این جوامع نیز از یدگر دلایل عدم ارتباط کافی است. ما متأسفانه فمینیسم سفید و فمینیسم رنگی داریم.
از سویی دیگر ناسیونالیسم ایرانی نیز تأثیر خود را بر جنبش زنان در اینجا نیز گذارده است. به طور نمونه، مطلبی در مورد ازدواج در سنین کم دختران در ایران نوشتم و این سنت پیغمبر را نقد کردم، تعدادی به من انتقاد کردند که تو به این ترتیب جامعهی ما را عقب افتاده و ما را مشتی وحشی معرفی کردی. اینان از موضعی ناسیونالیستی با ریشههای مذهبی حاضرند بر مسئلهای چنین مخوف سرپوش بگذارند.
یا برای نمونه بعضی میگویند چون جمهوری اسلامی از سوی آمریکا تحت فشار قرار دارد، فشار تبلیغاتی به اینها از زاویهی دفاع از حقوق زنان، به نفع آمریکا است که البته اینها گرایشاتی بسیار عقب افتاده میباشند و در اقلیت مطلق قرار دارند.
ما میتوانیم پراکندگیمان را به نقطهی قوت خود تبدیل کنیم. به طور نمونه در مورد اعتراض به ممنوعیت خروج پروین اردلان از ایران، شبکه حمایت از حقوق زنان در ایران هنوز این ظرفیت را نداشت، در حالی که میشد فعالیتهای بسیار گستردهتری کرد. و اما یکی از نمونههای موفق، فعالیت وسیع زنان ایرانی، علاوه بر کانادا، در کشورهای مختلف اروپایی در جلوگیری از وارد کردن قوانین شرع در کانادا بود. در این کشور قرار بود قانونی وضع شود که طبق آن قاضی دادگاه خانواده، در موارد مربوط به مسلمانان، از روحانیون مسلمان به عنوان مشاور کمک بگیرد. اعتراض گسترده در این مورد منجر به پس گرفتن این قانون شد.
منظور من از بیان این نمونهها این بود که چگونه جهانی بودن ما میتواند عامل مهمی در پیشبرد مسائل زنان و طرح مسائل مربوط به ایران در سطح جهان باشد. اما از آن گذشته، ما میتوانیم در سمتگیریهای فمینیسم کشورهای میزبان، مثلاَ نقد فمینیسم دولتی حاکم، نقش تعیینکننده داشته باشیم. ما به عنوان بخشی از زنان مهاجر که به رادیکالیسم فمینیستی طبقاتی و ضد راسیستی مسلحیم، میتوانیم نیروی اصلی یک فمینیسم آلترناتیو باشیم.
* * * * * * * *
[برای آشنائی بیشتر با خانم هایده درآگاهی کلیک کنید!->https://www.iran-women-solidarity.net/?p=408]